در فصل هفتم از کتاب هری پاتر و تالار اسرار، هری با جستجوگر جدید تیم کوییدیچ اسلیترین آشنا میشه و جلسات تنبیهاش رو با لاکهارت آغاز میکنه. در این قسمت خشایار، میلاد، شادی و امید با هم در مورد کالین، حملهی ناموفق رون به دریکو و صدای عجیب و مرموزی که هری میشنوه صحبت میکنن!
ما اینجا هر هفته کتابهای هری پاتر رو به ترتیب و فصل به فصل جلو میریم و در مورد تمام جوانبش با هم صحبت میکنیم. اگه کتابها رو نخوندین، بدونین که ما تمام مجموعه رو در نظر میگیریم و حرفامون باعث لو رفتن قصه میشه. چه برای اولین بار چه چندمین بار، بهتره که شما هم همراه با ما شروع به خوندن کتابا کنین.
فروشگاه فانتازیو اسپانسر این قسمت از پادکست لوموس هست.
حذفیات ترجمه هری پاتر
به روال فصل گذشتهی لوموس، این بار هم با انتشار هر قسمت جدید از لوموس، ترجمهی اون فصل کتاب هم از ترجمهی فارسی اون در ایران رو بررسی میکنیم و حذفیات، اشتباهات و سانسورهای اون رو برای شما مشخص میکنیم.
برای مطالعه حذفیات فصل هفتم از کتاب هری پاتر و حفره اسرارآمیز اینجا رو کلیک کنید.
داستانهای حاشیهای مرتبط
جی.کی.رولینگ پیش از این برای بعضی از فصلهای کتابهای هری پاتر، در سایت رسمی دنیای جادوگری یک سری داستان کوتاه جدید منتشر کرده بود. ما در مرکز دنیای جادوگری تنها سایتی در ایران هستیم که همهی این داستانها رو به فارسی ترجمه کردیم.
برای این فصل از کتاب هری پاتر و تالار اسرار یه داستان حاشیهای از خانم رولینگ وجود داره که شما رو دعوت به خوندنش میکنیم. داستان خانواده اصیل با ترجمه امید.
نظرتون رو از داخل سایت، با ایمیل podcast@wizardingcenter.com و یا توییتر و اینستاگرام مرکز دنیای جادوگری میتونید با ما به اشتراک بذارین. اگر هم دوست داشتین میتونین از طریق این لینک از ما حمایت مالی کنین.
اسپانسر: فروشگاه فانتازیو
اجراکنندگان: خشایار، میلاد، شادی و امید
مترجم: حسین غریبی
آهنگساز: علی خانی
طرح کاور: Jim Kay © Bloomsbury Publishing Inc
حق تکثیر هری پاتر: Warner Bros and © J.K. Rowling ©
ارائهای از وبسایت مرکز دنیای جادوگری و دمنتور
دارم به این فکر میکنم اگه اون موقع اینستاگرام بود
ای دی فن پیج کالین برای هری چی میتونست باشه؟؟
خخخخ. ای خدااااااا!!!!!!
یک تشکر می کنم از شادی بابت صدای باسیلیسک !
برگام ریخت 😐
منم!
سلام مجدد
اول تشکر میکنم از شادی بابت کتاب خوندنش. مخصوصا اونجایی که صدای باسیلیسک رو دراورد :دی
تشکری هم میکنم از خشایار بابت روشنگری های زیبایی که داشت.
در مورد کامنت نرگس در سری قبل که میلاد خوندش.
این که دامبلدور سیاست جامع تری داشت و از آدم ها (از جمله استادها) استفاده ابزاری میکرد برای هدف بزرگتر (شکست ولدمورت) چیز واضحیه. منم مثل میلاد وقتی اون کامنت تموم شد خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم، اما بعد که خوب فکر کردم دیدم لزوما انتخاب همه استادها (از جمله لاکهارت) ربطی به این چیزا نداشت. در مورد لاکهارت به یکی از کامنتهای اینستا اشاره میکنم و بحثو میبندم که بهتره فقط بگیم انسان جایز الخطا است.
