امروز فصل دوم از کتاب هری پاتر و تالار اسرار رو با هم مرور میکنیم. جایی که هری برای اولین بار با دابی رودررو میشه و این آشنایی با اخطاری به هری شروع و با دردسری بزرگ برای اون به پایان میرسه. خشایار، میلاد، شادی و امید در این قسمت در مورد تمام بخشهای این فصل، ترجمهی فارسی کتاب و حذفیاتش صحبت میکنن.
ما اینجا هر هفته کتابهای هری پاتر رو به ترتیب و فصل به فصل جلو میریم و در مورد تمام جوانبش با هم صحبت میکنیم. اگه کتابها رو نخوندین، بدونین که ما تمام مجموعه رو در نظر میگیریم و حرفامون باعث لو رفتن قصه میشه. چه برای اولین بار چه چندمین بار، بهتره که شما هم همراه با ما شروع به خوندن کتابا کنین.
فروشگاه فانتازیو و انتشارات جنگل اسپانسرهای این قسمت از پادکست لوموس هستن. انتشارات جنگل یه هدیه خوب هم برای شما طرفدارهای هری پاتر دارن. کتابهای مصور هری پاتر رو تا آخر تابستون با کد تخفیف Lumos میتونین خرید کنین.
حذفیات ترجمه هری پاتر
به روال فصل گذشتهی لوموس، این بار هم با انتشار هر قسمت جدید از لوموس، ترجمهی اون فصل کتاب هم از ترجمهی فارسی اون در ایران رو بررسی میکنیم و حذفیات، اشتباهات و سانسورهای اون رو برای شما مشخص میکنیم.
برای مطالعه حذفیات فصل دوم از کتاب هری پاتر و حفره اسرارآمیز اینجا رو کلیک کنید.
نظرتون رو از داخل سایت، با ایمیل podcast@wizardingcenter.com و یا توییتر و اینستاگرام مرکز دنیای جادوگری میتونید با ما به اشتراک بذارین. اگرم دوست داشتین میتونین از طریق این لینک از ما حمایت مالی کنین.
اسپانسر: فروشگاه فانتازیو و انتشارات جنگل
اجراکنندگان: خشایار، میلاد، شادی و امید
مترجم: حسین غریبی
آهنگساز: علی خانی
طرح کاور: Jim Kay © Bloomsbury Publishing Inc
حق تکثیر هری پاتر: Warner Bros and © J.K. Rowling ©
ارائهای از وبسایت مرکز دنیای جادوگری و دمنتور
سلام. خسته نباشید. به نظرم این قسمتتان از نظر پرداختن به زوایای داستان مفیدتر از قسمت قبل بود. امیدوارم هر قسمت بهتر از قبل پیش بروید.
۱. میلاد میگوید که اگر الان elf را در گوگل ترنسلیت بزنید «جن» ترجمه میکند. در ترجمه اصلاً روی «گوگل ترنسلیت» حساب نکنید و حتماً خودتان میدانید که چه شترگاوپلنگی تحویل میدهد. به همین دلیل هم منبع موثقی نیست. من خودم همیشه ازش استفاده میکنم ولی هیچ وقت به آن استناد نمیکنم. به نظرم شما هم این کار را نکنید. در راستای حرف شما اینکه بعضی فرهنگها معادل «جن» را برگزیدهاند. محض نمونه، در «فرهنگ هزاره» برای elf معانی روبهرو آمده: «۱. (اساطیر) جن، پری ۲. کوتوله، گورزاد ۳. بچۀ شیطان، تخمِ جن، وروجک». «فرهنگ پویا» هم معادل «جن» و «پری» را برای آن داده است.
واقعیت این است که elf در کتابهای گوناگون و فیلمهای مختلف (منظورم نسخههای انگلیسی و زبان های دیگر است) به یک شکل توصیف نشده. احتمالاً یکی از دلایلِ تعدد معادل برای آن (مثلاً در «فرهنگ هزاره») همین باشد. و به قول شما بین جن ما و اِلف آنها تفاوت بسیار هست. من اگر مترجم بودم اینها را اصلاً ترجمه نمیکردم و همین «اِلف» مینوشتم، اما در پانوشت حتماً توضیحاتی مینوشتم و اگر شباهتی به افسانههای خودمان دارد توضیح میدادم تا خواننده بیشتر بتواند آن موجود را درک کند.
این توضیحات دانشنامۀ ویکیجو هم به نظرم جالب است:
https://wikijoo.ir/index.php?title=%DA%AF%D9%88%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF
2. خشایار از رفتار دابی در قبال هری که صحبت میکند و به این اشاره میکند که هری کریچر و دابی را دنبال ماندانگاس میفرستد. اینکه هری این دو تا را دنبال ماندانگاس میفرستد در کتاب نیست، بلکه در فیلم چنین صحنهای وجود دارد. در کتاب فقط کریچر میرود دنبال ماندانگاس. البته در کتاب «هری پاتر و شاهزادۀ دورگه» هری هر دو تا را دنبال دراکو میفرستد.
۳. به نظرم دابی فرمانبردار هری نیست. در خیلی از جاهای کتابهای هری پاتر (بهویژه جام آتش) دابی به هری پیشنهاد میدهد که فلان کار را بکند یا خودش سرخود برای هری کارهایی میکند (مثلاً قبل از مرحلۀ دوم مسابقۀ جام آتش که هری خوابش برده بود و بیدارش میکند و…). در ماجرای جام آتش دابی خودش مداخله میکند و کسی به او دستوری نمیدهد. فرمانبردار چنین رفتاری ندارد. دابی بیشتر شیفتۀ هری است (یا به قول میلاد، مرید است) و برایش حاضر است هر کاری بکند. اما فرمانبرداری یعنی آن چیزی که در قبال مالفویها بود و قاعدتاً به مالفویها نمیگفت چه بکنید و چه نکنید یا سرخود کاری برایشان نمیکرد، بلکه مبتنی بر «دستور» همه چیز انجام میشد.
