در پادکست لوموس قراره باهم بزنیم به دل دنیای هری پاتر و دنیای جادوگری! میخوایم توی هر شماره بریم سر وقت یک فصل از کتابها و زیر و روش کنیم، جنبه های مختلف و جزئیاتش رو مرور کنیم، داستان رو از زاویه دید شخصیتهای مختلف بررسی کنیم، تو خط زمانی داستان بریم جلو، بیایم عقب، همهی تیکه های پازل رو کنار هم بچینیم و خلاصه تا جایی که میشه موشکافیاش کنیم…
حالا چه شما پاترهد باشید چه نه، پیشنهاد ما اینه که همراه ما بشید و هر هفته فصل به فصل و پا به پا باهامون پیش بیاید. چون به صورت وصف ناشدنیای قراره بهمون خوش بگذره!
در قسمت صفر از پادکست لوموس میخوایم شما رو با خودمون آشنا کنیم. هر چهار نفر از ما خودمون رو بهتون معرفی میکنیم و از نحوهی آشناییمون با هری پاتر، تجربیاتمون و خاطرههای جالبی که داریم صحبت میکنیم.
جهت ارتباط با ما میتونید از طریق podcast@wizardingcenter.com یا توییتر و اینستاگرام در ارتباط باشید.
اسپانسر: فروشگاه فانتازیو
اجراکنندگان: خشایار، شادی، امید و میلاد
آهنگساز: علی خانی (تلگرام – اینستاگرام)
مترجم: حسین غریبی
ارائهای از وبسایت مرکز دنیای جادوگری و دمنتور
من باید فردا ۶ صبح بیدار شم و طبیعتا ۱۲ می خوابیدم ولی وقتی دیدم پادکست ها اومدند، تا همین الآن داشتم بهشون گوش می دادم.
مشکل دوم اینکه انقدر خاطرات گذشته هیجان زدم کرده که دیگه به این زودی خوابم نمی بره.
بنابراین چیزی که مشخص اینکه از اعماق وجودم خیلی خوشحالم که این کار را شروع کردید و مطمئنا من تا آخر همراهتان خواهم بود.
با آرزوی موفقیت برای همتون
محمد کهفی
خیلی خوب بود خسته نباشید .
برای من که توی اون دوره پر هیجان کتابا و فیلمای هری پاتر نبودم این پادکست خیلی جذاب بود .
واقعا ممنون
خیلی عالی بود ممنون . من یک پیشنهاد دارم . به نظرم من بیاین و در رابطه با دروسی که در هاگوارتز تدریس میشه و همین طور تاریخچه هاگوارتز ( تاریخچه گروه ها و قلعه ) هم صحبت بکنید . بازم ممنون
من خودم چون متولد سال ۱۳۸۴ هستم توی دهه نود با کتابا و فیلما آشنا شدم و تا الان بارها اونا رو خوندم. یه پیشنهادی داشتم. اگه میشه یه گوینده نوجوان هم بین گوینده های لوموس داشته باشین.
منم ۸۴ ام و باهات موافقم =)
منم همینطور
سلام
حسابی خسته نباشید
من تابستون ۸۰ یا ۸۱ بود که کتاب هری پاتر و سنگ جادو رو از کتابخونه مجتمع فنی تهران گرفتم شروع کردم به خوندن اصلا باورم نمیشه که هر ۷ کتاب رو ظرف ۱۰ روز خوندم صبح بیدار میشدم کتاب جلوم بود تا آخر شب که میخواستم بخوابم
فوق العاده ست
ممنون از شما که مارو تو دنیای جادو نگه میدارید.
عالییییییییی منم موافقم
عالی بود ممنون.
من سال ۸۷ یا ۸۸ با دمنتور اشنا شدم.واقعن اون موقع ها جو سایت بینظیر بود.یاد اون موقع ها بخیر.وقتم ازاد بود و یکی از بهترین تفریحاتم همین دمنتور بود.اون زمانی که شروع کردم به خوندن کتاب های هری پاتر،تقریبن هم سنش بودم و خیلی راحت میتونستم خودم رو جای هری بذارم.الان دیگه بیشتر نزدیکم به ۱۹ سال بعد هری!
نفهمیدم چطوری گذشت.