اما حرفی که شادی در مورد کراش کالین زد خیلی عجیب غریب بود :l از شادی بعید بود واقعا. کراش آخه؟ باو بچه تازه یازده سالشه. فقط زیاد در مورد هری شنیده و خوشش اومده، دوست داشته خودشو بهش بچسبونه.
حالا زیادی هم وارد دلیل همه چیز نشیم بهتره. باور کنین خود رولینگ هم انقدر برا همه چیز دلیل نتراشیده.
حذفیات هم جالب بود. جالبتر اینه که زیاد به اسلامیه گیر نمیدین. اگه کبریایی انقدر حذف کرده بود انقدر بهش تیکه مینداختین که حد نداشت.
در پایان باید بگم درود بر سالازار اسلیترین و اسنیپ و گروه اسلیترین (به جز دراکو مالفوی) که همه از خوبهای تاریخ جادو هستند.
به عنوان یکی از اصیل زاده هایی که از نسل سالازار اسلیترین هستم باید بگم که همه این نشانه هایی که برای اصیل زاده ذکر شده را داشتم. بنده یک بار در سن دو سالگی با لگد به دماغ یکی از ماگل ها زدم و باعث یک درگیری طایفه ای بزرگ شدم. البته ما قتل عام ماگل زاده ها را قبول نداریم.
راستی من معجون حجم دهنده جادویی دارم، اگه خواستید بیاید و سراغ خاندان جادویی ما را بگیرید. البته باید پول جادویی داشته باشید. به ماگل ها هم نمیفروشیم چون استفاده های بدی میکنند.
معجون لاغری بیشتر فروش میره یا افزایش حجم؟!
مردم به معجون افزایش حجم بیشتر نیاز دارن و فروش بیشتری داره
میتونه کراش بچگی اش باشه. چیز عجیبی نیست
نمیشه که همینجوری از خودمون تئوری دربیاریم و بگیم چون خیلی عجیب نیست پس اینجوری
عجب
سلام اقا این بار دومه که من این پیام رو می دم تو کامنت ها لطفا قبول کنید
اگه می شه کلاب هاست را از یک شنبه ور دارید و تو روز های فرد از ساعت ۷ تا ۹نیم نزارید بزارید یک زمان دیگه ای بجز این
من واقعا می خوام شرکت کنم
اما کلاس دارم نمی تونم
خیلی ناراحتم از این بابت
سلااااام
خیلی ممنون از پادکستتون
این قسمت رو از همه پادکست های این فصلتون بیشتر دوست داشتم
ممنون از همتون مخصوصا میلاد بخاطر این فان به شدت جذاب
شادی ولی خیلی خوب صدای کرکتر ها رو در میاره مخصوصا باسیلیسک
به نظرم کالین هم خب بخاطر این به هری می چسبید خب یکی از معروف ترین ادم های دنیای جادوگریه و به نظرم الان مثل اینه که ادم میره یک جا یهو یک فرد خیلی معروف رو میبینه حالا
چه برسه بخواد باهاش ۹ ماه پیشش باشه
ولی به هر حال این پادکست خیلی مفید بود
نمیدونم چجوری تا هفته بعد تحمل کنم.
اتفاقا واکنش آدما به شخصیتشون بستگی داره. اون آدم معروفه که خب معروفه
از جایی که کالین میگه تو میتونی درمانش کنی میشه فهمید بخاطر مشهور بودنش و ایناست:)
اخرش خیلی خوب بود(واقعا چرا نمیشه ایموجی گذاشت؟)
سلام
اولاً خیلی ممنونم از اینکه اینقدر باحال هستید و کار جذابی مثل اینو دارید تولید میکنید. خسته نباشید.
