سیزدهمین قسمت از پادکست لوموس می‌رسه به دفترچه خاطرات مرموز تام ریدل. در این قسمت خشایار، میلاد، امید و شادی به همراه یک مهمان عزیز از شنوندگان لوموس به نام ایاز با هم در مورد پیدا کردن دفترچه تام ریدل و استفاده‌ی هری از این دفتر و ارتباطش با تام و ورود به خاطرات ۵۰ سال گذشته صحبت می‌کنند.

ایاز از کاربرهای قدیمی دمنتور، شنوندگان لوموس و خوره‌ی کتابه که خودش هم یه کانال یوتوب با عنوان «ایاز ریویوز» داره که هر چند وقت یه بار اونجا یکی از آثار فانتزی رو تحلیل می‌کنه. اگه دوست دارین ویدیوهای ایاز رو ببینین، روی این لینک کلیک کنید.

ما اینجا هر هفته کتاب‌های هری پاتر رو به ترتیب و فصل به فصل جلو می‌ریم و در مورد تمام جوانبش با هم صحبت می‌کنیم. اگه کتاب‌ها رو نخوندین، بدونین که ما تمام مجموعه رو در نظر می‌گیریم و حرفامون باعث لو رفتن قصه می‌شه. چه برای اولین بار چه چندمین بار، بهتره که شما هم همراه با ما شروع به خوندن کتابا کنین.

فروشگاه فانتازیو اسپانسر این قسمت از پادکست لوموس هست.

حذفیات ترجمه هری پاتر

به روال فصل گذشته‌ی لوموس، این بار هم با انتشار هر قسمت جدید از لوموس، ترجمه‌ی اون فصل کتاب هم از ترجمه‌ی فارسی اون در ایران رو بررسی می‌کنیم و حذفیات، اشتباهات و سانسورهای اون رو برای شما مشخص می‌کنیم.

برای مطالعه حذفیات فصل سیزدهم از کتاب هری پاتر و حفره اسرارآمیز اینجا رو کلیک کنید.

نظرتون رو از داخل سایت، با ایمیل podcast@wizardingcenter.com و یا توییتر و اینستاگرام مرکز دنیای جادوگری می‌تونید با ما به اشتراک بذارین. اگر هم دوست داشتین میتونین از طریق این لینک از ما حمایت مالی کنین.

اسپانسر: فروشگاه فانتازیو
اجراکنندگان: ایاز، خشایار، شادی، امید و میلاد
مترجم:
حسین غریبی
آهنگساز: علی خانی
طرح کاور: Jim Kay © Bloomsbury Publishing Inc
حق تکثیر هری پاتر: Warner Bros and © J.K. Rowling ©
ارائه‌ای از وب‌سایت مرکز دنیای جادوگری و دمنتور

۱۶ دیدگاه

  1. به نظرم کلا میرتل خیلی بعد مرگش زود رنج شده باشه ولی تیکا رون عالی رود ب میرتل

    شباهت هری و ولدمورت زیاده و تفاوتشون کم ولی تفاوتشون با اینکه کمه باعث خیلی از چیزا میشه

    و دریکو هم مطمئنا نمیدونسته این دفتر چه مال کیه و لوسیوس وقتی اربابش بهش یه چیزی میده مطمئن از اون بخاطر ترسش باید محافظت می‌کرد ووقتی واقعا لوسیوس فکر کرد که دیگه ولدمورتی وجود نداره خواست ویزلی ها رو تو دردسر بندازه هم از دستش راحت شه و دریکو میگه :خیلی دلم میخواد ببینم پاتر توی این چی نوشته!
    و اینجا واقعا دریکو نمیدونه اون چیه؟
    منم با نظر شادی موافقم جینی اصلا فکر نمیکنه که لو بره، خودش حتی خواست که هری بفهمه با اون جن والنتاین بقیه نظراتم تو بعدی خسته شدم

  2. اه خب اصلا دفتر خاطرات واسه این بود که این راز تالار اسرار از شخصی ب شخص دیگه منتقل شه و هر تیکه که براش مهم بود رو ریدل خداست توش بزاره‍♀️یا هورکراکس نشون بده‍♀️