واقعا بی نظیرید دمتون گرم
میتونم بگم رولینگ کتابی نوشت که بعد از ۲۷ بار خوندنش و ۳۲ بار دیدن فیلمش هنوز هم روی ادم این تاثیر رو داره که انگار بار اولته داری می بینی، ادم با این داستان می خنده، گریه می کنه ولی با همه ی اینها هیچ هیچ هیچ داستانی به این زیبایی نیست ( به خصوص خاطرات سوروس اسنیپ) به قول خود رولینگ No story lives unless someone wants to listen. The stories we love best do live in us forever. So whether you come back by page or by the big screen, Hogwarts will always be there to welcome you home.
چطور تونستی ۳۲ بار اون مجموعه فیلم بیخود رو تحمل کنی ؟
من اولین بار کلاس هفتم که بودم از نمایشگاه کتاب مدرسه هری پاتر رو تا جام آتش خریدم چون همه دوستام میخوندن. تابستون فصل اول کتاب رو خوندم و کلا زده شدم و تابستون سال بعد به زور دوباره شروع کردم و عاشقش شدم. بهترین کتابیه که خوندم و خیلی مفاهیم انسانی عمیقی داره. بعد از اون ۲ بار دیگه هم همه کتابارو خوندم. فیلم ها رو هم ۳ بار دیدم. جانبی ها رو هم تقریبا ۲ بار خوندم. بهترین خاطم اینه که فرزند نفرین شده رو یه روزه تموم کردم. من الان یه خانواده ۲۱ کتابه از هری پاتر و جانبی هاش دارم و خیلی دوسشون دارم. ۵ تاشونو کنار تختم گذاشتم که بخونم البته اگر درسا اجازه بدن. عید ۹۹ سایت شما رو پیدا کردم. و خیلی هم با دمنتور کنار نمیام اینجا خوشگل تره.
شخصیت مورد علاقم همینجور که از اسمم معلومه هرماینیه بعدش لونا و بعدش جینی.
فقط من یه سوال دارم امین بهره مند کی هستن؟ آخه اینجا همیشه جواب سوالای بقیه رو میدن
سلام، وقتتون بخیر
منم ۲۴ آذر ۱۳۸۴ که اتفاقاً پنجشنبه هم بود و تایم بعد از ظهر بودیم، با خوندن تالار اسرار، وارد جنون عاشقی با هری پاتر شدم
اینو تا حالا به هیچکس نگفته بودم ولی اینجا باید میگفتم
چقدر خوبه که دمنتوریها و ویزاردینگسنتریها رو داریم
سلام به همه
من متولد ۱۳۸۸ هستم و طبیعتا توی دمنتور نبودم تازه یک ساله که با هری پاتر آشنا شدم.
ممنونم از همه زحمتاتون
من درست توی عید ۱۳۹۱ بود که کلاس اول بودم و شبکه نمایش به مناسبت افتتاحش فیلمای هری پاترو پخش کرد. من کامل اون فیلما رو دیدم ولی به خاطر دوبله بد و حذفیات زیاد و سن کمی که داشتم زیاد چیزی ازش متوجه نشدم. در ضمن توی اون دوره یه زمزمه هایی هم وجود داشت که آقا هری پاتر شیطان پرستیه و تهاجم فرهنگیه و از این حرفا.
گذشت و گذشت تا من رفتم کلاس هفتم و از اون موقع چون بعضی از دوستام درباره جانوران شگفت انگیز صحبت می کردن من رفتم و فیلمای هری پاتر و جانوران شگفت انگیز رو با دقت بیشتری دیدم. بعد از مدتی از یکی که کتابا رو خونده بود شنیدم که می گفت کتابا خیلی کامل ترن و اصل داستانو از کتاب میشه فهمید. منم آروم آروم توی طول چند ماه کتابا رو خوندم و بالاخره یه پاترهد واقعی شدم و این عشق به هری پاتر تا حدی ادامه پیدا کرد که تا الان وقتی درباره هری پاتر با دوستام صحبت می کنم باید کلی براشون توضیح بدم که توی کتاب این جوریه و فلان اتفاق افتاده. من با سایت دمنتور از سال ۱۳۹۶ آشنا شدم و تا حالا پاترهدای زیادیو توی فضای مجازی دیدم اما متاسفانه متاسفانه هیچ وقت دوست پاترهدی نداشتم.
