راهنمای موارد:
🔴 حذفیات | 🟠 اشتباه مهم | 🟡 اشتباه جزئی | 🟢 سانسور |
🟡 ص۳۴۴، خط ۱:
بین دو پای مجسمه پیکر کوچکی با ردای سیاه و موهای قرمز…
🟡 ص۳۴۴، خط ۳:
– جینی! زنده باش! خواهش میکنم زنده باش!
🟡 ص۳۴۵، خط ۲:
ریدل به نقطهای نزدیک انگشتهای غول پیکر پاهای مجسمه اشاره کرد.
🟡 ص۳۴۶، خط ۷:
– ببین، فکر کنم متوجه نیستی. اینجا حفرهی اسراره.
🔴 ص۳۴۶، خط ۱۳:
علت واقعی اینکه جینی ویزلی به این روز افتاده…
🔴 ص۳۴۶، خط ۱۵:
هری گفت:
– دربارهی چی حرف میزنی؟
ریدل گفت:
– دربارهی دفترچهی خاطرات.
🟠 ص۳۴۹، خط ۵:
– هری، فکر میکنی بین حرف من و هاگرید کدوم رو باور میکردن؟ خودت باید بفهمی که آرماندو پیر…
🟠 ص۳۵۰، خط ۲:
– حالا که نتونستی تمومش کنی. اینبار دیگه هیچکس نمرد. حتی گربههه هم نمرد.
🔴 ص۳۵۰، خط ۸ از پایین:
دیوار بنویسه و بیاد اینجا منتظر بمونه.
🔴 ص۳۵۱، خط ۱۱:
آنگاه این سه عبارت با حروف درخشان…
🟡 ص۳۵۳، خط ۸ از پایین:
گویی ده ریدل همه با هم میخندیدند.
🔴 ص۳۵۴، خط ۲:
همه چیزو برام تعریف کن. هر چی بیشتر حرف بزنی…
در ادامه به آرامی گفت:
– بیشتر هم زنده میمونی.
🔴 ص۳۵۴، خط ۴ از پایین:
هم داریم. حتی خودت هم باید متوجه شده باشی. هردومون دورگهایم…
🔴 ص۳۶۱، خط ۱۰:
هری صدای بسته شدن درهای سنگی را با صدای هیس آرامی از پشت سرشان شنید.
براساس ترجمه ویدا اسلامیه از انتشارات کتابسرای تندیس
طرح گرافیکی مطلب: Vladislav Pantic
دست گلش درد نکنه…
من فقط دو سه صفحه آخرش رو تطبیق دادم ببینم چه خبره این فصل. نگاه کردم دیدم توی مطلب شما نیست اضافه میکنم اینجا:
ترجمه ویدا اسلامیه:
رون ابروهایش را برای هری بالا برد و لاکهارت را نشان داد و گفت:
ترجمه درست:
رون ابروهایش را برای هری بالا برد و گفت:
تشخیص دادهن که اینجا رون باید لاکهارت رو نشون بده
ترجمه ویدا اسلامیه:
میرتل که با چشمهای از حدقه درآمده به آنها نگاه میکرد به هری گفت:
میرتل که با چشمهای از حدقه درآمده به آنها نگاه میکرد با بیحالی به هری گفت:
شما هیچوقت از تطبیق متن اصلی و ترجمه خانم اسلامیه دست خالی برنمیگردی، همیشه یه ایرادایی پیدا میکنی حتی اگه فقط دو سه صفحه دقیق تطبیق بدی.