  3. مرسی از اینکه انقدر خوب پر انرژی هستید بچه ها
    من یک هفته رو منتظر می مونم تا شنبه ها پادکست شما رو گوش بدم ، مثلا الان که ساعت ۴ صبحه و من پر انرژی تر از هر وقت دیگه ای در طول روز دارم پادکست گوش میکنم =]
    به نظرم شخصیت تام ریدل ، شخصیت فوق العاده جالب و پیچیده ایه که خواننده در برخورد اول (که همون خاطره ی دفترچه هست) ترجیح میده به این شخصیت مرموز اعتماد کنه و باهاش داستان رو جلو ببره که معما ها رو حل کنه ، به نظرم پشت چهره ی این پسر شانزده ساله ، یه فرد فوق العاده باهوش ، با سیاست و همونطور که اشاره کردین کاریزماتیک هست که نظر بیشتر افراد رو به سمت خودش جلب میکنه (و آدم باید دامبلدور باشه که بتونه مقاومت کنه و مثل بقیه گول این ظاهر رو نخوره) و راستش من خودم کاراکتر تام ریدل رو خییییلی بیشتر از ولدمورت دوست داشتم (با اینکه هر دو زمان های متفاوتی از زندگی یک انسان رو به تصویر میکشن ، ولی از اونجایی که نشانه های انسانیت و همچنین استفاده ی مفید تر از هوش و سیاست و جلب کردن اعتماد افراد در کاراکتر تام ریدل به مراتب بیشتر دیده میشه ، خودم به شخصه همیشه طرفدار تام بودم تا لرد ولدمورت)
    بازم کلی خسته نباشید میگم بهتون و امیدوارم همیشه با همین قدرت ادامه بدین :)))

  4. سلام سلام سلام
    اول بحث دفتر خاطرات. من زمان مدرسه چند سال خاطرات مینوشتم بعد هی میزدم نابودش میکردم. دقیقا مثل میلاد. و الان شدیدا بابتش پشیمونم. اگه مونده بود خیلی جالب میشد.

    یکی از نکاتی که اینجا اشاره شد بحث اشیای جادویی بود که منبع هوششون مشخص نیست و خیلی خطرناکن. برام عجیب بود که بحثو برعکس دفعات قبل به دنیای ماگلی نکشوندین. اشیای هوشمند‌ ماگلی مثل بعضی اپلیکیشن ها هم همین خاصیت رو دارن و نباید بهشون بیش از حد اعتماد کرد! وگرنه یهو میبینی اطلاعاتت دست برادرانه.

    راستی من اصلا از فلیت ویک انتظار نداشتم اهل این چیزا باشه 😀 شما چطور؟

    برای منم مثل خشایار یکی از جذابترین مسائل این مجموعه، رفتن به خاطرات بقیه است. مخصوصا اون قسمت های خاطرات ریدل در کتاب ۶ واقعا برام مست کننده بود. و اولین مدل از دیدن اون نوع خاطرات رو توی همین فصل میبینیم و برای همین میشه گفت از فصل های مهم مجموعه هری پاتره.

  5. در مورد تصمیم تام ریدل در دو راهی که برای ادامه دادن به راه آقا سالازار یا خودش داشت. خشایار خیلی روی ماجرای هورکراکس ها تاکید داشت. منکر نمیشم که هورکراکس ها هم ممکنه در تصمیم ریدل برای حفظ هاگوارتز نقش داشته باشه اما قضیه فراتر از ایناس
    همونطور که میلاد گفت، پسر عموی ما یعنی تام ریدل، اکثر هورکراکس ها رو بعد از دوران تحصیلش درهاگوارتز میسازه. و در مورد هفت تیکه کردن جون هم سال هفتم از اسلاگهورن سوال میپرسه (این خاطره برا سال ششمه)
    بحث موندن توی هاگوارتز چیزای دیگه ای بوده.
    توی کتاب هفت دو تیکه از شدت زیبایی و جذابیت برای من دیوانه کننده هستند. یکی وقتیه که ولدمورت برای نبش قبر دامبلدور به هاگوارتز برمیگرده و ما ذهن ولدمورت رو میخونیم. توی ذهنش به هاگوارتز میگه اولین مقرش، حق مسلمش.
    یه جای دیگه هم آخر کتابه که یه دختر بچه میگه من از جنگ‌ خسته شدم میخوام برگردم خونه، اما هری توی خونه بود. برای اسنیپ و ولدمورت و هری هاگوارتز مثل خونه بود! (کلا این سه شباهت های جالبی داشتن)