یکی از دوستای من وقتی کلاس سوم بوده هری پاتر رو دیده و حتی الان هم ازش میترسه =)
سلام به همه پاتر هد ها چه خوبه که اشنایی تون رو با هری پاتر گفتید:)
من هم بگم:) پاییز پارسال(۱۳۹۸) همون طور که مثل همیشه به کتابخونه می رفتم خواهرم بهم گفت کتاب های هری پاتر خیلی معروفه چرا نمیخونیش.من هم یه جلدش رو آوردم(هری پاتر و شاهزاده دورگه!) هـــیـــچی ازش نفهمیدم میگفتم پس هری پاتر کجاست چرا درباره نخست وزیر حرف میزنه:( بعد از مدتی زندانی آزکابان رو آوردم و خوندم و اون یکی از بهترین کتاب های عمرم شد. باورتون میشه یانه من اصلا چهره هری پاتر و فیلم ها رو هم ندیده بودم و خودم تصورش کرده بودم. بعد یادگاران مرگ رو آوردم و دیدم خیلی جا ها فرق کرده.اما اون هم خوب بود . به دنبال کتاب فیلم هاش رو می دیدم که خیلی لذت بخش بود .وقتی ترتیب کتاب هارو فهمیدم نا امید شدم چون فهمیده بودم آخرش چی میشه .اما همشون رو خوندم و خب پاتر هد شدم. اما فکر می کنم هنوز خیلی چیز ها نمی دونم و سال دیگه حرفه یی تر دنبالش می کنم. من هیچ دوست پاتر هدی نداشتم و همیشه آرزو داشتم یه دوست باشه تا باهاش حرف بزنم ولی همه دوستام کی پاپرن 🙂 من خیلی زور زدم تا با هری پاتر آشناشون کنم امیدوارم جواب بده:)
من دوستام هری پاتر رو میشناسن ولی هیچ کدومشون پاترهد نیستن مثل من
به نظر من هری پاتر خیلی مفاهیم عمیق انسانی داره برای همینه که خیلی دوسش دارم
توش اوج هیجان و درد و خوشحالی و عشق خلاصه همه چی رو تجربه کردم.
فکر میکنم که هری پاتر چشم منو به دنیای اطرافم خیلی باز تر کرد
سلام به همه ی پاترهدا.حالا که همه چطور آشنا شدنتونو گفتین منم بگم:)
من حدودا تابستون امسال بود که با هری پاتر آشنا شدم..راستش خیلی دیره چون من چندان تمایلی به هری پاتر نداشتم. اولین بار فکر کنم سال ۹۷ بود یا ۹۸ که تلوزیون “هری پاتر و تالار اسرار” رو پخش کرد و من بی نهایت شیفته ۲ چیزش شدم: کوچه دیاگون و کوییدیچ. همین ۲ تا عامل باعث شدن تا تابستون این سال شروع کنم به دیدن همه ی فیلما و الانم که دارم کتابارو میخونم. درسته که کتابا رو هنوز کامل تموم نکردم ولی اطلاعاتم اندازه ی یه پاترهد با ۱۰ سال سابقس:)
خداییش هری پاتر زندگیم رو عوض کرد و دیدم رو نسبت به دنیا باز کرد…الگوی من هم یک یک نفر بیشتر نیست:سوروس اسنیپ
منم ابان سال ۹۹ پاتر هد شدم ولی اطلاعاتم اندازه ی یه پاترهد با سابقه ی ۷۶ سالس
منم تابستون آسنا شدم که البته آشنا شدم منظورم اینه که کتابا رو خوندم و به خاطر این سایت و همیشه در حال تحقیق و گشتن درباره ی هری پاترم اطلاعات زیادی دارم.
