هم‌گروهی‌های شما

دریکو ملفوی
درِیکو ملفوی
آیا دریِکو همان‌قدر که نشان می‌داد بد بود، یا این جویندهٔ اسلیترین درست درک نشده بود؟
سوروس اسنیپ
سِوِروس اسنِیپ
استاد پیچیدهٔ هاگوارتس که وفاداری عمیقی داشت
بلاتریکس لسترنج
بلاتریکس لسترنج
مرگ‌خوار خطرناکی که وفاداری شدیدی به ولدمورت داشت

پیامی از طرف ارشدتان

به قلم جی.کی. رولینگ

تبریک می‌گم! من ارشد گروهم، جما فارلی1Gemma Farley و باعث خوشحالیه که ورودت رو به گروه اسلیترین خوشامد بگم. نشان ما افعیه، خردمندترین موجود طبیعت؛ رنگ‌های گروه ما نقره‌ای و سبز زمرّدیه و سالن عمومی‌مون پشت یه ورودی مخفی توی دخمه‌هاست. بعداً می‌بینی که از پنجره‌هاش می‌شه اعماق دریاچهٔ هاگوراتس رو دید. خیلی وقت‌ها ماهی‌مرکب غول‌پیکر رو می‌بینیم که سریع از پشت شیشه رد می‌شه… بعضی وقت‌ها هم موجودات جالب‌تری می‌بینیم. یه جورهایی حس می‌کنیم پاتوقمون فضاش مثل یه کشتیِ غرق‌شدۀ مرموز زیر آبه.

خب، یه سری چیزها هست که باید راجع‌به اسلیترین بدونی… و یه سری چیزها هم هست که باید فراموش کنی.

اول بذار چند تا افسانهٔ غیرواقعی رو رد کنیم. شاید یه شایعاتی در مورد گروه اسلیترین شنیده باشی… مثلاً اینکه همه‌مون عاشق جادوی سیاهیم و فقط در صورتی باهات حرف می‌زنیم که جدّت جادوگر معروفی بوده باشه و این جور مزخرفات. ولی هر حرفی که از گروه‌های رقیبمون می‌شنوی رو نباید باور کنی. قبول دارم که از گروه ما هم در حد خودمون جادوگر سیاه بیرون اومده، ولی سه گروه دیگهٔ مدرسه هم جادوگر سیاه بیرون داده‌ن… منتها دوست ندارن اعتراف کنن. و بله، ما از قدیم معمولاً دانش‌آموزهایی رو گرفتیم که اجدادشون نسل‌های متمادی ساحره و جادوگر بوده‌ن، ولی این روزها خیلی‌ها رو توی گروه اسلیترین می‌بینی که دست‌کم پدر یا مادرشون ماگله.

یه حقیقتی که کمتر کسی می‌دونه و اون سه گروه زیاد بحثش رو پیش نمی‌کشن اینه: مرلین2Merlin توی گروه اسلیترین بوده. بله، خودِ مرلین، مشهورترین جادوگر تاریخ! همه‌چیز رو توی همین گروه یاد گرفته! دلت نمی‌خواد پا جای پای مرلین بذاری؟ نکنه ترجیح می‌دی دنباله‌روِ اِگلِنتاین پافِت3Eglantine Puffett، هافلپافیِ سابقِ مشهور باشی که مخترع اسکاچ ظرف‌شویی خودکف‌کن بوده؟

حدس می‌زدم.

ولی از اینکه ما چی نیستیم بگذریم. بذار از این حرف بزنیم که چی هستیم، یعنی باحال‌ترین و پیشروترین گروه مدرسه. ما به قصد برد بازی می‌کنیم، چون عزت و رسم اسلیترین برامون مهمه.

علاوه‌بر این، بقیهٔ دانش‌آموزها هم بهمون احترام می‌ذارن. بله، شاید بخشی از این احترام بویی از ترس داشته باشه، به‌خاطر شهرتی که به تاریکی داریم، ولی می‌دونی چیه؟ اینکه همه فکر کنن سربه‌هوایی بعضی وقت‌ها حال می‌ده. با چندتا اشارهٔ غیرمسقیم نشون بده که یه عالمه طلسم بلدی، بعد ببین کسی جرئت می‌کنه جامدادیت رو کش بره یا نه.

ولی ما آدم‌های بدی نیستیم. مثل مار، نشان گروهمون، هستیم: باوقار، قدرتمند و معمولاً اسممون بد دررفته.