۴. در همین کتاب، در فصل «پاداش دابی» صفحۀ ۳۷۸ (چاپ ششم)، هری میگوید:
«یه سؤالی ازت دارم دابی. یادته به من گفتی این ماجرا هیچ ارتباطی با اونی که نباید اسمشو برد نداره؟ چرا…
«دابی چشمهایش را گشاد کرد گویی جواب این سؤال بدیهی بوده است و گفت:
«این سرنخ بود قربان. دابی داشت به شما سرنخ میداد. قبل از این که لرد سیاه اسمشو عوض کنه همه به راحتی اسمشو صدا میکردن، حالا متوجه شدین؟»
یعنی دابی از اول هم میدانسته که ولدمورت و تام ریدل یک شخصاند و در این تردیدی نیست. اما نمیتوانسته این را به هری بگوید و سؤال هری این بود که این ربطی به ولدمورت دارد یا نه و خب در واقع این به «ولدمورت» که نام آیندۀ ریدل بود مربوط نمیشد و به «تام ریدل» ربط داشت (شاید بازی لفظی و کلامی به نظر برسد، اما احتمالاً فهم دابی اینگونه بوده) و با گشاد کردن چشمهایش و حرکاتش میخواسته به او بفهماند که کار ولدمورت هست. (در کامنتم دربارۀ اصلاحات ترجمۀ این فصل در مورد ۲۷ اگر اشتباه نکنم به حالات دابی اشاره کردهام که ناشی از این است که چیزی میدانسته اما نمیتوانسته بگوید و هی چشم گشاد میکند و تردید دارد که چطور جواب هری را بدهد.)
برخلاف حرفهای میلاد و امید، که میگویند دابی در جریان نبوده که دفترچۀ خاطرات مال ولدمورت بوده و تام ریدل را هم نمیشناخته، به نظرم دابی این اطلاعات را میدانسته: ۱. دفترچۀ خاطرات مال تام ریدل است؛ ۲. این دفترچه میتواند به باز شدن تالار اسرار بینجامد؛ و ۳. تام ریدل نام پیشین ولدمورت است. دربارۀ اینها پیشتر نوشتهام.
۵. در دقیقۀ ۴۰، میلاد میگوید که ولدمورت به مالفوی گفته که دفترچه باعث دردسری در هاگوارتز میشود و میگوید که نمیدانم که بهش توضیح میدهد که این باعث باز شدن تالار اسرار میشود یا نه. و البته اشاره میکند که «دقیقاً این فقط میخواسته شر دامبلدور را از هاگوارتز کم کنه». لوسیوس بیشتر از اینها میداند و اطلاعاتش صرفاً به اینکه دفترچه دردسر بزرگی درست میکند ختم نمیشود و لوسیوس مشخصاً دربارۀ اینکه دفترچه باعث باز شدن تالار اسرار میشود (و اینکه پنجاه سال پیش از تاریخ این داستان ولدمورت در تالار را باز کرده و یک نفر هم مرده) میدانسته. دامبلدور میگوید که «من میدونم که [ولدمورت] به لوسیوس گفته بوده اون دفترچه باعث باز شدن مجدد حفرهی اسرار میشه برای این که به دقت جادو شده». و البته به سه هدف لوسیوس از این کار هم میپردازد: بیاعتبار کردن آرتور ویزلی، اخراج دامبلدور از هاگوارتز و خلاصی از شر وسیلهای که او را در مظان اتهام قرار میدهد. (همۀ اینها را دامبلدور در فصل ۲۳ («جانپیچها») از کتاب «هری پاتر و شاهزادۀ دورگه»، جلد دوم، چاپ هفتم، صفحۀ ۲۴۶ میگوید.)
خلاصه اینکه لوسیوس قطعاً به قول امید «نمیدانسته که تالار اسرار چگونه باز میشود» یا درش کجاست، اما میدانسته که دفترچه باعث باز شدن تالار اسرار میشود و میدانسته که تالار اسرار دفعۀ قبل به دست ولدمورت پنجاه سال قبل (در این کتاب) باز شده.
۶. دربارۀ اینکه دابی چطور نامهها را برمیداشته، تنها چیزی که به ذهنم میرسد این است که دم خانۀ هری کشیک میداده (در همین داستان لای پرچین قایم شده بود و احتمالاً این کار را دائم میکرده) و نامهها را از اینجا یعنی مقصد (نه در مبدأ) با کمک جادو برمیداشته و احتمالاً از همین جادویی که کیک خاله پتونیا را باهاش نابود کرد استفاده میکرده یا جغد را گیج میکرده. ولی تصور اینکه این قدر بیکار باشد که دائم کشیک بدهد (چون باید بتواند تمام نامهها را که خیلی هم زیاد بودند بردارد) خیلی منطقی نیست. به نظر هم نمیرسد بتواند از مبدأ جلو نامه را بگیرد.
۷. دو مورد در اینجا هست که باید به آن توجه کرد و خوشحال میشوم در این باره چه حالا چه بعداً صحبت کنید یا پاسخی به آن داشته باشید. اولاً، نامهای که به دست هری میرسد او را بابت جادوی hover (به قول اسلامیه افسون «جابهجایی»، به قول شما افسون «شناورسازی» و به قول خودم افسون «هاور») شماتت کردهاند و مشخص است که وزارت سحر و جادو از ظهور و غیاب جنهای خانگی اصلاً خبردار نمیشود، زیرا لااقل چهار بار تا اینجای داستان ظهور و غیاب اتفاق افتاده (دو بار در فصل قبل (موقع ظاهر شدن و غیب شدن لای پرچین) و دو بار هم اینجا). در کتاب «هری پاتر و یادگاران مرگ» گروه نجات هری میتوانستند از همین موضوع استفاده کنند تا هری را ببرند، حالا چه مستقیماً جن خانگی او را ببرد به جایی که میخواهند یا اینکه دومرحلهای، و به این طریق وزارتخانه روحش هم خبردار نمیشد از این قضیه. چطور باور کنیم که تابلوِ دامبلدورِ زیرک و خود اسنیپِ هفتخط این ایدۀ ساده به ذهنشان نرسیده بود و ایدۀ هفت پاتر که آخرش مودی بیچاره کشته شد فقط به ذهنشان رسید؟ برای این کار هری هم میتوانست از کریچر که جن خانگی خودش بود استفاده کند و هم از دابی که قطعاً داوطلبانه و مشتاقانه حاضر بود به گروه نجات بپیوندد. به نظرم اینجا رولینگ توجیهی ندارد که بکند و نتوانسته همۀ جوانب را جفت و جور کند. به نظرم این یکجورهایی گاف است.