خوب بزارین منم بگم من از سالهای قبل با فیلم های هری پاتر اشنا بودم ولی راستشو بخواین همیشه یه سری پوچی هایی از داستان فیلم تو ذهنم نمیزاشت کامل باهاش انس بگیرم تابستون همین امسال بود که من هری پاتر و سنگ جادو رو دانلود کردم بعد از همون فصل اول چنان منو تو خودش فرو برد که کل سری های هری پاترو تو دو ماه تمومشون کردم الان یکی از پشیمونی هام در این زمینه اینه که چرا اول فیلماشو دیدم و اخر داستانو فهمیدم و بعد رفتم سراغ کتاب ممنون که تا اینجا نوشته هامو خوندید حال دلاتون خوش
حالا که همه گفتن چطور آشنا شدن با هری پاتر منم بگم:)
من متولد ۸۴ هستم و عاشق کتاب خوندن سال ۹۵ کلی به من می گفتن هری پاتر بخون من هم تقریبا مثل همه اول اصلا علاقه مند به خوندن هری پاتر نبودم. فیلم ها رو هم اصلا ندیده بودم تا اینکه خرداد ۹۶ اولین کتاب رو گرفتم و شروع کردم به خوندن بعد از کتاب اول تازه متوجه شدم چه چیزی رو از دست دادم سریع کتاب دوم و گرفتم ادامه دادم و….. از اون موقع رسما پاترهد شدم و بعد رفتم سراغ فیلم ها
همون موقع بود که با دمنتور آشنا شدم و همچنین پاترمور ولی اون موقع دمنتور اونقدر فعالیت نداشت
یه دوست خیلی باحال پاترهد هم دارم که خیلی خیلی باهاش خوش میگذره و چند تا از دوستام هم خودم با هری پاتر آشنا کردم ولی پاترهد نیستن . امیدوارم همه یه دوست پاترهد باحال پیدا کنند.
سلام من علی ام متولد ۸۱ من از چهارم دبستان یکی از قسمتی هری پاتر رو توی تلوزیون دیدم و از اون موقع دوست داشتم ببینمش ولی متاسفانه چون اینترنت و این چیز ها نبود دیگه گذشت و چهار سال بعدش تازه موبایل خریدیم و منم دانلود کردم و دیدم با دمنتور هم سال ۹۵ اشنا شدم کتاباشم حدودا سال ۹۷شرو کردم به خوندن و دقیقا یادم میاد ۱۸ شهریور ۹۷ ساعت ۱:۵۸ بامداد اخرین کتابشو خوندم هعی که چه دورانی بود ………… از پادکستاتونم ممنونم خیلی خوب بود
منم متولد ۷۶م و نزدیک ده ساله پاترهدم :))
سلام به رفقای پاتر هدم.
منم یک دهه شصتیم که اشناییم با هری پاتر برمیگرده به اوایل دهه هشتاد. اونم با دیدن اولین قسمت در سینما، سال ۲۰۰۱. یادمه وقتی از سینما اومدم بیرون روی پاهام بند نبودم. انقدر تاثیر گذاشت روم که تا مدتها خوابش رو میدیدم و بعد از چند ماه شروع کردم به خوندن کتابها.
همهی حرفهایی که شادی زد از فعالیت هاشون در مدرسه من رو یاد دوران راهنماییم انداخت . اون موقع همچنان فلاپی در دسترس بود یادمه پوسترهای فیلم و تو فلاپی یا پرینت شده یواشکی پخش میکردیم بین بچهها برای ترویج پاترهد شدن.
کلن من کتابهای فرد رو خیلی دوست دارم و محفل ققنوس و زندانی آزکابان جذابترینن برام
یادمه یه شب بارونی بود و من مریض بودم و فرداش نمیرفتم مدرسه اما یواشکی زیر پتو زندانی آزکابان رو میخوندم انقدر توی جَوش بودم که وقتی صفحهی آخر کتاب تموم شد یکهو شنیدم یکی میزنه به پنجره اتاق، سرمو برگردوندم دیدم هری روی چوبش نشسته و برام دست تکون میده. :))
بعد این تجربه رویا در بیداری، انقدر جذب شیوهی نویسندگی و دنیای فانتزی هری پاتر شدم که دلم خواست منم یک روز بتونم نویسنده بشم و حال خوب تزریق کنم به خودم و همهی کسایی که شبیه منن.
متاسفانه و در اوج شرمساری با دمنتور خیلی وقت نیست که آشنا شدم، اما قطعن پای کارتون هستم.
این قسمت پادکست خیلی جذاب بود و کلی از خاطرات نوجوونیمو زنده کرد.