اینکه رون آخر فصل تو مجازاتش مجبور میشه یه جام رو چندبار با آستینش پاک کنه از اون نکتهها بود که اولش فان به نظر میومد ولی بعداً متوجه میشیم که چه گرهی رو باز کرد.
یا مثلاً نکته عجیب اساتید درس دفاع که خیلی بعد اونو توضیح میده. همه اینا نشون میده خانوم رولینگ چقدر تو نوشتن داستانهای کارآگاهی و پر رمز و راز فوق العادهست و چقدر خوب بلده یه چیزی رو یه جایی بذاره که بعداً ازش استفاده کنه. اینو ما به کرات تو کل مجموعه هری پاتر و بالاخص تو کتاب دوم و چهارم (به نظر من) میبینم.
یه نکته دیگه و اونم اینکه فکر میکنم علاقمندان هری پاتر خیلی زیادهن و طیف گستردهای از عقائد مذهبی و سیاسی رو در بر بگیرن.
همین!
بازم ممنون ازتون
موفق باشید!
دقیقا. بیخود نیست بعد هری پاتر کتابای کارآگاهی نوشته
چیزی که برای من جالبه اینه که رون شاید همش با هرماینی جر و بحث میکنه اما وقتی زمانش برسه آمادهاس تا از هرماینی دفاع کنه(چه جلوی چشم هرماینی چه موقعی که هرماینی نیست)
در واقع به سادگی میتونم بگم وقتی به هرماینی توهین میشد رون از همه ی مواقع بیشتر عصبانی میشد..حتی بیشتر از مواقعی که به خانواده اش یا به خودش توهین میشد…( هر موقع دراکو به خانواده رون توهین میکرد رون بیشتر خجالت میکشید تا بخواد عصبانی بشه و عکس العمل نشون بده)
این عکس هم در راستای سخن بنده هستش: https://i.redd.it/f9x2uoqfzrs71.jpg
کلا هر چی که بیشتر کتابا رو میخونم میفهمم رون واقعا رفتار جذاب و باحالی داره…خیلی عالیه این بشر 🙂
شخصیتای جالبتر و بامزه تری هم هستن. مثل تانکس و سیریوس. البته خانم رولینگ، نوادگان من رو آدم بدای بی مزه توصیف کرده. انگار به جز سیریوس، هیچ کدوم باحال نیستن
یعنی سیریوس بامزه اس؟
من بیشتر سیریوس رو به چشم یک پدرخوانده وفادار و شجاع و یه دوست خوب میدیدم.
صدای شادی برای باسیلیسک واقعا خوب بود
درباره لاکهارت هم بگم که لوگوی شرکت LG خیلی شبیه اسم لاکهارت است
منم همین فکر رو می کردم
مگه حلیم در اصل چی بوده؟
صدای باسیلیسیک عالی بود. دانش آموزان اسلیترین برای آموزش لهجههای مختلف زبان مارها ثبت نام کنید.
الهی به امید تو!
لوموس مکسیما!
سلام. بعد از چند هفته تصمیم گرفتم یه کامنت بذارم چون درباره این فصل حرف زیاد برای گفتن دارم.
۱. در کل کوییدیچ بازی کردن اول صبح یا حتی قبل از طلوع آفتاب باعث میشه خواب از سر آدم بپره و شاید خیلی هم لذت بخش باشه. اما اینجا متأسفانه برنامهریزی الیور وود جوری بوده که باید مدت طولانیی اراجیف تکراری ایشون رو تحمل می کردن. خواب رفتن فرد و افتادن سرش روی شونه آلیسیا هم قطعا کاملا اتفاقی بوده و اصلا توی داستان هیچ صحبتی نمیشه که فرد یا جورج کوچک ترین علاقه یا حتی ارتباطی با آلیسیا دارن. راستش فرد که بیشتر دور و بر آنجلینا می پلکید. بعد از مرگش هم جورج با آنجلینا ازدواج کرد. و نکته دیگه اینه که توی اون لحظه همه داشتن از ته دل آرزو می کردن که اولیور بیاد پایین چون سرشون درد گرفته بوده و بعید می دونم به چیز دیگهای کسی می تونسته فکر بکنه.