    پس هاگوارتز برای تام ریدل خیلی فراتر از محلی برای ساخت هوکراکس بود. هاگوارتز برای ریدل محل جمع آوری پیروانش بود، براش جایی بود که بهش احترام‌ میذاشتن و بابت استعدادش ازش تقدیر میکردن. براش اولین خونه بود.
    و بنا بر این وقتی بحث تعطیلی هاگوارتز مطرح شد فورا به حملات خاتمه داد.
    و هاگرید بدبخت این وسط قربانی شد و البته همونطور که گفته شد، دفعه قبل حتی در نهایت وجود تالار اسرار هم‌ اثبات نشد و اکثرا فکر کردن هاگرید صرفا یه هیولا رو برا خودش نگه میداشته و ولش کرده توی هاگوارتز.

    در نهایت تشکر از شادی و امید و میلاد و خشایار عزیز و مهمانتون ایاز جان.
    امیدوارم در کتاب های بعدی منم بتونم مهمانتون بشم 🙂

  6. سلام
    تام ریدل کسی نبوده که خاطره بنویسه خودش تو فصل ۱۷توضیح میده که بعد از دستگیری هاگرید دامبلدور به من مشکوک شده بود و دیگه نمیتونسته تالار رو باز کنه و چون نمیخواسته زحماتش برای پیدا کردن و باز کردن تالار اسرار از بین بره تصمیم گرفته فقط همین خاطره شونزده سالگیش رو ثبت کنه
    تام ریدل کاملا هدفمند و فکر شده اومده که این خاطره نوشته نه اینکه جزء عاداتش باشه که هرروز بشینه خاطره بنویسه

  7. سلام و خسته نباشید فراوان
    قسمت های حدف شده این فصلو نمیزارین؟
    قسمت دوم بازگشت به هاگوارتز رو چی؟

  8. سلام خدا قوت و ممنون بابت پاکست خیلی خوبتون
    با اینکه تا الان تمام قسمتهای لوموس رو شنیدم این اولین نظری هست که دارم ثبت میکنم، دلیلش هم اینه که تنبلم، با اینکه کلی پرسش توی ذهنم دارم حوصله مطرح کردنشون رو نداشتم
    توی قسمت ۱۳ زیاد درباره هورکراکس صحبت شد، ولی من هیچوقت کاملا متوجه نشدم چطور تیکه کردن روحت میتونه تو رو جاودانه کنه، همونطور که همه‌مون میدونیم علت مرگ انسانها فرسودگی و زوال جسمه نه روح. روح یک ماهیتیه که با گذشت زمان از بین نمیره و بخودی خود جاودانه‌س.
    تکه کردن روح نهایتا میتونه درصورت مورد حمله قرار گرفتن قسمت اصلی روح از نابودی کامل اون جلوگیری کنه ولی علت اصلی مرگ انسانها پیرشدن و مستهلک شدن کالبد اونهاست نه روح اونها، اگر ولدمورت راهی برای جلوگیری از پیرشدن جسم خودش پیدا کرده پس دیگه چه نیازی به ساخت هورکراکس داشت، اونم نه یکی بلکه هفت‌تا؟!

    1. سلام
      به نظرم این تو دنیای ماگل هاس که زوال جسم موجب مرگ میشه اما در دنیای جادوگری همونطوری که معجون استخوان ساز میتونه یه شبه استخوان های ناپدید شده رو دوباره ایجاد کنه تجدید جسم فرسوده هم نه اینکه آسون باشه ولی امکان پذیره پس میمونه مسئله روح ونگه داشتن و حفظش تو ای این دنیا بدون وابستگی به جسم. منظور رولینگ این نبوده که با مرگ آدم روحش از بین میره بلکه منظورش این بوده که روح بعد از زوال جسم وابستگی به این دنیا نداره و به دنیای مردگان میره (البته اگه نخواد به صورت شبح) باقی بمونه. پس هورکراکس ها تیکه هایی از روح رو در این دنیا نگه میدارن تا اگه جسمت که روحت رو نگه داشته از بین رفت بتونی درصورت بازسازی جسمت روحت رو دوباره به اون بر گردونی. چون هنوز هم تیکه هایی از روحت در این دنیا موجوده و روحت کاملا به دنیای دیگه نرفته میتونی دوباره برگردی