ثانیاً، همان طور که خشایار اشاره کرد دربارۀ ممنوع بودن جادو برای جادوگران زیر سن قانونی، محل مهم است و اینها متوجه شخصی که جادو کرده نمیشوند. در «هری پاتر و شاهزادۀ دورگه»، جلد دوم، صفحۀ ۶۵ (چاپ هفتم، ۱۳۸۴)، وقتی هری و دامبلدور به خاطرۀ مورفین (دایی ولدمورت) میروند و هری میبیند که ولدمورت چطور کلی جادو روی مورفین و بقیه اجرا میکند، آنهم وقتی زیر سن قانونی و دور از مدرسه بوده، (به این توجه شود که برخی از جادوها را با چوبدستی مورفین میکند و برخی از جادوها را با چوبدستی خودش، بهویژه در پاک کردن ذهن مورفین قطعاً از چوب خودش استفاده کرده وگرنه با بررسی چوبدستی میفهمیدند) میگوید «فکر میکردم اونا میتونن جادوی افراد زیر سن قانونی رو تشخیص بدن!» دامبلدور در جوابش میگوید: «تو کاملاً درست میگی. اونا میتونن جادو رو تشخیص بدن اما خلافکارو که نمیتونن. حتماً یادته وزارتخونه تو رو برای اجرای جادو جابهجایی سرزنش کرد که در واقع به دستِ [دابی اجرا شده بود]». بعد هری میگوید: «پس اگر کسی زیر سن قانونی باشه و در خونهی ساحره یا جادوگر بزرگسالی جادو بکنه وزارتخونه نمیفهمه؟» دامبلدور میگوید: «بیتردید اونا قادر نیستند که بگن کی اون جادورو اجرا کرده. وزارتخونه اطمینان داره که والدین جادوگر و ساحره در چارچوب خونهشون بچهها رو وادار به اطاعات میکنند.» یعنی اگر مثلاً رون در پناهگاه از چوبدستیاش استفاده میکرد وزاتخانه اصلاً متوجه نمیشد که خطایی رخ داده، زیرا آنها فقط از محل جادو که در آنجا جادوگر دیگری ساکن نباشد میفهمند چه اتفاقی افتاده. و اگر روی مشنگی جادوی سیاهی بشود متوجه میشوند کجا جادوی سیاه یا حمله به مشنگ اتفاق افتاده اما نمیفهمند چه کسی این کار را کرده. بر این اساس، احتمالاً جادوی انسان بزرگسال در محل هری پاتر هم به حساب هری نوشته میشود (مثل جادو دابی که به حساب هری گذاشته شد.)
بنابراین، ایرادهایی به نظر میرسد.
در کتابهای بعدی بهوضوح مواردی هست که اشخاصی در خانۀ هری جادو میکنند ولی وزارت خِرِ هری را نمیچسبد، بهویژه در ابتدای جلد ۵، که اتفاقاً هری زیر اتهام وزارتخانه است. همان جا که گروه پیشتاز میآیند تا هری را ببرند صفحه ۶۸ جلد یکم کتاب «هری پاتر و محفل ققنوس» نوشته:
«سومین صدا که صدای یک زن و کاملاً ناشناس بود گفت:
«حالا چرا ما توی تاریکی ایستادیم؟ لوموس.»
و البته جادوهایی که تانکس اجرا میکند تا وسایل هری را مرتب و اینها کند. وقتی با اسکر جیفای فضلهها و پرهای هدویگ در اتاق را ناپدید کرد و البته افسون سرخوردگی را هم که اجرا میکنند. اینها همه وزارتخانه را باید خبردار میکرد و قاعدتاً هری را اخراج میکردند بیبروبرگرد.
همچنین، به نظرم جلوتر با توجه به این مورد ابهاماتی هست و کار رولینگ آنجا میلنگد و توجیهی برای آن موارد درست نکرده. مثلاً همه در پناهگاه میتوانستند جادو کنند و کسی هم خبردار نمیشد و معلوم نیست در کتاب محفل ققنوس که به تمرین احتیاج داشتند چرا در کریسمس لوپین و بقیه جادوهای بیشتری به هری یاد ندادند و نگفتند همین جا تمرین کن. اصلاً اینها به کنار سیریوس که به این قوانین مسخره پایبند نبود. او چرا به هری اینها را نگفت و در خانهاش با هری تمرین نکرد و به هری نگفت که در خانهاش میتواند جادو کند؟
با توجه به صحبتهای دامبلدور که بالاتر آوردم، خب از اینجا به بعد یعنی مشخصاً از وسطهای سال ششم هری میداند که مثلاً در پناهگاه میتواند جادو کند بدون اینکه وزارتخانه بفهمد. معلوم نیست چرا مثلاً در جواب رون در «هری پاتر و یادگاران مرگ» جلد دوم که میگوید، «تا وقتی هفده سالت نشده نمیتونی هیچ اقدامی دربارهی [جانپیچها]… بکنی. هنوز رد پا دنبالته.» نمیگوید که رد پا مثلاً اینجا و هیچ جای دیگه «دنبال» هری نیست. و اساساً هر جایی جز خانه و محل دورسلیها میتواند جادو کند. خلاصه برخی از رفتارها منطقی به نظر نمیرسد و رولینگ باید دربارۀ این موارد پاسخگو باشد.
خلاصه این دو مورد به نظر مهم بود و در کتابهای آتی پاسخ درخوری به این موارد داده نشده.
میتونیم این شکلی فکر کنیم که رد پا تا قبل ۱۷ سالگی وجود داره، و وزارت خونه در صورتی که در مکانی جادویی که به یک ماگل اسیب برسونه (یا ماگلا رو متوجه خودشون کنه) متوجه میشه
اینم یادم رفت ۳ تا طلسم نابخشودنی چه برای ماگل چه برای جادوگر هم هست
در مورد استفاده از جن خونگی برای جابه جایی هری توی یادگاران مرگ نظرم اینه که برای دامبلدور فقط رسیدن هری به مقصد مهم نبوده بلکه میخواست اسنیپ مورد لطف و اعتماد لردسیاه باشه برای همین باید اطلاعات بدرد بخوری براش میبرده اگه اسنیپ به ولدمورت می گفت اون با یک جن خونگی جابه جا میشه نمیتونستن به این هدف برسن به نظرم مودی و دیگران هم در اون شرایط به قدرت جن خونگی فکر نکرده بودن حتی زمانی که هری و بقیه توی عمارت مالفوی گیر افتادن با اینکه هری داستان کریچر رو شنیده بود و میدونست جن های خونگی برخلاف جادوگرا میتونن توی بعضی جاها مثل هاگوارتز غیب و ظاهر بشن ولی در اون شرایط اصلا به چنین چیزی فکر نکرد.
دوست عزیزم. اکثر گفتنی ها رو عالی گفتید. فقط یک نکته درباره ظهور و غیاب جن ها بگم.