۲. یه تئوری عجیب دیگه هم که نمی دونم شادی چجوری به ذهنش رسید این بود که ممکنه کالین روی هری کراش داشته باشه. که به نظر من کاملا اشتباهه. به نظر من کالین هری رو یه دامبلدور کوچک تصور می کرده و با خودش فکر می کرده هری همه چیزدانه و با تجربیات بالاش بهترین منبع کسب اطلاعاته. حالا شاید سوال پیش بیاد که چرا چنین علاقه ای به دامبلدور یا لاکهارت پرادعا نشون نداد؟دلیلش واضحه. چون هری (تقریبا) از لحاظ سنی بهش نزدیکتر بود، همگروهیش بود و در نتیجه دسترسی بهش هم آسون تر بود. به همین دلیل بود که اون هری رو انتخاب کرد. در جواب این که اون چرا هرماینی رو برای سوال پیج کردن و گیر دادن انتخاب نکرد باید بگم هرماینی اون ویژگی مشهور بودن رو نداشت و همین طور هیچ تجربه خواسته یا ناخواسته ای در روبرو شدن مستقیم با ولدمورت نداشت. به خاطر همین کالین می خواست با عکس گرفتن از هری یه جورایی به خونوادش هم پز بده که “من با مشهورترین فرد دنیای جادوگری عکس گرفتم و هم مدرسهای هستم باهاش”
۳. نژادپرست بودن یا نبودن توی دنیای جادوگری، تم اصلی تشخیص بد و خوب توی داستانه. چیزی که توی این فصل به شکل درست تری دربارش توضیح داده میشه. همچنین خانم رولینگ توی این فصل یکی از بارزترین مشکلات و معضلات جهان یعنی تبعیض رو دربارش توضیح میده و نفی می کنه. چیزی که توی بسیاری از مناطق و کشورهای خاورمیانه به شکل گسترده شاهدش هستیم و حتی توی جوامع اروپایی و آمریکایی هم به شکل متفاوتی وجود داره.
۴. توی خیلی از سریالا و فیلمای سالهای اخیر دیدیم که با آوردن شخصیتهای رنگین پوست، LGBT و افرادی با دینهای مختلف سعی در مبارزه با تبعیض داشتن. اما توی بیشتر این آثار سینمایی و تلویزیونی به خصوص برخی آثار نتفلیکس انگار این جور کاراکترها رو به زور توی داستان چپوندن و همین باعث میشه که هم این حمایته حالت تبلیغات به خودش بگیره، و هم باعث میشه توی ذوق خیلی از مخاطبان بزنه. اما خانم رولینگ در این امر خیلی هوشمندانه عمل کرده. توی تمام این هفت کتاب شخصیتای خوب و مثبت داستان به دنبال مبارزه با یک گروه نژادپرست هستن. حتی در سالهای بعد از پایان کتابها هم خانم رولینگ با اعلام این که دامبلدور همجنسگرا بوده و این که ما هرماینی سیاه پوست هم می تونیم داشته باشیم، حمایت بیشتر خودش رو از افرادی با ویژگیهای ذاتی متفاوت انجام داد. اما همه این حمایتها تا حالا باعث نشده که خواننده از کتاب زده بشه یا بدش بیاد. خانم رولینگ بر خلاف خیلی از آثاری که بالا مثال زدم نیومده از اول تا آخر کتاباش گی بودن دامبلدور یا سیاه پوست بودن هرماینی رو جار بزنه و بزرگنمایی کنه. و همین باعث عادی سازی این مسائل در ذهن خواننده کتابها میشه.