دم همهی رفقای هاگوارتزی گرم. 🙂
دمتون گرم واقعا
سلام من متولد ۷۸ام کلن از نوجونی فیلماشو دیدم ولی وقتی کتابشو خونودم به معنای واقعی پاترهد شدم ولی هیچوقت دوست پاترهد نداشتم تا اینکه موفق شدم برادر کوچیکترمو ملترهدش کنم الانم باهم هزار بار فیلمشو دیدیم به نظرم خانم جی کی رولینگ بهترینه یک دنیایی رو برامون ساخت که هیچوقت ازش زده نمیشیم واینم بگم که من چند ماهه با سایتتون اشنا شدم وخیلی عاشقش شدم دمتون گرممم
قصه تلخیه بزرگ شدن و پس از مدتی مسن شدن . و دیگه روزی میرسه که سنت دیگه اجازه نمیده از خواندن هری پاتر لذت کافی ببری . دیگه هری نوجوان احسا همزاد پنداری ایجاد نمیکنه .البته خوشبختانه قبل از اینکه به این مرز سنی برسم ۱۰ باری مجموعه کتاب رو دور کردم . من مطالعه داستان و رمان رو از سن پایین شروع کردم .فکر کنم ۹ سالگی .کتابهای ماجراهای من و بابام . دماغ ملکه و ماتیلدای رولد دال . آخرین گودال … یواشکی از کتابخونه کتابهای دنیل استیل رو میخوندم که صحنه های مثبت ۱۸ هم داست و منم اون موقع منفیه ۱۲ بودم . بیش از هزار رمان خوندم ، اما هیچ کدامش هری پاتر نمیشه . جالبه همگی مقاومت عجیبی نسبت به این جادوی واقع گرایانه پهناور و عمیق داشتیم . منم از جلد جام آتش شروع کردم .و واقعا خوشم نیومد . تب هری پاتر اون موقع خیلی فراگیر نبود ، اما خب تو کلاس ۴،۵ نفری در موردش صحبت میکردن همیشه . به اصرار یکی از همون همکلاسیها از جلد یکش شروع کردم که اون موقع ۲۲۰۰ تومن بود . و انگار دفترچه خاطرات تام ریدل بود که منو بداخلش کشوند . جوری میخکوبم کرد که هیچ کتابی نکرده بود . معمایی تر از آثار آگاتا کریستی . ترسناک تر از ده سیاهپوست کوچولو . تخیلی تر از آثار رولد دال . و در عین حال واقعی همچون اتفاقات روزمره . یادم میاد جلد فرمان ققنوس که منتشر شد از دو ماه قبلش پول دادیم کتابفروشی که برامون کنار بزاره . و چه روزهای سختی بود انتظار ترجمه و چاپ . کسایی که منتظر فصل آخر لاست ، فرار از زندان . بریکینگ بد ، گیم آو ترونز و … غیره بودن میفهمن این انتظار چه جوری بوده .و گرنه این روزها هیچ کس یرای یه کتاب اینقدر چشم براه نمیمونه. صحبت زیاد شد . بگذریم . منم همیشه دوست داشتم با یه هری پاترهد دوست بشم و حتی دوست داشتم همسرم هم اهل رمان و فانتزی باشه که نشد . اما خب پسرم میشه احتمالا.
چرا فکر میکنین فقط دوره شما انتطار رو تجربه کردن؟ الان خیلی ها منتظر فیلم فنتستیک بیتس ۳ هستیم =/
سلام برام جالبه شما اگر متولد ۸۸ میلادی باشید الان ۳۳ سالتونه.
جالبه تمام کسایی که هری پاتر رو خوندن حتی بعد از سال ها هنوزم دوستش دارن
من خودم ۹۸ ای ام و راهنمایی که بودم این کتاب رو خوندم و بعدش بعضی جلد ها رو چند بار مثلا هری پاتر و محفل ققنوس که ۳ جلد بود رو سه دور خوندم .
چند وقت پیش به سرم زد فیلماشو ببینم البته اخریا رو دیده بودم اولیا رو نه
چون اصلا از فیلماش خوشم نمیومد و اصلا گند میزد به زیبایی کتاب ها.
ولی خب نشستم بعد ۱۰ سال قسمت یک رو دیدم و خاطراتش برام زنده شد با اون همه مزخرفی فیلم ها بازم لبخند میزدم و ذوق میکردم .
تا این که به فیلم ۶ رسیدم دیگه ندیدم
و برام سوال شد اون کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده چه جوریه و اون رو بخونم .
اخه همون موقع ها که اومده بود خواهرم میگفت نمایش نامه است و قشنگ نیست و یادمه خودم مال دختر خالم رو یه نگاه کردم همون موقع ها اصلا نمیتونستم تحملش کنم پرده ی یک پرده ی دو و اینا.
