گرگورویچِ چوبدستیساز نوشته است که زالزالک «چوبدستی عجیب پر از ضد و نقیضی تولید میکند که همانند درختی که آن را به وجود آورده سراسر تضاد است، طوری که برگها و شکوفههایش شفابخشند و هنوز که هنوز است شاخههای هرس شده آن بوی مرگ میدهند». گرچه من با بسیاری از استنتاجهای گرگورویچ مخالفم، در مورد چوبدستیهای زالزالک که مانند صاحبانشان طبیعتی پیچیده و جذاب دارند، با یکدیگر هم نظریم. گرچه ممکن است چوبدستیهای زالزالک مخصوصا برای جادوهای درمانگرانه مناسب باشند، اما آنها به خوبی با نفرینها نیز وفق پیدا میکنند و من متوجه شدهام که عموما به نظر میرسد چوبدستی زالزالک با افرادی که طبیعتی متضاد دارند یا ساحر و ساحرهای که در حال پشت سر گذاشتن غمی بزرگ است، عملکرد بهتری دارد. به راحتی نمیتوان بر چوبدستی زالزالک تسلط پیدا کرد و من این چوبدستی را تنها در دستان یک ساحر یا ساحرهای که استعدادش اثبات شده قرار میدهم وگرنه عواقب آن میتواند خطرناک باشد. چوبدستیهای زالزالک ویژگی عجیب و غریب خاصی دارند: طلسمهای آنها اگر بد اجرا شود، به سمت اجرا کننده باز میگردد.
مغز چوبدستی من تکشاخ:موی تکشاخ معمولاً پایدارترین جادوها را تولید میکند، و کمتر از همه تحتالشعاع نوسانات و انسدادها قرار میگیرد. چوبدستیهایی که مغز تکشاخ دارند به طور کلی سختتر از بقیه به جادوی سیاه روی میآورند. این چوبدستیها وفادارتر از همه هستند، و معمولاً به اولین صاحب خود به شدت وفادار میمانند، چه جادوگر یا ساحرهی ورزیدهای باشد و چه نباشد.
نقاط ضعف جزئی موی تکشاخ آن است که آنها قدرتمندترین چوبدستیها را نمیسازند (هر چند ممکن است جنس چوبدستی آن را جبران کند) و این که اگر شدیداً به صوت اشتباه استفاده شوند دچار سرخوردگی میشوند، به این معنی که ممکن است مو «بمیرد» و لازم باشد که آن را جایگزین کرد.