۵. درباره حرام بودن و بد بودن ازدواج با پیروان سایر ادیان حداقل توی قرآن که صحبتی نشده. قرآن فقط به این اشاره کرده که اگه یه شخص مسلمان با یه شخص کافر بخواد ازدواج کنه در صورت بروز اختلافات دینی بینشون بهتره که این کارو نکنه. ولی این آیه برداشتهای اشتباه زیادی رو در پی داشته و طبق معمول یه سری مذهبیهای افراطی اومدن همه پیروان ادیان مختلف رو کافر دونستن و ازدواج با اونا رو حرام دونستن. در واقع خیلی از ذهنیتهای منفی و بد از اسلام به خاطر نظرات یه سری اشخاص افراطیه. خیلی از چیزایی که ما امروزه به اسم قوانین اسلام می بینیم اگه ریشهشو بگیریم به قرن نهم و دهم شمسی میرسه و توسط یه سری به اصطلاح دانشمند دینی سودجو ابداع شده.
۶. این اپیزود از پادکست به سمت یه سری بحثهایی رفت که یه کم سیاسی بود و… به نظر من… به نظر من… جاشون توی یه پادکست هری پاتر نبود. به نظر من هر چه سعی کنین توی پادکست به این موضوعات نپردازید بهتره. برای پرداختن به حواشی بیشتر کلاب هاوس میتونه. جای بهتری باشه.
به هر حال ببخشید اگه نظراتی که توی این کامنت دادم باعث شده کسی ناراحت بشه. چون همیشه بحث تبعیض و موضوعاتی نظیر اون بحث حساسی هست.
خیلی ممنون از این که تا اینجا کامنتمو خوندید!
نوکس…!
زنده باد
انقدر کامنت خوبی بود که حیفم اومد در موردش چیزی نگم
با بند یک و دو و سه کاملا موافقم. مخصوصا بند دو رو خیلی خوب توضیح دادین.
بند چهار هم همه چیش عالی بود و خیلی خوب توضیح دادین. فقط با اون قضیه تکراری هرماینی سیاه پوست مخالفم. ولی وارد بحثش نمیشم چون باز باعث بحثای بی پایان میشه. اگه پادکست یا مطلبی در مورد فرزند نفرین شده منتشر شد اونجا خیلی حرف دارم.
در مورد بند پنج نظری نمیدم ولی در مورد بند شش باید بگم که جانا سخن از زبان ما میگویی. متاسفانه دوستان خوب ما توی این فصل بحثای سیاسی و مذهبی کردن که از نظرم جاش اینجا نبود. کلا منم با مطرح کردن صریح بحثای مذهبی و سیاسی موافق نیستم. البته اشاره به این که مثلا توی جامعه خودمون یا توی جامعه جهانی هم شاهد تبعیض و نژاد پرستی و… هستیم اوکیه یا تیکه هایی که بعضی وقتا به مسائل روز میندازن هم اوکیه و نمکِ پادکسته، ولی این که مثلا دوست عزیزمون بیاد بگه امیدوارم در آینده توی یه پادکست بگیم که افغانستان آزاد شد! واقعا مصداق جاده خاکی زدنه! حالا اینجا بحث خاصی پیش نیومد، ولی این صحبتا تکرار بشه ممکنه باعث همون بحثای بی پایانی بشه که توی شبکه های اجتماعی مختلف شاهدش هستیم.
شخصا این پادکست برای من یه پناهگاه شده که مدتی از زندگی روزمره و خستگیاش دور بشم و وارد دنیای جادویی ای بشم که هفده ساله میشناسمش و باهاش خاطره دارم.
حالا اگه اینجا هم به اون بحثای بی ربط سیاسی و مذهبی کشیده بشه، واقعا باعث آزار میشه.