وزارتخانه جادوها رو تشخیص میده ولی جسم یابی ها رو به طور پیش فرض کنترل نمی کنه مگه در مواقع خاص (مثل کتاب ۵ و ۷). حتی وقتی در کتاب ۷ ، هری و دوستانش آاوره جنگل هستند جرات نمی کنن کریچر رو احضار کنند چون می ترسن که ردیابی بشه.
درباره نقشه هفت پاتر هم همین صدق می کنه. اسنیپ میگه که اینا به هرگونه حمل و نقل زیر نظر وزارتخانه اعتماد ندارند. در ضمن اسنیپ خودش میخواست محل هری رو به ولدمورت بگه تا اعتمادش بهش خدشه دار نشه.
موفق باشید
شما جوری حرف میزنین که انگار شادی و میلاد و امید و خشایار هوش مصنوعی هستند و همه اطلاعات دنیای جادوگری رو بدون هیچ کم و کاستی ذخیره دارن خب انسان دائم الخطاست و اشتباه میکنه اتفاقا اینها کار خیلی بزرگی کردن اومدن پادکست میسازن از وقتشون زدن خب شما هم اگه تواناییش رو دارید برید بسازید درمورد خانوم رولینگ هم همین طور ایشون چند سال از عمرشون رو گذاشتن برای نوشتن یه داستان برای خوشحالی ما بعد ما به جای اینکه خوبی هارو بگیم همش بدی هارو میگیم درمورد خانوم اسلامیه هم همین طوره شاید موقع تایپ حواسشون به متن نبوده ناخودآگاه یه چند تا خیلی اضافه یا کم کردن من ازشون طرفداری نمیکنم چون کارشون ایراد داره ولی نه دیگ اینجوری
اگه اینطور باشه کسی پادکست نسازه کتاب ننویسه ترجمه نکنه که کسایی بهشون گیر ندن
*** خطاب به roz:
تا جایی که ذهن من یاری میکند دلیلی برای رد صحبت شما نمیبینم. اما وزارتخانه چطور میتواند حضور ماگلها را تشخیص دهد؟ در همین کتاب و کتاب پنجم، در نامههای وزارتخانه مشخصاً به جادویی که موجب جلب توجه ماگلها شده و جادویی که در حضور یک ماگل انجام شده اشاره کرده. برای من معلوم نیست که وزارتخانه چطور در کتاب پنجم حضور دادلی را در لحظهای که جادو میشود تشخیص میدهد. با توجه به حرف شما، یعنی هری در نبود ماگلها در خانه میتوانست جادو بکند.
در یکی از کامنتهایتان نوشتهاید که وزارتخانه در ماجرای مورفین و ولدمورت به رد پا توجه نکرده. معلوم نیست رد پا دقیقاً چطور کار میکند، اما آن طور که دامبلدور میگوید اگر در خانوادۀ جادوگر یکی از افراد زیر سن قانونی جادو کند وزارتخانه متوجه نمیشود، یعنی قاعدتاً رد پا کار نمیکند. اگر این را بپذیریم در آن ماجرا وزارتخانه نمیتوانسته متوجه رد پا بشود.
*** خطاب به Sita Lestrange:
حرف شما متین است و اسنیپ باید اعتماد ولدمورت را کسب میکرد. اما اعتماد ولدمورت را با توجه به زمان حرکت دقیق آنها میتوانست به دست بیاورد (در تقابل با نظر مرگخواری که میگفت داولیش گفته روز تولدش حرکت میکند). با همین اطلاع درست اعتمادش را کسب میکرد. یعنی در اینجا دو مورد مهم است: ۱. زمان حرکت هری کلید اعتماد ولدمورت به اسنیپ بود و در این حرفی نیست. ۲. تا جایی که یادم است، تابلوِ دامبلدور نقشۀ هفت پاتر را صرفاً برای زنده ماندن هری مطرح کرد، نه برای کسب اعتماد و اگر در داستان یادتان باشد مرگخوارها و البته ولدمورت وقتی با هفت پاتر مواجه شدند جا خوردند و از قضیۀ هفت پاتر خبر نداشتند. بنابراین دامبلدور و اسنیپ میتوانستند نقشۀ بهتری بکشند. مثلاً چیزی که به ذهن من میرسد این است که هری میتوانست با یکی از جنهای خانگی در یک مرحله یا دو مرحله به خانۀ پدر و مادر تانکس برود، به این صورت که دابی یا کریچر هری و یکی از اعضای محفل را به محل الف میبرد بعد جن خانگی را میفرستادند پی کارش و آن دو نفر میروند خانۀ تانکس و دوازده نفر دیگر هم میتوانستند با قیافۀ مبدل ۶ هری بروند و وقتی مرگخوارها پیدایشان شد غیب شوند و به محل مورد نظرشان بروند. یا اینکه نقشههای دیگری بکشند. این را محض نمونه عرض کردم. مسئلۀ من این است که نقشههای بهتری وجود داشت (مثل استفاده از جن خانگی) و نپرداختن اسنیپ و دامبلدور به آن با شخصیت آنها در این مجموعۀ داستان همخوان نیست.
من مشکلی با اینکه هری ایدۀ جن خانگی به ذهنش نرسیده ندارم. به هر حال رولینگ چنین شخصیتی برای هری خلق کرده و هری کسی نیست که لزوماً بهترین راهها به ذهنش برسد. اما انصافاً از دامبلدور و اسنیپ انتظار متفاوتی دارم.