مثلاً، ما اسلیترینی‌ها هوای همدیگه رو داریم… ولی ریونکلا که اصلاً حرفش هم نزن. ریونکلایی‌ها جدا از اینکه یه مشت خرخونن که کسی رو دستشون بلند نمی‌شه، به این معروفن که برای اینکه نمرهٔ خوب بگیرن از سروکول همدیگه بالا می‌رن، درحالی‌که ما اسلیترینی‌ها مثل برادریم. راهروهای هاگوارتس برای آدم ناغافل پر از خطرهای غافلگیرکننده‌ست و در آینده خوشحال می‌شی که وقتی تو مدرسه می‌چرخی افعی‌ها پشتیبانت هستن. از نظر ما، وقتی یه‌نفر مار می‌شه، یکی از ما می‌شه… یکی از نخبه‌ها.

چون می‌دونی سالازار اسلیترین بین شاگردهای برگزیده‌ش دنبال چی می‌گشت؟ استعداد برای رسیدن به بزرگی. این گروه تو رو انتخاب کرده چون پتانسیل رسیدن به بزرگی رو به معنی واقعی کلمه داری. خیلی‌خب آره، شاید تو سالن عمومی تک‌وتوک کسایی رو ببینی که به نظرت چیز خاصی براشون مقدر نشده. ولی این حرف رو به کسی نزن. اگه کلاه گروه‌بندی اون‌ها رو انتخاب کرده، یه خصوصیت بزرگی دارن، این رو فراموش نکن.

حالا که صحبت از کسایی شد که رسیدن به بزرگی توی سرنوشتشون نیست، یادم اومد از گریفیندوری‌ها چیزی نگفتم. ببین، خیلی‌ها می‌گن اسلیترین و گریفیندور دو روی یه سکه‌ان. بشخصه فکر می‌کنم گریفیندوری‌ها چیزی نیستن جز مقلّد اسلیترینی‌ها. این هم بگم که بعضی‌ها می‌گن سالازار اسلیترین و گادریک گریفیندور هر دو برای دانش‌آموزهای یکسانی ارزش قائل بودن، پس شاید ماها بیشتر از اونی که فکر می‌کنیم شبیه همدیگه‌ایم. ولی این دلیل نمی‌شه که با گریفیندوری‌ها گرم بگیریم. اشتیاق اون‌ها برای شکست ما فقط یه‌ذره کمتر از اشتیاق ما برای شکست اوناست.

بد نیست چند تا چیز دیگه هم بدونی: شبح گروه ما بارونِ خون‌آلوده. اگه تو دلش جا باز کنی، بعضی وقت‌ها قبول می‌کنه کسی رو برات بترسونه. فقط ازش نپرس که چطوری خونی شده، خوشش نمی‌آد.

رمز عبور ورودیِ سالن عمومی هر دو هفته عوض می‌شه. حواست به تابلوی اعلانات باشه. هیچ‌وقت اعضای گروه‌های دیگه رو داخل سالن عمومی‌مون نیار و رمز عبورمون رو بهشون نگو. بیش از هفت قرنه که هیچ کسی از گروه‌های دیگه توی سالن عمومی‌مون نیومده.

خب، فکر کنم دیگه حرفی نمونده. مطمئنم از خوابگاه‌هامون خوشت می‌آد. تختخواب‌هایی که روشون می‌خوابیم خیلی قدیمی‌ان و پرده‌های ابریشمی سبز و روی روتختی‌هاش با نخ نقره‌ای نقش‌دوزی شده. پرده‌های نگارین دورهٔ قرون وسطا روی دیوارهاست که ماجراجویی‌های اسلیترینی‌های مشهور رو به تصویر کشیده‌ن و فانوس‌های نقره‌ای از سقف آویزونن. راحت می‌خوابی؛ شب‌ها صدای برخورد آب دریاچه با شیشه‌های پنجره خیلی آرامش‌بخشه.

شاید باید بری به گروه اسلیترین
تا دوست‌های واقعیت باهات بشن همنشین
هر کی اونجاس ناقلاس، زرنگه و با نقشه
از هر طریق بتونه، دنبال اهدافشه

کلاه گروه‌بندی – هری پاتر و سنگ جادو
این داستان توسط حسین غریبی ترجمه شده و در اختیار وب‌سایت «مرکز دنیای جادوگری» و «دمنتور» قرار گرفته است. کلیه حقوق معنوی و مادی ترجمه متعلق به این دو مجموعه است. استفاده از این ترجمه با ذکر منبع برای مصارف شخصی و غیر تجاری بدون مشکل است. پیشاپیش از اینکه حامی ما برای ادامه خدمات رایگان این دو مجموعه هستید قدردانی می‌کنیم.
, , , , ,

۲۸ دیدگاه

ثبت دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری مشخص شده‌اند *