ولی همبن دیروز همین موقع هایی که دارم تایپ میکنم بود که تمومش کردم
و با تموم عدم شباهت هایی که با کتاباش داشت سرشو دوست داشتم و یه دیدار دوباره ای بود هری بزرگ شده ۴۰ سالشه بچه هاشون با هم دوستن و از همه جالب تر پسر هری میوفته اصلیترین و با پسر مالاوی دوست جون جونی میشن و به علاوه گویا پسر مالاوی با دختر هرمیون و رون هم میخواد ازدواج کنه
خلاصه بعد خوندن این کتاب اصلا فیل من چند روزیست یاد هندستون کرده و کلا همش چند روزه تو هری پاترم تا این که سر ازینجا دراوردم نمیدونم چه جوری اصلا
که دیدم اوووووف چه قدر طرفدار های دو آتیشه
من عشق به هری رو تو قلبم نگه داشتم ولی با هاش کاری نداشتم تو این مدت.
و الان هم با این که سنم یه ۱۰ سالی از شما کمتره ولی اصلا به خوندن دوباره ی هری که فکر میکنم بهم نمی چسبه
انگار که دیگه خاطرات دوره و برای همون زمانه و اصلا خوندن دوباره تو این سن و الان برام لذت بخش نیست (البته ایدش چون نخوندم که).
به قول شما دیگه احساس همزاد پنداری نداریم با یک بچه .
و حتی یه پسر بالغ ۱۸ ساله.
ولی دنیای واقعا قشنگی بود.
هنوزم صحنه های کتاب رو دقیق توی ذهنم یادمه(البته خیلی از جزئیات و حتی اسم شخصیت های فرعی هم یادم رفته مثلا ناگینی رو کاملا یادم رفته بود که پرسیدم گفتن اسم مار ولدمورت و من یادم اومد تازه)
خلاصه اگه میشد زمانو برگردوند به اون زمان که میرفتم کتابخونه حسینیه ارشاد با هری پاتر و البته بعد خرید ایستک و چیپس برمیگشتم خونه توی تابستون زیر باد کولر روی تخت دراز میکشیدم و شروع میکردم به کتاب خوندن و چیپس و ایستک خوردن و شاید دو سه صفحه هم نمیشد که چیپس و ایستک من تموم میشد ولی من دیگه کامل غرق کتاب بود .یادمه چه ذوقی میکردم در واقع همه ی ما یه زمانی از عمرمون رو تو هاگوارتز بودیم.
خیلی اون زمان های هری پاتری شیرین و فوق العاده بود.
هر چند به قول یکی توی پادکست گفت کتاب ازبعد جام آتش تاریک شد و واقعا هم همینطوره خیلی یه دفعه سنگین شد ولی همچنان عالی و هیجان انگیز و در اوج .
زیبایی هری پاتر این بود در اوج شروع شد در اوج موند و در اوج تموم شد و اصلا با افت مواجه نبودیم.
یه تئوری میخوندم بامزه بود میگفت اون زنه بود خبرنگاره فضوله سبک نوشتنش مثل جی کی رولینگ بود و تئوری میگه در واقع جی کی رولینگ خود اون خبرنگارس که از دنیای جادوگرا طرد شده و تصمیم گرفته که ماجرای هری پاتر رو بنویسه و بعدش در دنیای مشنگ ها مشهور شده و مشنگ ها فکر میکنن این کتاب فقط یه کتاب تخیلیه.
بعد مردم هم نظر گذاشته بودن به خودت جرئت نده به ما امید واهی بدی.
یه تئوری دیگه هم بود خیلی دلخراش خییییلللییی دلخراش اگه طاقت دارید بخونید
میگه در واقع هاگوارتز یه تیمارستان بود که اون ها دیوونه بودن و فکر میکردن جادوگرن میدونم خیلی بد بود
کاش پیام منم توی پادکست اگه جالب بود بخونید
ان شاء الله تو بهشت خدا برامون یه زمین کوییدیچ خفن ردیف کنه کوییدبچ بازی کنیم سوار بر جارو
یا علی.
ترجمه ی ویدا اسلامیه عالی بود .
ناشکری میکنید
من یه بار ترجمه یکی رو گرفتم که سعید بود اسمش
چند صفحه خوندم نتونستم تجمل کنم گفتم حیف این کتاب با این ترجمه و رفتم ویدا اسلامیه رو گرفتم از کتابخونه
سه جلد اول هری پاتر از انتشارات تندیس رو اون موقع ها خانم ویدا اسلامیه ترجمه نکرده بودند . آقای سعید کبریایی انگار سرپرست تیم ترجمه بودند .