دربارۀ ۹ موردی که نوشته بودید: دربارۀ مورد ۳: دابی بدون جادو چطور ممکن بوده که به جغدها دسترسی داشته باشد؟ بعد از اینکه کامنت شما را خواندم متوجه شدم نظرم دربارۀ اینکه دابی چگونه نامههای هری را برداشته (در کامنت اولم) خطا بوده، اما در نهایت دابی هیچ راه دیگری جز استفاده از جادو نداشته. به گمانم میلاد در همین قسمت اشاره کرد که جادوی جنهای خانگی خیلی پیچیده و… است. به نظرم باید این حرف میلاد را بپذیریم. با توجه به توضیحات دوستان، به نظرم میرسد که جنهای خانگی جادوهایی دارند که برای جامعۀ جادوگری ناشناخته است و به همین دلیل وزارتخانه متوجه آن نمیشود. در مورد افسون Hover، شاید چون این افسون از افسونهای زیرمجموعۀ وینگاردیوم لهویوسا هست افسونی محسوب میشود که میان جنهای خانگی و جادوگران مشترک است؛ یعنی، وزارتخانه فقط جادوهایی را از جنهای خانگی در این موارد متوجه میشود که مشترک با جادوی جادوگران باشد (مثل افسون Hover) و متوجه جادوهای مختص خود جنهای خانگی نمیشود (مثل ظهور و غیاب جنهای خانگی). بنابراین احتمالاً دابی از جادوهایی استفاده کرده که مشترک با جادوگران نیست. دربارۀ مورد ۴: من یادم نمیآید در چه مواردی گفتۀ دامبلدور نقض شده. در مثالی که شما میزنید دربارۀ حمله به کافه، هرماینی به هری میگوید که شاید هنوز رد پا را داشته باشی، اما توجه کنید که هرماینی که از چندوچون رد پا خبر ندارد. مورد کافه به نظرم ارتباطی با گفتههای دامبلدور ندارد. آنجا که آقای ویزلی به هری در نامه میگوید هیچ جادوی دیگری نکن هم به نظرم مغایرتی با حرفهای دامبلدور ندارد، چون اگر هری جادو میکرد وزارتخانه متوجه میشد. دربارۀ امکان غیب و ظاهر شدن هری و آقای ویزلی برای رفتن به وزارتخانه برای محاکمه به نظرم میتوانستند با ظهور و غیاب بروند اما آقای ویزلی در آن اوضاع صرفاً احتیاط کرده بود و از این بابت نمیشود خردهای بر او گرفت و این کار به شخصیت آقای ویزلی هم میآید. دربارۀ جادوی تانکس و مودی و اینها هم شاید نظر roz درست باشد که معتقد است اگر ماگلها متوجه جادو شوند مشکل ایجاد میشود. اما در جادوی اینها چیزی متوجه ماگلها نشده. در مورد ۶: شاید صحبت دامبلدور گولزننده باشد. تا جایی که از کتاب پنجم خاطرم مانده علاوه بر منع شدن کریچر، او اساساً از جلسات دور نگه داشته میشد و اصلاً اطلاعات درخور توجهی نداشته که بخواهد بدهد. ضمن اینکه خانوادۀ مالفوی و بلاتریکس نمیدانستند که کریچر در خانهای که محفل در آنجا جلسه میگذارد کار میکند (و قاعدتاً کریچر هم چیزی به آنها نگفته) و به همین خاطر به ذهنشان نرسیده که ذهنجویی کنند. «ملاقه سوپ» در پاسخ به این مورد میگوید کریچر رازدار محفل بوده، اما تا جایی که من خاطرم است کریچر رازدار نبود. در مورد ۷: برخی اطلاعات را دراکو هم داشت و مطمئناً با نارسیسا صحبت میکرده. بلاتریکس زندان است، ولدمورت ناپدید شده و به دراکو هم که کامل ماجرا را نگفته است، پس جز نارسیسا کس دیگری نمیماند که با او صحبت کند. در مورد ۹: حرف شما درست است اما احتمالاً میان جغدها هم جغدهایی هستند که کارشان را درست و دقیق انجام نمیدهند.
*** خطاب به «ملاقه سوپ»:
به نظرم وزارتخانه لزوماً همۀ جادوها را تشخیص نمیدهد. نمونهاش جادوهایی است که تانکس و مودی در کتاب پنجم در محل زندگی هری اجرا کردند اما وزارتخانه متوجه نشد. یا برخی از جادوهای موجودات جادویی مثل جنهای خانگی هم این گونه است. به نظرم این موضوع چندان به جسمیابی مرتبط نیست. من جایی یادم نمیآید که در کتابهای هری پاتر جسمیابی قابل کنترل باشد. در کتاب هفتم چون هری به سن قانونی نرسیده بود از جسمیابی استفاده نکردند، یعنی به دلیل رد پا نه به دلیل کنترل شدن جسمیابی. اینکه در جنگل کریچر را صدا نمیکنند تا جایی که یادم مانده به دلیل این است که یکی از مرگخوارها وارد حریم خانۀ سیریوس شده بود و چون از چگونگی ظهور و غیاب جنهای خانگی خبر نداشتند احتیاط کردند و صدایش نکردند. یعنی چون خودشان از کیفیت ظهور و غیاب خبر نداشتند صدا نکردند نه به این دلیل که میترسیدند ردیابی بشود. به خاطر مرگخواری که آنجا بود میترسیدند نه به خاطر ردیابی شدنش در کلیت خود. دربارۀ نقشۀ هفت پاتر حرف اسنیپ درست است، اما جسمیابی تا جایی که خاطر دارم از حمل و نقلهای زیر نظر وزارتخانه نیست. اگر جایی در کتاب برخوردهاید که جسمیابی جزو حمل و نقل زیر نظر وزارتخانه هست لطفاً صفحهاش را برایم بنویسید. دربارۀ اعتماد ولدمورت به اسنیپ هم در بالاتر در پاسخم به Sita Lestrange نظرم را نوشتهام.
سلاااام
خیلی خوشحالم که بلخره برگشتید و دوباره شنبه های لوموسی شروع شده.
اول از همه اول سپتامر تموم شده (و من بلخره نامه هاگوارتز گرفتم 🙂 )شما باید برای سپتامبر بعدی تبلیغ کنید.
میخوام از شادی تشکر کنم واسه صدای عالیش و تقلید صدای دابی.
دابی شخصیتیه که خیلی دوسش دارم و به دلیل علاقه فراوانی که به هری داره باهاش احساس همدردی میکنم.
