آزکابان از قرن پانزدهم میلادی وجود داشته و در ابتدا اصلاً یک زندان نبود. این جزیرهٔ واقع در دریای شمال که اولین دژ بر روی آن ساخته شد، هرگز در هیچ نقشه‌ای، چه نقشهٔ ماگلی چه نقشهٔ جادوگری، نیامده و مردم بر این باورند که این قلعه به وسیلهٔ جادو ساخته یا بزرگ‌تر شده است.

دژِ این جزیره اصالتاً محل سکونت جادوگری تقریباً‌ ناشناس بود که خود را اِکریزدیس1Ekrizdis: احتمالاً برگرفته از کلمهٔ یونانی ekrizein به‌معنی تبعید. م. می‌نامید. اکریزدیس که از قرار معلوم بسیار قدرتمند بود، اما ملیتش مشخص نیست، به باور بسیاری از مردم دیوانه بود و بدترین نوع جادوهای سیاه را به کار می‌برد. او که به‌تنهایی در میان اقیانوس زندگی می‌کرد، دریانوردان ماگل را ظاهراً برای لذت شخصی به دام می‌انداخت، شکنجه می‌کرد و می‌کشت و تنها پس از اینکه مُرد و افسون‌های پنهان‌سازی‌ای که اجرا کرده بود باطل شدند، وزارت جادو به وجود این دژ و جزیره پی برد. افرادی که برای بازرسی وارد دژ شده بودند، پس از بازگشت حاضر نشدند در مورد چیزهایی که آنجا دیده بودند صحبت کنند، اما کمترین وجه ترسناک این دژ، این بود که آنجا پر از دیوانه‌ساز2Dementor بود.

بسیاری از مسئولان معتقد بودند که آزکابان یک مکان اهریمنی است و بهترین کار این است که نابود شود. بقیهٔ افراد از این می‌ترسیدند که دیوانه‌سازهایی که آنجا را گرفته بودند اگر خانه‌شان نابود شود، چه اتفاقی برایشان خواهد افتاد. این موجودات در همان زمان هم قدرتمند بودند و کشتن آن‌ها غیرممکن بود، به همین دلیل بسیاری از این می‌ترسیدند که اگر زیستگاه آن‌ها را که ظاهراً محل رشدشان بود از آن‌ها بگیرند، ممکن است دست به انتقام وحشتناکی بزنند. به نظر می‌رسید حتی دیوارهای آن ساختمان هم غرق در درد و فلاکت شده بود و دیوانه‌سازها به آن وابسته شده بودند. متخصصانی که روی ساختمان‌هایی که با جادوی سیاه یا اطراف آن ساخته شده بودند مطالعاتی داشتند ادعا می‌کردند که خود آزکابان ممکن است از هرکسی که دست به تخریب آن بزند، انتقام بگیرد. بنابراین دژ سال‌های متمادی رها شد و تبدیل به محلی برای رشد روزافزون دیوانه‌سازها شد.

بعد از اینکه قانون بین‌المللی رازداری تصویب شد، وزارت جادو احساس کرد زندان‌های جادوگریِ کوچکی که اینجا و آنجا در شهرها و روستاهای کوچک کشور وجود دارند از نظر امنیتی خطرناک محسوب می‌شوند، زیرا تلاش ساحره‌ها و جادوگرانِ زندانی برای فرار معمولاً منجر به سروصداها، بوها و رقص‌نورهای ناخواسته‌ای می‌شد. تصمیم گرفته شد که یک ساختمان مخصوص زندان در یکی از جزایر مجمع‌الجزایر هبرید3هبرید نام مجمع‌الجزایر گسترده‌ای در ساحل غربی سرزمین اصلی اسکاتلند است. م. احداث شود و وقتی دَمِکلیز راول4Damocles Rowle: اسم او برگرفته از یکی از شخصیت‌های منسوب به اساطیر یونان است که تبدیل به نماد خطر قریب‌الوقوع برای صاحبان قدرت شده است. دمکلیز احتمالاً از اجداد تورفین راول مرگ‌خوار است که در جنگ جادوگری دوم کلبهٔ هگرید را آتش زد و هری پاتر را شکنجه کرد.م. به مقام وزارت رسید، نقشه‌های این ساختمان طراحی شده بود.

راول فردی مستبد بود که به قدرت رسیدنش به‌واسطهٔ شعارهای ضدماگلی و بهره‌برداری از خشم بسیاری از افراد جامعهٔ جادوگری به‌دلیل اجبار به پنهان‌شدن بود. راول که ذاتاً سادیسم داشت، بلافاصله تمام طرح‌های مربوط به احداث زندان جدید را لغو کرد و دستور داد که از آزکابان استفاده شود. او ادعا می‌کرد که دیوانه‌سازهایی که آنجا زندگی می‌کنند، یک مزیت هستند: می‌شد آن‌ها را به‌عنوان نگهبان تحت سلطهٔ خود درآورد و به این ترتیب وقت، دردسرها و هزینه‌های وزارتخانه را کم کرد.