شما باورتون نمیشه ما چه ترجمه هایی خوندیم .از بس که انتشارات تندیس دیر ترجمه میکرد .راضی بودیم به هاری پوتری که یک ماه زودتر میومد .
و تب هری پاتر که بالا گرفت بچه هایی بودند که تو مدرسه قسمتهای مهم کتاب رو لو میدادند و کتک بود که میخوردن .البته من موقع جلد هفت دیگه دانشگاه بودم .
فیلم یک و دو بچه گانه است و اتفاقا باید هم بچه گانه باشه .فیلم سه رو من خیلی دوست دارم که البته اینقدر به کارگردان مکزیکیش توپیدن که جمع کرد رفت .اما فیلم چهار به بعد کم کم چرت و پرت محض میشه . یعنی فیلم هفت رو اگه پولم بدن من نگاه نمیکنم .
تاریخ کوییدیچ و جانوران شگفت انگیز واقعا جالب بودند . اما قصه های بیدل نقال ، هی بدک نبود .دقت کنین خانم رولینگ دیگه آنچنان ارتباط برقرار نمیکنه با داستان و هر چی قلم میزنه مثل داستان اصلی شاهکار نمیشه .
در مورد عدم همزاد پنداری ، یه نکته رو هم بگم پنه فقط هری پاتر ، بلکه دیگه کلا هیچ داستانی رو من نمیخونم ( منی که مجموعه ارباب حلقه ها و سیلماریلیون و هابیت رو صفحه به صفحه با کتاب اطلس سرزمین میانه بصورت مقایسه ای و علمی ! ! ! میخوندم ) .آخرین داستانی که خوندم مال دو سال پیشه و فکر کنم جلد پنج نغمه یخ و آتش ( همون بازی تاج و تخت ) بود . کلا بدلیل مسئولیتها که اضافه میشه ، همسر و بچه ، شبکه های اجتماعی، کیفیت پایین ترجمه و سانسور سنگین کتاب ، قیمت بالای کتاب رمان و … این روزها کسی کتاب نمیخونه .که خیلی غم انگیزه .
من اینقدر بازی کامپیوتری میکردم که نوجوونی فکر میکردم تا ابد از دسته بازی جدا نمیشم . اما الان هفت ساله که دیگه بازی نمیکنم .( شایدم افسرده شدم خودم خبر ندارم . )
اما بقول خودت آدم افسوس اون لحظات شیرین رو میخوره . روزهایی که باسنت تخت میشد از بس یه جا میشستی و دستات خواب میرفت از بس کتابو دستت میگرفتی و نمیدونستی زمان چطور داره میگذره . مجموعه کتاب بنیاد ایزاک آسیموف رو میخوندم .یادم میاد چند روز از خونه بیرون نرفتم تا همشو تموم کنم . صدای هیچ کدوم از اعضای خانواده رو نمیشنیدم ، میرفتن و میومدن و من فقط موقع شام و ناهار از اتاق میرفتم بیرون . مادرم نگران شده بود و به بابام میگفت این پسر از دست رفت .حواست به بقیه باشه .
امیدوارم نویل عزیز روزی برسه وضع مملکت جوری باشه که استرس و دغدغه ها کاهش پیدا کنند و ما بتونیم دوباره روی مبل راحتی لم بدیم و چای در کنار و یار در دست ، از غوطه ور شدن در سرزمین عجایب ، نهایت لذت رو ببریم .