جن های خونگی یا الف های خونگی مگه برای بردگی و خدمت به جادوگر ها درست نشدن؟ولی چرا دابی خودش میگه جن خونگی باید آزاد باشه.یعنی جن های خونگی حق دارن که بعد از مدتی کار کردن تو اون خونواده آزاد بشن؟
دابی میدونسته که ولدمورت همون تام ریدله.توی فصل آخر،هری خودش می پرسه که چرا گفتی قضیه ربطی به ولدمورت نداره. دابی هم میگه :«این یه سرنخ بود قربان.دابی داشت به شما سرنخ می داد.قبل از اینکه لرد سیاه اسمشو عوض کنه همه به راحتی اسمشو صدا می کردن، حالا متوجه شدین؟»
دلیلی که فکر میکنم دورسلی ها هری رو به انباری زیر پله نبردن این بود که وسایلش رو گذاشته بودن اونجا و جابجا کردنش سخت بوده و فکر کردن ممکنه دوباره لازم باشه برش گردونن.البته اونجا خیلی کوچیک تر بود و لازم نبود به پنجره میله بزنن.اگه میذاشتنش تو اتاق زیر پله ویزلی ها چجوری نجاتش میدادن؟
ممنون از توجه تون و خسته نباشید تیم پادکست ❤
سلام
خب چند تا نکته بگم
یکی این که اولین بار که هری میفهمه که جن های خونگی توی هاگوارتز هستن، توی کتاب ۴ جلد اول فصل دوازده مسابقات ۳ جادوگر (برای من که چاپ پنجم هست صفحه ۲۱۳) هست که تایپش میکنم:
بارون خون آلود شبح اسلیترین شبحی رنگ پریده سرتا پایش الوده به خون های نقره ای بود در هاگوراتز تنها بارون خون الود قادر به مهار بد عنق بود رون با بدجنسی گفت قیافه ش معلومه یکی حالشو گرفته توی آشپزخونه چیکار کرده؟ نیک سر بریده شانه هایش را بالا انداخت و گفت: طبق معمول همه جا رو به هم ریخت و اشوبی به پا کرد به هر طرف که نگاه میکردی از دیگ و قابلمه بود همه ی سوپ ها رو به زمین ریخت یا به در و دیوار پاشید … جن های خونگی بیچاره رو زهره ترک کرد
در مورد اینکه جن های خونگی رو مجبور کردن یا نه یکم شک دارم اما چند تا جا هست که بیشتر فکر میکنم به شکل غریزی این شکلی هستن مثلا چند خط بعد همین هرماینی وقتی فهمیده که تو هاگوراتز هم جن خونگی کار میکنه میپرسه که مرخصی و حقوق و از این چیزا دارن یا نه و سر نیکلاس قهقهه میزنه و میگه جن های خونگی از این چیزا نمیخوان
یه جای دیگه جلو تر هرماینی که تازه ت ه و ع رو تاسیس کرده بود و میاد مدالا رو به رون و هری نشون میده (برای من ص۲۶۰) میگه بردگی جن های خونگی به قرن ها قبل بر میگرده
تو خط بعدشم رون میگه:هرماینی چرا گوشت بدهکار نیست اونا از وضعشون راضی اند اونا دوست دارن بردگی کنن
توی کتاب ۷ م جلد اول فصل ۱۰ داستان کریچر (مال من چاپ هشتمه صفحه ی ۲۳۵) کریچر میگه:والا ترین قانون جن خونگی دستور اربابشه و البته اشاره کردید که اصلا انگار توی جامعه اشون این شکلیه چون گفته قانون
در کل جاهای دیگه ی کتابم هست و مثلا وینکی که اخراج شده بود همش گریه میکرد دوست نداشت اخراج بشه …
یه جمع بندی بگم,اگر جن چیز بدی در مورد اربابش بگه و خودشو تنبیه میکنه و همچنین اینکه دوست دارن کار کنن بنظر غریزی میرسه (دابی وقتی ازاد شد کار کرد و حقوق خواست که تا حایی که یادمه دامبلدور اول میخواست بهش ۱۰ گالیون بده اما دابی قبول نکرد گفت زیاده ۱ گالیونش کرد)ولی چیزی مثل ترس از اخراج شدن میتونه چیزی باشه که توی جامعه ی اونا هست
بعد واقعا ببخشید من سیزن قبل رو یادم نیست دقیق,مثلا اگه رون و جینی مثلاا توی کتاب ۴ م جلو یه ماگل باشن یکیشون جادو کنه اونیکی نه وزارت خونه به کی اختار میده ?
شاید به خانواده
خب فکر میکنم خودم البته با کمک چند تا نظر همین جا جوابمو پیدا کردم: وزارت خونه اینطوری نمیتوه بفهمه
راستی اینم یادم رفت,به قول the chosen girl واقعا با صدای شادی کیف میکنیم
سلام به همگی
چندتا نکته هست که میخوام بهش اشاره کنم
۱.چطوری دابی تونسته هری رو پیدا کنه چون هری توی دنیای ماگلا بوده یعنی دابی از مالفوی ها شنیده که هری پیش خانواده ی خالشه؟
۲.به نظر من رفتار جن های خونگی کاملا غریزیه و ربطی به تربیت نداره چون کریچر با اینکه از هری متنفر بود و میخواست بعد مرگ سیریوس بره پیش بلاتریکس ولی نتونست از دستور هری سرپیچی کنه
۳.در مورد نامه هاهم اگه دابی با جادویی نامه هارو به دست می آورد از طرف وزارت سحر و جادو برای هری نامه میفرستادن و محکومش میکردن بنابراین نمیتونسته با جادو به نامه ها دست پیدا کنه
۴.در کتاب شاهزاده ی دورگه متوجه میشیم تام ریدل زمانی که زیر سن قانونی بوده خارج از مدرسه از طلسم نابخشودنی استفاده میکنه و وزارت سحر و جادو متوجه نمیشه که اون این کارو کرده چون طبق گفته ی دامبلدور اونا جادو رو تشخیص میدن ولی کسی که انجامش داده رو نمیتونن برای همین مورفین گونت به جای ولدمورت محکوم میشه ولی بارها شاهد نقض گفته ی دامبلدور بودیم نمونش در یادگاران مرگ که بعد از اینکه مرگ خوارا در کافه به هری، رون و هرمیون حمله میکنن هرمیون میگه تو فکر نمیکنی هنوز رده پا رو داشته باشی هری؟ در کل وجود رد پا کلا بی معنیه بر طبق گفته ی دامبلدور . یک مورد مشکل دار دیگه هم توی محفل ققنوس هست وقتی که هری از پاترونوس استفاده میکنه چندتا نامه براش میاد که توی یکیش آقای ویزلی به هری میگه هیچ جادوی دیگه ای نکن و توی چند فصل بعدتر هم وقتی میخوان برن به وزارت سحر و جادو آقای ویزلی میگه من معمولا غیب و ظاهر میشم اما چون تو نمی تونی اینکارو بکنی فکر کردم بهتره به روشی غیرجادویی بریم با توجه به اتهامی که بهت وارد کردن اینطوری خیلی موثرتره ولی با وجود این تاکید ها وقت خروج هری از خونه ی دورسلیا در اتاق هری رو با جادو باز میکنن و تانکس هم وسایل هری رو با جادو جمع میکنه و چمدونشو با جادو به حرکت در میاره و بعدم مودی با افسون سرخوردگی جادوش میکنه درکل این ماجرای جادو زیر سن قانونی گیج کننده و کمی غیر منطقی شده.