با وجود مخالفت بسیاری از جادوگران، از جمله متخصصان امور دیوانه‌سازها و متخصصان ساختمان‌هایی که مانند آزکابان تاریخچهٔ سیاهی داشتند، راول برنامهٔ خود را عملی کرد و طولی نکشید که به‌تدریج تعدادی از زندانی‌ها به آزکابان انتقال یافتند. هیچ‌کدام از آن‌ها دیگر رنگ آفتاب را به خود ندیدند. اگر این زندانی‌ها قبل از حبس در آزکابان خطرناک و دیوانه نبودند، در آنجا به‌سرعت خطرناک و دیوانه شدند.

پس از راول، پرسیوس پارکینسون5Perseus Parkinson: اسم او برگرفته از یکی از شخصیت‌های اساطیر یونان است که سر مدوسا را قطع کرد. احتمالاً از اجداد پنسی پارکینسون است.م. به قدرت رسید که او نیز موافق استفاده از آزکابان بود. زمانی که اِلدریچ دیگوری6Eldritch Diggory: کلمهٔ الدریچ در لغت به‌معنی عجیب است.م. به مقام وزارت جادو رسید، ۱۵ سال از فعالیت آزکابان در قالب زندان می‌گذشت. هیچ فرار یا رخنهٔ امنیتی اتفاق نیفتاده بود. به نظر می‌رسید زندان جدید به‌خوبی کار می‌کند. دیگوری تنها پس از اینکه برای بازدید به آنجا رفت، متوجه شد چه شرایطی داخل زندان حاکم است. زندانی‌ها اکثراً دیوانه شده بودند و یک قبرستان درست شده بود تا آن‌هایی را که از شدت یأس مرده بودند، در آنجا خاک کنند.

پس از بازگشت به لندن، دیگوری کمیته‌ای تشکیل داد تا به دنبال جایگزینی برای آزکابان باشند یا حداقل دیوانه‌سازها را از نگهبانی آنجا بردارند. کارشناسان به او توضیح دادند که تنها دلیلی که دیوانه‌سازها (تا حد زیادی) از آن جزیره بیرون نمی‌روند این است که مرتب روح انسان که غذای آن‌هاست در اختیارشان قرار می‌گیرد. اگر زندانی‌ها از آن‌ها گرفته شوند، احتمالاً زندان را ترک می‌کنند و به‌سمت خاک اصلی کشور می‌روند.

با وجود این توصیه، دیگوری از آنچه داخل آزکابان دیده بود چنان وحشت‌زده شده بود که به کمیته فشار آورد که به دنبال جایگزین‌هایی برای آزکابان باشند. اما پیش از آنکه کمیته به نتیجه‌ای برسد، دیگوری آبلهٔ اژدها گرفت و از دنیا رفت. از آن زمان تا روی کار آمدن کینگزلی شَکِلبولت7Kingsley Shacklebolt، هیچ وزیری به‌طور جدی به بستن آزکابان فکر نکرد. آن‌ها چشمشان را روی وضعیت غیرانسانی داخل دژ بستند، اجازهٔ گسترش و بزرگ‌سازی آنجا را به کمک جادو صادر کردند و به‌ندرت از آن بازدید می‌کردند، زیرا وارد شدن به ساختمانی که در آن هزاران دیوانه‌ساز زندگی می‌کنند، اثرات روحی وحشتناکی دارد. بیشترشان با اشاره به رکورد بی‌نقص آزکابان در جلوگیری از فرار زندانی‌ها، دیدگاهشان را توجیه می‌کردند.

حدود سه قرن گذشت تا این رکورد شکسته شد. یک مرد جوان زمانی‌که مادرش به ملاقاتش آمده بود، جایش را با او عوض کرد و توانست پنهانی از زندان خارج شود، زیرا این چیزی نبود که دیوانه‌سازهای نابینا و بی‌عاطفه بتوانند تشخیصش دهند یا حتی انتظارش را داشته باشند. یک فرار دیگر نیز پس از این اتفاق افتاد که حتی از قبلی هم مبتکرانه‌تر و حیرت‌انگیزتر بود: سیریوس بلک8Sirius Black توانست به‌تنهایی از دست دیوانه‌سازها فرار کند.

طی چند سال بعد از آن، پس از اینکه دو فرار دسته‌جمعی، هر دو به‌وسیلهٔ مرگ‌خواران، اتفاق افتاد، ضعف زندان به‌شدت آشکار شد. در این زمان دیوانه‌سازها وفاداریشان را به لرد ولدمورت9Lord Voldemort اعلام کرده‌ بودند که می‌توانست قدرت و آزادی عملی را برای آن‌ها به ارمغان بیاورد که تا پیش از آن بی‌سابقه بود. اَلبوس دامبلدور10Albus Dumbledore یکی از کسانی بود که مدت‌ها با استفاده از دیوانه‌سازها به‌عنوان نگهبان مخالف بود، نه‌تنها به‌خاطر رفتار غیر‌انسانی‌ای که تحت قدرت آن‌ها با زندانی‌ها می‌شد، بلکه به‌خاطر اینکه او احتمال تغییر جبههٔ چنین موجودات سیاهی را پیش‌بینی می‌کرد.

