حذفیات:
صفحه ۴۱، پاراگراف دوم:
اما به هیچ وسیلهای نمیتوانست از شر دادلی و دار و دستهاش خلاص شود که هر روز هفته به خانهی آنها میآمدند.
صفحه ۴۲، پاراگراف اول:
و به پایان تعطیلات فکر میکرد که بارقهای کوچکی از امید به دلش راه میداد.
صفحه ۴۲، پاراگراف یکی مانده به آخر، خط یکی مانده به آخر:
… و یک برش کیک شکلاتی بزرگ برایش آورد که طعمش طوری بود که انگار چندین سال است پیش او مانده.
صفحه ۴۵، پاراگراف آخر:
…نگاهی به آن انداخت. رنگ صورتش سریعتر از چراغ راهنما از قرمز به سبز تغییر کرد. اما تغییرش به اینجا ختم نشد و در عرض چند ثانیه صورتش به رنگ خاکستری روشنی مثل فرنی درآمد.
صفحه ۴۶، آخر پاراگراف اول:
گلویش را با دست گرفت و با صدای گرفتهای گفت: «ورنون! اوه خدای من… ورنون!»
صفحه ۴۷، خط دوم:
عمو ورنون با صدایی به شدت آهسته و مضطرب گفت: «بعید نیست…
صفحه ۴۷، خط ۸:
آره، اینطوری بهتره. هیچکاری نمیکنیم.
صفحه ۴۸، پاراگراف وسط، خط سوم:
دوربین فیلمبرداری دادلی که همین یک ماه پیش خریده بودند روی تانک کوچکی افتاده بود که حرکت میکرد و دادلی یک بار با آن سگ همسایه را زیر گرفته بود.
صفحه ۵۰، خط چهارم از آخر:
عمو ورنون درحالیکه میخواست با کیک میوهای که خاله پتونیا تازه برایش آورده بود میخی را به در بکوبد، گفت…
صفحه ۵۱، پاراگراف دوم، خط یکی مانده به آخر:
او در حالی که آواز «پاورچین میان لالهها» را میخواند میخ میکوبید و با کوچکترین صدایی از جا میپرید.
صفحه ۵۱، بعد از دومین ستارهها، خط دوم:
ولی خوشحال به نظر میرسید. در حالی که با حواسپرتی مربا را روی روزنامهاش میمالید، با خوشحالی گفت…
صفحه ۵۴، پاراگراف یکی مانده به آخر:
در وسط دریا اشاره کرد که روی آن یک آلونک کاملاً خرابه و کوچک بود.
صفحه ۵۳، پنج خط قبل از ستارهها:
کوکورث، هتل ریلویو، …
صفحه ۵۵، خط اول:
…به سوی آنها میآمد، با پوزخند نسبتاً شرارتآمیزی به قایق پارویی کهنهای اشاره کرد که روی آب خاکستری تیرهی دریا بالا و پایین میرفت.
تغییرات:
صفحه ۵۱، بعد از اولین ستارهها:
روز شنبه اوضاع بدتر شد. بعد از اینکه شیرفروش بیچاره که گیج شده بود، مجبور شد شانهی تخممرغی را از پنجرهی اتاق نشیمن به خاله پتونیا بدهد، متوجه شدند بیست و چهار نامه خطاب به هری به خانه راه یافته که به صورت لولهشده در هر یک از تخممرغها پنهان شده بود.
صفحه ۵۲، خط سوم از آخر:
تا آن لحظه هرگز مدتی به این زیادی از نابود کردن فضاییها در بازی کامپیوتریاش غافل نشده بود.
صفحه ۵۵، پاراگراف سوم، خط یکی مانده به آخر:
بخاری دیواری خالی از هیزم و مرطوب بود. آن خانه دو اتاق بیشتر نداشت.
صفحه ۵۶، پنج خط مانده به آخر:
بیست ثانیه… ده، نه… به سرش زد دادلی را بیدار کند تا کمی سربهسرش گذاشته باشد… سه…
نکات بیشتر:
- عنوان انگلیسی این فصل The Letters from No One است که شاید ترجمهی مناسبتتر آن «نامههای ناشناس» باشد.
- لیتل وینجینگ (Little Whinging) که به اشتباه «خیابان وینگینگ» ترجمه شده، نام شهرکی خیالی است.
- کوکورث (Cokeworth) که از ترجمهی فارسی حذف شده، نام شهرکی خیالی است که هتل ریلویو در حومهی آن است. این شهرک محل زندگی اسنیپ و لیلی و پتونیا در دوران کودکی بوده است.
براساس ترجمه سعید کبریایی از انتشارات کتابسرای تندیس
طرح گرافیکی مطلب: Vladislav Pantic
عالی بود..خیلی از این کار باارزشتون ممنونم..فقط چرا کتاب این همه حذفیات و تغییرات داشت!
واقعا دستتون درد نکنه.
من خیلی رو کامل و اصل بودن متن هایی که میخونم حساسم.
کتاب من چاپ سال ۱۳۹۹ هست. این صفحاتی که شما میگین کاملا با کتاب من فرق داره.
طبق بررسی انجامشده، گویا توی چاپ جدید (طرح جلد جدید) کمی صفحات جابهجا و پس و پیش شدن. تقریبا سه یا چهار صفحه با هم اختلاف دارن. ما بر اساس نسخههای رقعی طرح جلد قدیمی حذفیات رو استخراج میکنیم.
سلام
ممنون این کارتون واقعا با ارزشه و من که ترجمه خانم اسلامیه رو خوندم بعضی از این مشکلات رو ندارن.
سلام
چرا قسمت جدید لوموس نمیاد
امروز شنبس
و این که آیا تو عید هم جدید میاد یا نه؟
قصد انتشار قسمت جدید پادکستو ندارین؟
سلام خوبین پادکست منتشر نمیشه ؟
سلام ببخشید.پادکست رو فردا منتشر میکنین یا امشب؟