۵. دورسلیا تازه در این فصل میفهمن هری نمیتونه بیرون مدرسه جادو کنه چطور پتونیا این موضوع رو نمیدونسته با وجود لیلی که هر تابستون کنارش بوده تازه توی کتاب قبل زمانی که هاگرید به هری میگه جادوگره پتونیا درمورد خواهرش حرف میزنه و میگه فقط تعطیلات میومد خونه همیشه جیباش پر از تخم قورباغه بود و همیشه فنجونارو تبدیل به موش میکرد یعنی لیلی وقتی زیر سن قانونی بوده توی خونه جادو میکرده؟
۶.وقتی دامبلدور آخر محفل ققنوس به هری میگه که کریچر رفته پیش نارسیسا و اطلاعاتی بهش داده اشاره میکنه که نمیتونسته اطلاعاتی درمورد محفل بده و فقط چیزایی گفته که اینقدر پیش پا افتادن که از گفتنشون منع نشده خب چرا کسی مثل ولدمورت که ذهن جوی ماهری بوده به زور اطلاعاتو از مغز کریچر بیرون نکشیده؟
۷.دابی میدونسته که تام ریدل ، ولدمورته چون آخر کتاب هری میگه چرا گفتی این ماجراها ربطی به ولدمورت نداره بعدش دابی میگه که این یک سرنخ بوده قبل از اینکه لردسیاه اسمشو عوض کنه همه به راحتی اسمشو صدا میزدن. سوال اینجاست که دابی این همه اطلاعاتو از کجا آورده درواقع باید از جایی شنیده باشه پس لوسیوس با یکی درمورد این ماجرا حرف زده اون شخص کیه؟نارسیسا؟
۸.جالبه هری حتی به دروغ هم نمیگه که به هاگوارتز بر نمیگرده تا دابی دست از سرش ورداره
۹.چرا جغد نامه رو روی سر خانم میسون میندازه مگه نباید نامه رو به صاحبش تحویل بده؟ وقتی تو محفل ققنوس هری میخواد نامه ی پتونیا رو بگیره جغد رد میشه و یک راست میره سراغ پتونیا ولی اینجا فقط نامه رو میندازه و میره
با سلام دوست عزیز. جواب بدم به چندتاشون با اجازه ات:
۱: همه میدونن هری کجاست و با کی زندگی می کنه حتی ولدمورت هم میدونه ولی به دلیل روش های دامبلدور و محافظت لی لی نمیتونه بهش آسیب بزنه
۳: به نظرم بیرون از محوطه خونه هری میتونسته به دستش بیاره. تمام جادوهای پریوت درایو رو به پای هری نمی نویسن . در کتاب ۵ اگه اینطور شد بخاطر این بود که وزارتخانه دنبال بهانه بود که اخراجش کنن.
۴: متاسفانه این هیچ توجیهی نداره و کاملا انتقاد درستیه.
۶: یک جا درباره طلسم رازداری شنیده بودم که فقط باید با اراده خود شخص داده بشه و تحت اجبار اثری نداره . کریچر یکی از رازدارهای محفل حساب میشد و مسلما نمیشد به زور ازش چیزی بیرون کشید.
سلام
در مورد نکته ۴ میتونیم همون طور که البته قبلا هم نوشتم، فکر کنیم که رد پا تا قبل ۱۷ سالگی وجود داره، و وزارت خونه در صورتی که در مکانی جادویی که به یک ماگل اسیب برسونه (یا ماگلا رو متوجه خودشون کنه) متوجه میشه، از طرفی در مورد کاری که اسمشو نبر قبل سن قانونی کرده و به جاش داییش محکوم شده اشتباه وزارت خونه بوده: دایی اسمشو نبر اعتراف کرد،جزییاتی رو گفت که فقط قاتل میتونسته اشاره کنه بهشون، اخرین طلسمی که با چوبدستیش اجرا شده بود آواداکداورا بود. اما یه جای کار میلنگه: داییش رد پا نداشت. پس اشتباه وزارت خونه این بوده که به عدم وجود رد پای مورفین دقت نکردن، در واقع به چیزی که قابل اطمینان بود و نمیشد تغییرش داد اعتماد نکردن، در واقع از اینکه ممکنه این احتمال هم باشه که جادوگر زیر سن قانونی دیگه ای، حافظه ی مورفین رو اصلاح کرده و از جوبدستیش استفاده کرده، چشم پوشی کردن
سلام من همین الان گوش دادم پادکستو ، چند تا چیز میخواستم بگم که بقیه کامل توی کامنتا گفتن
ولی الان چون خودتون اشاره کردین یه سوالی یادم اومد : توی یادگاران مرگ که هری دوباره زنده شد ، شاید توضیح داده باشه کتاب ولی من متوجه نشدم چجوری تونست برگرده ، لطفا یکی بهم بگه
خود فصل هم اونجایی که دابی داشت دسر رو مینداخت روی سر اون مهمونشون خانم میسون واقعا خیلی لحظهی اعصابخوردکنی بود
راستی مافلدا هاپکرک هم که نامه وزارتخونه رو فرستاد همونیه که تو کتاب هفت هرماینی برای ورود به وزارتخونه بهش تبدیل شد ، البته احتمالا یادتونه ولی همینجوری گفتم
من الان چیز دیگه ای یادم نمیاد ولی اگه اومد حتما میگم
فعلا خداحافظ (ಠ◡ಠ)━☆゚.*・。゚
دوست عزیز. هری اصلا نمُرد که زنده بشه. وقتی ولدمورت در کتاب ۴ خون هری رو گرفت ، کاری کرد که تا وقتی خودش زنده اس ، هری هم به زندگی وصل باشه و وقتی طلسم رو به سمت هری شلیک کرد ، فقط اون قسمت روحش که در وجود هری بود ، نابود شد.
اوو فهمیدم
تشکر میکنم
سلام
فقط میتونم بگم که دمتون گرم که توی این اوضاع ما رو به دنیای جادویی میبرین و باعث میشین مدتی درد و رنج رو فراموش کنیم.
دابی از معدود کاراکترایی که اگه فیلمارو دیده باشی یه جوری خاصی دوستش داری
سلام.این اپیزود هم مثل همیشه عالی بود.میخواستم به چند نکته اشاره کنم
۱.ترجمه کاملا صحیح «Elf» به نظرم به زبان فارسی امکان پذیر نیست.درسته که صحیح ترین ترجمه برای الف همون جن هست اما کافیه تا یه نگاهی به ترجمه خانم اسلامیه از موجودات جادویی دیگه بندازیم تا میزان صحیح بودن ترجمه مشخص بشه:
خانم اسلامیه این موجودات رو این طوری ترجمه کردن:
house elf—–جن خانگی
pixie—-جن کوتوله
gnome—-جن خاکی
goblin—-جن
همون طور که مشخصه این چهار موجود هیچ وجه لغوی مشترکی تقریبا ندارند اما خانم اسلامیه واسه ی ترجمه همه از لغت جن استفاده کرده که این خواننده رو گیج میکنه و ممکنه وجه شباهت ظاهری در این موجودات متصور بشه در صورتی که ظاهری متفاوت از هم دارند. پس بهتر بود که مترجم از همون لغات الف،گابلین،پیکسی و… استفاده میکرد.
