من یه طرفدار قدیمی هری پاترم. خیلی قدیمی. وقتی انتشار کتاب محفل ققنوس یه آرزو بود.
سیاه کاج که چوبی قدرتمند، با دوام و خوشرنگ است، از دیرباز به عنوان یک چوب چوبدستی جذاب و توانمند به آن بها داده میشده است. شهرت آن به اینکه به دارندهاش شجاعت و اعتماد به نفس میدهد باعث شده که میزان تقاضای آن همواره بیشتر از عرضه باشد. با این حال این چوبدستی پر طرفدار به سختی صاحب ایدهآل خود را پیدا میکند و کار کردن با آن بیش از آنچه اکثریت مردم تصور میکنند، سخت است. من دریافتهام که این چوب همیشه چوبدستیهایی با استعدادهای نهفته و عملکردهای غیرمنتظره میسازد که خصوصیات فردی که شایسته داشتن آن است را نیز توصیف میکند. معمولا ساحر یا ساحرهای که مناسب چوبدستی سیاه کاج است تا زمانی که یک جفتشدگی استثنایی با این چوبدستی نداشته باشد، نمیتواند متوجه حد و حدود استعدادهای قابل توجه خود شود.
مغز چوبدستی من ققنوس:این کمیابترین نوع مغز است. پرهای ققنوس توانایی اجرای وسیعترین محدودهی جادو را دارند، با این حال ممکن است بیشتر از تکشاخ یا اژدها طول بکشد تا این را بروز دهند. این چوبدستیها بیشترین ابتکار عمل را از خود نشان میدهند، گاهی اوقات به خودی خود عمل میکنند، خصوصیتی که بسیاری از جادوگران و ساحرهها آن را دوست ندارند.
چوبدستیهای پر ققنوس همیشه در زمینهی انتخاب صاحبان خود سختگیرتر از همه هستند، چرا که موجودی که پر از آن گرفته شده یکی از مستقلترین و غیروابستهترین موجودات دنیاست. مطیع کردن و شخصیسازی این چوبدستیها سختتر از همه است، و معمولاً وفاداری آنان را به سختی میتوان برد.