حذفیات و تغییرات:
صفحه ۳۲۵، خط ۵:
– بله، من پاتر! برام سوال بود تو رو اینجا میبینم یا نه!
صفحه ۳۳۰، وسط صفحه:
…قوی نیستین!
– برای همچین کاری به اندازه کافی قدرت دارم.
صفحه ۳۳۴، خط ۲:
– ولی آقا اون سنگه…
– میبینم که به این راحتی نمیشه ذهنت رو منحرف کرد… باشه…
صفحه ۳۳۵، خط ۲:
…ولی برای نیکلاس و پرنل1Perenelle درست مثل اینه که…
صفحه ۳۳۹، خط ۲:
اجازه داد که نزد هری بیایند.
– هری!
به نظر رسید هرماینی آماده بود که بار دیگر با دستانش او را در آغوش بگیرد اما جلوی خودش را گرفت. هری از تصمیمش خوشحال شد زیرا سرش همچنان درد زیادی داشت.
صفحه ۳۴۰، وسط صفحه:
رون با غرور خاصی گفت:
– آره، خب دامبلدور یه کم دیوونهس. هری، گوش کن…
صفحه ۳۴۱، خط ۸:
هاگرید کنار هری نشست، نگاهی به او انداخت و به گریه افتاد:
– همش… تقصیر… منه… لعنتی… بود!
زجه میزد و با دستانش صورتش را گرفته بود.
-من به اون…
صفحه ۳۴۲، خط ۵:
هری با نگرانی گفت:
– از اون ساندویچهای قاقم که نیست، هست؟
صفحه ۳۴۳، خط ۴ از پایین:
صورت رون به رنگ صورتی تغییر کرد و چهرهاش مانند تربچهای شد که دچار آفتابسوختگی ناجوری شده.
صفحه ۳۴۷، خط ۴ از پایین:
…با قفس جغدش از ایستگاه پر از آدمهای معمولی رد میشد.
براساس ترجمه سعید کبریایی از انتشارات کتابسرای تندیس
طرح گرافیکی مطلب: VladislavPantic
ادامه بدین 🙂
استاد این فصل هم که یه پاراگراف حذف کردن!
به به!
به به!
خیلی عالی بود
آخرین حذفیات کتاب نخست
خداحافظ کبریایی جون !
عالی
با دستانش، در جملهء: بار دیگر با دستانش او را در آغوش بگیرد، زائد است.
با پا یا شکم که کسی را در آغوش نمیگیرند.