۲.به نظرم دابی راجب گذشته پیشین ولدمورت آگاهه.در فصل آخر دابی در جواب سوال هری که چرا وقتی ازش پرسید این ماجرا به ولدمورت ربط داره یا نه ،دابی جواب منفی داد،دابی میگه که قبل از این که لرد سیاه اسمشو عوض کنه همه به راحتی اسمشو صدا میزدن.احتمالا هم دابی این اطلاعات رو از طریق لوسیوس بدست آورده که اومده به هری هشدار بده پس لوسیوس میدونسته که این دفترچه باعث باز شدن تالار اسرار میشه و اینکه این موضوع توسط تام ریدل انجام میشه ؛اما احتمالا چگونگیشو نمیدونه.
۳. همونطور که دوستان دیگه اشاره کردن این موضوع جادوی زیر سن قانونی یکمی تضاد داره و منو گیج کرده. اگه میشه راجبش یه بار دیگه توی پادکست صحبت کنید.
خسته نباشید
مثل جن که گفتی ، اینا رو هم توی ترجمه غول کردن :
Troll ……… غول غارنشین (همون که تو کتاب اول توی دستشویی بود)
Giant …….. غول ( همونایی که اول کتاب پنج توی کوه بودن مثل grawp و مامان هگرید)
Ghoul ……. غول بیبخار ( همون که توی زیرشیروونی ویزلی هاست (burrow) که توی هفت هم شبیه رون کرده بودنش)
سلام
وقتی که دابی داره وضعیت جن های خونگی رو برای هری توضیح میده که اونا مجبورن تا آخر عمرشون برای خانواده جادوگریشون کارکنن هری یه لحظه به فکر میره که وضعیت خودش که فقط تابستونا مجبوره دورسلی ها رو تحمل کنه خیلی بهتر از دابیه
یعنی اینکه هری هم تو خونه دورسلی ها تقریبا احساس دابی تو خونه مالفوی ها رو داره
حالا این تصمیم دامبلدور که هری رو فرستاد پیش دورسلی ها یه نتیجه خیلی خوبی که داشته اینه که اون فردی که آینده جامعه جادوگری رو قراره نجات بده قشنگ میتونه حس موجوداتی از جامعه جادوگری رو درک کنه که تحت تبعیض و تحقیر این جامعه قرار گرفتن چون خودشم زیر دست کسانی بزرگ شده که اون رو صرفا بخاطر جادوگر بودنش مایه ننگ خانواده میدونستن و با تحقیر و بی تفاوتی باهاش رفتار کردن
من خودم تو این فصل کتاب بیشتر تحت تاثیر شباهت زندگی هری و دابی قرار گرفتم و اینکه این همزاد پنداری هری با جن های خونگی تاثیر مثبتی روی رفتار هری با اونا میذاره در حالی که مثلا رون خیلی سخت تر به این نتیجه میرسه که باید به حقوق جن های خونگی هم احترام گذاشت.
سلام خسته نباشید، عالی بود جدیدا تونستم شروع کنم به گوش دادن پادکستتون و مشتاقانه منتظر قسمت های بعدیم….
و اینکه خیلی خیلی ممنونم بابت معرفی انتشارات جنگل، خیلی وقته میخواستم که پک زبان اصلی هری پاتر رو بخرم و باورم نمیشه با نصف قیمت تونستم بخرم، دمتون گرم
چی بهتر از این که همراه لوموس کتابای اصلی رو بخونم…..
سلام ⚡⚡⚡
حسابی خسته نباشید خیلی عالی بود مثل همیشه
چیز خاصی برای گفتن ندارم همه نکته هارو هم خودتون اشاره کردید و هم توی کامنت ها دیدم .
بی صبرانه منتظر قسمت بعدی هستم ❤⚡
الهی به امید تو
لوموس مکسیما!
درباره این اپیزود فقط می خواستم به اشتباه بزرگ خانم رولینگ اشاره کنم که بالاتر هم “سهراب” دربارش به طور مفصل نوشته. توی این فصل دابی جادوی شناوری رو انجام میده و این جادوش یه جورایی باعث میشه وزارتخونه یقه هری رو بگیره و بهش هشدار بده. در حالی که توی کتاب محفل ققنوس تانکس انواع جادوها رو توی خونه دورسلیها اجرا می کنه. یا مودی طلسم سرخوردگی رو روی هری اجرا می کنه. یا مودی طلسم سرخوردگی رو اجرا می کنه. اما هیچ هشداری از سوی وزارت سحر و جادو دریافت نمیشه. توی کتاب شاهزاده دورگه هم دامبلدور توی خونه دورسلیها نوشیدنی کره ای حاضر می کنه (با جادو) ولی بازم اتفاقی نمیفته.
حالا به نظرم همه این اتفاقات اگه توضیح درستی دربارش داده شده بود می تونست قانع کننده باشه.
خانم رولینگ توی کتاب ها به این اشاره کرده که “وزارتخونه فقط به مکان کار داره نه به شخص” که همین باعث میشه چندین ابهام به وجود بیاد. یکی این که ممکنه یه جادوگر بالای سن قانونی توی محله ای که چندتا جادوگر زیر سن قانونی زندگی می کنن یه جادو اجرا کنه. اون موقع که وزارتخونه نمیدونه که این جادو رو انجام داده. باید هشدار رو برای کی بفرسته؟ به نظر من وزارتخونه برای تشخیص این که چه کسی جادو رو انجام داده به اطلاعاتی بیشتر از مکان رخ دادن افسون و طلسم نیاز داره. مثلا می تونستن این جوری بگن که وزارتخونه جادوهایی که توسط یه شخص بالای سن قانونی انجام میشه رو تشخیص میده و کاری باهاشون نداره. و اگه جادویی توسط شخصی که بالای سن قانونی نباشه انجام بشه، مقصرش شخص زیر سن قانونی هست که توی اون مکان حضور داره. به خاطر همین دابی که اصلا یه انسان نیست جادوش به حساب هری نوشته میشه.
این توضیحی که من دادم بازم مشکلاتی داره اما حداقل قانع کننده تر از توضیحات خانم رولینگه
نوکس!
صدای امید و شادی رو خیلی دوست دارم.