      1. با ساخت هورکراکس بخشی از روحش جدای جسمش زندگی‌ میکنه پس وقتی جسمش از بین میره، روحش یا بدون جسم (سطح پایین تری از شبح) یا از طریق تسخیر جسم‌ دیگران (مثل ولدمورت که مدتی کوییرل و مدتی موجوداتی مثل موش رو تسخیر میکرد) به زندگی در دنیا‌ ادامه میده و در نهایت میتونه برای خودش دوباره یک جسم بسازه و مثل قبل به زندگی برگرده. (کاری که ولدمورت در آخر کتاب جام آتش در قبرستان کرد)

    2. با ساخت هورکراکس بخشی از روحش جدای جسمش زندگی‌میکنه پس وقتی جسمش از بین میره، روحش یا بدون جسم (یطح پایین تری از شبح) یا از طریق تسخیر جسم‌ دیگران (مثل ولدمورت که مدتی کوییرل و مدتی موجوداتی مثل موش رو تسخیر میکرد) به زندگی‌ ادامه میده و در نهایت میتونه برای خودش دوباره یک جسم بسازه
      و مثل قبل به زندگی برگرده. (کاری که ولدمورت در آخر کتاب جام آتش در قبرستان کرد)

  9. الهی به امید تو!
    لوموس ماکسیما!

    ۱. این اپیزود به نظرم یکی از جذاب ترین اپیزودهای این فصل بود و خیلی از شنیدنش لذت بردم. حضور ایاز هم واقعا عالی بود و ممنونم که دعوتش کردید. امیدوارم دفعه بعدی اگه توی یه اپیزود همراهتون بود بیشتر حرف‌هاشو بشنویم. شوخی‌ها و لحظات فان این اپیزود رو هم واقعا دوست داشتم.

    ۲. این شعر جینی این قدر محتوای وزینی داشت و با وزن و قافیه عالیی ترجمه شده بود که من بار اول که کتابو خوندم تا چندین هفته این توی ذهنم پلی می شد و واقعا قادر به هضم این شعر وزین و سنگین نبودم. ولی خب اینجا اولین جایی بود که از کاراکتر جینی خوشم اومد و اون تکامل شخصیتی‌ش در طول کتاب‌ها به نظر من بهترین ویژگی جینی ویزلی هست. و بر خلاف خیلی از پاترهدا، من ازدواج جینی و هری رو واقعا منطقی و درست می دونم. اتفاقات این فصل از کتاب که بخشی‌شون توی فیلم نشون داده نشدن جا داشت که توی فیلم باشن و واقعا فکر نمی کنم مانعی وجود می‌داشت. خب اگه این فیلما فیلم کودک بودن، کتابا هم همین جوری بودن دیگه. پس نشون دادن روز “والنتین” (به قول ملکه ترجمه‌ها) مشکلی ایجاد نمی کرد. حتی می تونست در حد یه سکانس کوتاه باشه. ولی متأسفانه هیچ وقت توی فیلم سکانس روز ولنتاین و کیوپیدها رو ندیدیم.

    نوکس…

  10. من دفتر خاطرات دارم و زمان هایی که خیلی حالم خوبه توش مینویسم تا وقتی بازم میخونمش انرژی بگیرم. وقتی هم که ناراحتم باز مینویسم و دوباره که میخونمش روند بهبود حالم رو تو هر خطی که جلو تر میره میبینم و این جادوی نوشتنه…

  11. اکثر قاتل های سریالی دفتر خاطرات دارن ، فک میکنم تموم افرادی که از نظر اجتماعی طرد شده باشن بیشتر پناه میبرن به دفتر خاطرات

  12. من همیشه برام سوال بثد دفترچه خاطرات رو با مرگ کی ساخته
    و یه شایعه خونده بودم که با مرگ مرتل ساخته
    ولی الان ک اون بخش دفتر مدیر رو خانم شادی خوندن یهو این نکته ک مرتل مرده و خاطره بعد مرگش تو دفترچه موجوده
    و این نکته ک اصا توسط باسیلیسک کشته شده بود نه تام
    باعث شد اون فرضیه کاملا رد بشه و بازم سوالم برگرده سرجاش
    ممکنه با مرگ پدرش دفترچه رو تبپیل به هورکراس کرده باشه؟

ثبت دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری مشخص شده‌اند *