با جفت تون در مورد وارد شدن به بحث های سیاسی و مذهبی موافقم
هر چند که هر کدوم ر میشه نقد کرد اما اینجا نشه بهتره چون اینجا یه پادکست برای یه داستان فانتزی هستش و ربطی به این بحث ها نداره هر چند خیلی به مسائل تبیعض در داستان اشاره میشه که بهتره فقط در چارچوب این موضوع و دیگر موضوعاتی که در کتاب اومده صحبت کنید
البته تو این اپیزود زیاد از این صحبت ها نشد و من از این خوشحالم البته شاید گفته باشید و حذفش کرده باشید
یک چیز کوتاهی رو محض خندۀ تلخ بگم : اساس داستان هری پاتر بر پایۀ نژاد پرستی بین ماگل ها و جادوگراست =”)
درود به همگی
مخاطب من بزرگواری هستن که این دیدگاه رو گذاشتن و دو بزرگوار دیگری که پاسخ ایشون دادن و حمایت کرده ن.
با کمال احترام، داستان فقط واسه این که صرفاً داستان باشه و سرگرمی، هیچ فایده ای نداره. مسائل تبعیض نژادی رو خانم رولینگ داره در قالب داستانش به خورد خواننده میده تا مخاطب بتونه با مسائل واقعی دنیای خودمون مقایسه ش کنه و زشتی چیزهای واقعی رو درک کنه. ولی نمی دونم چرا وقتی این موضوع به سیاست و دین می رسه یه عده بهشون بر می خوره. اگر واقعا این قدر روشن فکر هستید که تبعیض نژاد براتون مهمه، خب بقیه ی مسائل هم باید براتون مهم باشه. اگر از عنوان کردن زشتی تبعیض نژادی خوشتون میاد، از زشتی تبعیض ایدئولوژیک هم باید خوشتون بیاد. برای همین، از دوستان لوموسی حمایت می کنم به خاطر هر حرف سیاسی و دینی که می زنن. دوستانی که بهشون بر می خوره، باید اون قدر به این بلوغ برسن که اجازه بدن هر کسی بتونه افکار و عقایدش رو ابراز کنه.
سلااام
مرسی از شما که اینقدر عالی هستین
صدای باسیلیسک عالی بوددد و لاکهارت هم فوق العادههههه
شادی خدا خیرت بده امروز معلممون ایهام و توضیح داد منم یادم رفت بنویسم کلی دنبالش بودم
حالا جدای انتخابهای دامبلدور و علتش، رولینگ هم با هر کدوم از استاد ها یه چیزیو یادمون میده
در مورد کالین
برادران کریوی کلا جو گیر هستند(ایموجی خنده)
یادتون نیست دنیس افتاد تو آب چیکار میکرد؟
یه چیز در مورد دختر و کوییدیچ : فرد و جرج تو کتاب ۵ میگن ما هیچ وقت نمیذاشتیم جینی باهامون بازی کنه….
در مورد زهر اسنیپ: جناب اسنیپ عزیز و بزرگوار که همیشه سعی میکنن اذیت هری و گریفیندور و … کنن
بنظر من هری پاتر رو میتونیم به عنوان مجموعه ای برای اعتراض به یه سری چیزایی که تو همین دنیای خودمون هست(که البته بنظرم عجیب هم نیست، رولینگ «آدم فضایی» نیست) هم در نظر بگیریم.
خسته نباشیید ❤خیلی خیلی ممنوون❤❤❤❤❤
سلام، به نظرم لازمه به یک نکته کاراگاهی خانم رولینگ در این فصل اشاره کنیم و اون هم توصیف صدای مرموز و عجیبه: صدایی زهر دار 😀 خیلی شیک و مجلسی مار بودن موجود را اشاره کرد.
سلام
من امروز یه کامنت گذاشتم اگه میشه تاییدش کنید
کی گفت ترس نداره من الان ساعت ۱۲:۳۰ شب تنهام صدای شادی ر شنیدم ترسیدم
حققققققق(استیکر خنده)
دنیل ردکلیف از فیلمبرداری صحنه های کوییدیچ بیزار بود. چون روزی پنج ساعت باید روی جارو می نشست و خسته کننده بود
چرا پایین صفحه سایت فقط لوگوی کست باکس گذاشتین؟