تحت مدیریت کینگزلی شکلبولت، آزکابان از دیوانه‌سازها پاک‌سازی شد. کماکان از آزکابان به‌عنوان زندان استفاده می‌شود، اما اکنون نگهبان‌های آن آرور11Auror: در ترجمهٔ کتابسرای تندیس: کارآگاه هستند که به‌صورت دوره‌ای عوض می‌شوند. از زمانی که این سیستم جدید پیاده‌سازی شده، هیچ فراری اتفاق نیفتاده است.

نظر جی.کی.رولینگ:

اسم «آزکابان» ترکیبی است از اسم زندان «آلکاتراز12Alcatraz، آلکاتراز جزیرهٔ کوچکی در خلیج سانفرانسیسکو است که در سال ۱۸۵۰ یک زندان در آنجا به عنوان زندان نظامی بنا شد و تا سال ۱۹۳۳ با چنین هدفی از آن استفاده می‌شد. از سال ۱۹۳۴ تا ۱۹۶۹ به‌عنوان زندان فدرال از آن استفاده می‌شد که در این سال به دستور رابرت اف.کندی، برادر رئیس‌جمهور آمریکا، آلکاتراز به دلایل مختلف مانند هزینه‌های بالای ادارهٔ آن یا آلودگی‌ای که برای خلیج سانفرانسیسکو به وجود آورده بود، تعطیل شد. ویژگی این زندان در آن بود که در طی ۲۹ سالی که به عنوان زندان فدرال از آن استفاده می‌شد، هیچ فرار موفقی از آن ثبت نشد. افرادی که سعی به فرار داشتند نیز یا با شلیک گلوله کشته شدند یا غرق شدند یا مفقود‌الاثر شدند یا دوباره دستگیر و به زندان بازگردانده شدند. م.»، که نزدیک‌ترین همتای ماگلی آن است که در یک جزیره بنا شده، و «Abaddon» که یک واژهٔ عبری به معنای «محل نابودی» یا «اعماق جهنم» است.

این داستان توسط امین بهره‌مند ترجمه شده و در اختیار وب‌سایت «مرکز دنیای جادوگری» و «دمنتور» قرار گرفته است. کلیه حقوق معنوی و مادی ترجمه متعلق به این دو مجموعه است. استفاده از این ترجمه با ذکر منبع برای مصارف شخصی و غیر تجاری بدون مشکل است. پیشاپیش از اینکه حامی ما برای ادامه خدمات رایگان این دو مجموعه هستید قدردانی می‌کنیم.
, , ,

۱۰ دیدگاه

  1. چه جالب! ولی فکر کنم اخرش که دیوانه ساز ها طرف ولدمورت رفتن همه از آزکابان بیرون اومدن بعد دیگه همینجوری ول شدن >_<

  2. خو چه بلایی سر دمنتور ها اومد؟ ازاد که نمی تونن باشن تو آزکابان هم نیستن کشته هم نمی شنیعنی ممکنه یه جایی مثل همون قلعه پیدا کرده باشن و اونجا زندگی کنن؟
    اما خو باز می تونن بیان بیرون و بقیه رو ببوسن پس اینم نیست
    اقا یکی جواب منو بده دمنتورا چی شدن پس

    1. ببین فک کنم یه جایی حبسشون کردن مثلا قلعرو با پاترونوس طلسم کرده باشن مثله هاگوارتز که نمیتونستن بیان توش وقتی اون گنبدرو درست میکنن

  3. سلام
    ببخشید کسی راجع به محدودیت های ملاقات کننده های آزکابان چیزی میدونه؟ چه کسانی اجازه ی ملاقات داشتند؟

    1. فقط ادمای با نفوذ مثل دامبلدور یا کراوچ میتونستن به اونجا برن و شهروندان عادی نمیتونند

  4. مکانی که اونجا بزرگ شدن؟ یعنی دمنتور بچه هم داریم؟ یعنی چی؟ زادو ولد دارن؟ رابطه جنسی دارن؟ همدیگه رو هم می‌بوسن؟ اگه نمیمیرن پس باید تعدادشون باید خیلی زیاد شده باشه‌ اصلا از اول چطوری به وجود اومدن؟ چون بعد مرگ اون بنده خدا تازه به وجود دمنتورها پی بردن پس باید کمیاب و گوشه گیر باشن. خیلی تناقض توش زیاده.

  5. اون نظری که بچه ها راجع به پیشگویی تریلانی (درمورد خادم لردولدمورت و این که آیا اون شخص پیتره یا بارتی کراچ جونیور) داشتن با این متن همخونی نداره و رد میشه دیگه. زمانی که تریلانی جلوی هری اون پیشگویی رو کرد، سیریوس فرار کرده بوده و طبق این داستانک بارتی کراچ جونیور قبل اون فرار کرده بوده!

ثبت دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری مشخص شده‌اند *