من اولین بار به صورت اتفاقی فیلم تالار اسرار رو دیدم که شبکه ی امید پخش میکرد. اونم دقیقا از زمان جنگ با باسیلیسک تلویزیون رو روشن کردم و دیدم. اون زمان از مجموعه ی هری پاتر خبری نداشتم. بعدش چند سال بعد فکر کنم سال دوم یا سوم دبستان( سه یا چهار سال پیش) از انتشارات پرتقال کتاب فرزند نفرین شده رو خردیم و خوندم و بدجور مجذوب کتاب شدم. اما باز هم از مجموعه خبری نداشتم اصلا یاد فیلم تالار اسرار نبودم. بعد ها که از مجموعه با خبر شدم چند بار خواستم فیلم ها رو ببینم که نشد که خدارا شاکرم که نشددد. چون اگر میدیدم دیگه کتاب رو نمی خوندم
گذشت و گذشت تا تابستون پارسال دختر خاله ام بعد از یه امتحان سخت اومد خونمون. می خواست بعد از سه ماه پشت سر هم درس خوندن و کتاب داستان باز نکردن، به توصیه ی دوستش کتاب های هری پاتر رو بخونه. منم پیشنهاد دادم که با هم بخونیم تا هم رقابت داشته باشی برای خوندن کتاب ها ( از اونجایی که کتاب زیاد می خونیم سرعتمون بالاست و با همدیگه معمولا رقابت می کنیم سر کتاب های مشترک) و هم اینکه می تونیم با همدیگه به صحبت و بحث درباره ی اتفاقات داستان بپردازیم.
خلاصه که همون شب با همدیگه شروع کردیم. نگم براتون که بعد از خوندن خط اول چه خیال بافی هایی که نکردیم. گربه ای که نقشه می خونهههه بارون شهاب سنگ ها؟؟؟ فضایی ها حمله کردن حتما ! مریخین!! دقیقا یادمه که من تا صفحه ۱۸ از روی پی دی افی که دختر خاله ام داده بود خوندم و بقیه اش موند برای فردا. یادمه وقتی دختر خاله ام داشت میرفت برای اینکه منو بترسونه میگفت تو کوچه گربه هست و منم تحتتاثیر نقشه خوانی پروفسور مک گاناگال بودم و هیچ وقت خودمو نمی بخشم که فکر می کردم گربهه شخصیت منفی هست.(ایموجی گریه)
بعد از تموم شدن کتاب ها، فیلم ها رو اول دوبله و بعد زبان اصلی دیدم و حسرت خوردم که چرا؟ آخه چرا؟ چرا فیلم ها اینطوری هستند به نظرم خیلی از قسمت های مهم حذف شده بود و…حالا به هر دلیل اما باز هم میگم فیلم ها هم جای خودشان خیلی خوب بودند و من تونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم اماااا بهتر هم می تونستن باشن.
خلاصه که خوندیم و دیدیم و خوندیم تا کتاب ها تموم شد و ما شدیم پاتر هد.
ولی بدون اغراق بگم بعدها که دوباره کتاب فرزند نفرین شده رو خوندم فهمدیم که این کتاب به نوبه ی خودش کتاب خوبی است اما در بین مجموعه ی هری پاتر واقعا کتاب ضعیفی است و کاریش هم نمیشه کرد.
بعد ها با سایت دمنتور و آشنا شدم و آشناییم هم اینطوری بود که یه روز قرار بود مقاله ای درباره ی مصاحبه ی خیالی با یک نویسنده مشهور بنویسیم و من بی درنگ خانم رولینگ رو
انتخاب کردم. اما قبل از نوشتن مقاله شروع به تحقیق کردم و درباره ی دمنتور ها مطلبی خودنم که فهمیدم اصلا چرا خانم رولینگ دمنتور ها یا به قول خانم اسلامیه دیوانه ساز ها رو به داستان جادویی هری پاتر راه داده. اونجا بود که واژه ی دمنتور رو توی گوگل سرچ کردم و با دمنتور آشنا شدم. اما یادمه من زمانی که با دمنتور آشنا شدم دقیقا زمانی بود که اعلامیه ی پایان فعالیت رو زده بودید و چند ماه بعد که چک کردم اعلامیه ی سایت مرکز دنیای جادوگری رو دیدم و سیعا وارد سایت شدم و ثبت نام کردم. الان هم هر شنبه شب با پادکست لوموس می کذرونم و همیشه صفحه ی لب تاپم روی سایت هست تا کامنت اعضا یا مطالب رو به سرعت نور ببینم و بخونم.
اولش اصلا جذب نشدم به سمت پادکست چون فکر میکردم فقط قراره توش داستان رو از رو بخونن و همینجوری تمومش کنن بره ولی قسمت اول رو که گوش دادم به نظرم جالب اومد.
خشایار چرا “ر” ها رو “غ” تلفظ میکنه؟!
همین الان دانلود کردم و میخوام گوش کنم خداروشکر دانشگاه تموم شد و میتونم به زندگی نرمالم بگردم و بیشتر مطالب این پیچو بخونم