این مطلب تمام حذفیات، اشتباهات و سانسورهای فصل دهم از کتاب هری پاتر و سنگ جادو در ایران را شامل می‌شود. ضمن احترام به مترجم و ناشر ایرانی، با توجه به قوانین موجود در کشور بخش‌هایی از کتاب حذف شده یا به‌خاطر خستگی مترجم محترم از دست رفته و ترجمه نشده. ما برای کامل کردن تجربه‌ی شما از دنیای شگفت‌انگیز جادویی هری پاتر، تمام این بخش‌ها را استخراج کردیم و در ادامه می‌توانید استفاده کنید.

مرکز دنیای جادوگری

حذفیات و تغییرات:

صفحه ۱۸۸، پاراگراف دوم، خط دوم:
…که شش جغد جارزن آن را حمل می‌کردند.

صفحه ۱۹۱، خط سوم:
در بالای دسته‌ی جارو عبارت نیمبوس دوهزار با حروف طلایی…

صفحه ۱۹۱، پاراگراف آخر، خط اول:
…صندوق چوبی نسبتا بزرگی را زیر بغل خود حمل می‌کرد.

صفحه ۱۹۲، خط ۱۰ از پایین:
هری سریع گفت: هیچی.

صفحه ۱۹۴، پاراگراف وسط صفحه، خط اول:
وود به سراغ صندوق رفت و چهارمین و آخرین توپ را بیرون آورد.

صفحه ۱۹۵، بعد از سه ستاره:
دو ماه گذشته است. قلعه تداعی‌گر حس خانه در ذهنش بود؛ حسی که در «پریوت درایو» تجربه نکرده بود. در مورد درس‌ها هم حس خوشایندی داشت. مخصوصا حالا که اصول اولیه را یادگرفته بود و مباحث جالب‌تر می‌شدند.

صفحه ۱۹۷، پاراگراف وسط صفحه، خط ۳ از پایین:
دستشویی دخترها گریه می‌کنه و می‌خواد که تنها باشه.

صفحه ۱۹۹، وسط صفحه:
بوی جوراب و توالتی آمد که به نظر می‌رسید هیچ کس آن را تمیز نکرده.

صفحه ۱۹۹، آخرین خط صفحه:
…پینه بسته بود. بویی که از آن به مشام می‌رسید غیرقابل باور بود. چماق…

صفحه ۲۰۰، خط ۱۰ از پایین:
هر دو با هم گفتند: هرماینی!
به هیچ وجه نمی‌خواستند به آن در نزدیک شوند اما مگر چاره‌ی دیگری هم داشتند؟ دوان دوان برگشتند به سمت در و با دستپاچگی و ترس کلید را چرخاندند. هری در را باز کرد و به سرعت وارد شدند.
هرماینی گرنجر به دیوار مقابل چسبیده بود.

صفحه ۲۰۴، آخرین پاراگراف، خط دوم:
بعضی چیزها هست که اگر آدم‌ها در آن شریک باشند به طور حتم در پایان آن، از هم خوششان می‌آید، و ناکار کردن یک غول بیابانی سه و نیم متری یکی از آن چیزهاست.

اصطلاحات:

مهاجم (بازیکن حمله): Chasers
توپ سرخگون: Quaffle
دروازه‌بان: Keeper
توپ بازدارنده: Bludgers
گوی زرین: Golden Snitch


براساس ترجمه سعید کبریایی از انتشارات کتابسرای تندیس
طرح گرافیکی مطلب: vladislavpantic

۴ دیدگاه

  1. من می‌خواستم به اون غول بیابانی که نوشتید اشاره کنم که غلطه. حالا شاید بگیم غول بیابونی بومی‌سازی شده باشه و به ذهن مخاطب فارسی‌زبان آشنا. ولی نکته اینه که در آینده هم قراره از اینا بشنویم. اینا همونایی‌ان که هاگرید اول کتاب محفل ققنوس با مادام ماکسیم می‌رن برای مذاکره باهاشون که تو کوهستان و غار زندگی می‌کنن. واسه همین غول بیابانی برای Mountain Troll خوب نیست
    غول کوهستان بهتره. صرفاً برای مقایسه ترجمه، یه نسخه پی‌دی‌اف از نت پیدا کردم چاپ هفتم ترجمه کبریایی ببینم اون چی ترجمه کرده دیدم پاراگراف آخر رو اصلاً جا ننداخته و نوشته:
    «بسیاری از حوادث به دوستی و صمیمت ختم می‌شوند و از پادرآوردن یک غول غارنشین سه و نیم متری یکی از همین حوادث بود.» حالا درسته زیبایی متن اصلی رو نداره که میگه اگه یه سری اتفاقات رو با هم پشت سر بذاری منتهی به این می‌شه که از اون کسی که باهاش اون تجربه مشترک رو گذروندی خوشت بیاد ولی حذف نشده کلاً. من دقیق یادم نمیاد تو پادکست به این اشاره کردید یا نه. ولی طبق فرمتی که اینجا نوشتید ظاهرا منظورتون این بوده که این بند کلا حذف شده توی ترجمه نیست، شاید توی اون نسخه‌ای که شما دارید نیست بعداً اضافه شده.
    غول غارنشین هم به نظرم معادل خوبیه.

ثبت دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری مشخص شده‌اند *