این مطلب شامل تمام حذفیات و اشتباه‌های ترجمه فارسی فصل هفدهم از کتاب هری پاتر و حفره اسرارآمیز در ایران است. ضمن احترام به مترجم و ناشر ایرانی، با توجه به قوانین موجود در کشور بخش‌هایی از کتاب حذف شده یا به‌خاطر خستگی مترجم محترم از دست رفته و ترجمه نشده. ما برای کامل کردن تجربه‌ی شما از دنیای شگفت‌انگیز جادویی هری پاتر، این بخش‌ها را استخراج کردیم و در ادامه می‌توانید استفاده کنید.

مرکز دنیای جادوگری

راهنمای موارد:

🔴 حذفیات🟠 اشتباه مهم🟡 اشتباه جزئی🟢 سانسور
شماره‌گذاری صفحات براساس کتاب‌های چاپ جدید است.

🟡 ص۳۴۴، خط ۱:

بین دو پای مجسمه پیکر کوچکی با ردای سیاه و موهای قرمز…

🟡 ص۳۴۴، خط ۳:

– جینی! زنده باش! خواهش می‌کنم زنده باش!

🟡 ص۳۴۵، خط ۲:

ریدل به نقطه‌ای نزدیک انگشت‌های غول پیکر پاهای مجسمه اشاره کرد.

🟡 ص۳۴۶، خط ۷:

ببین، فکر کنم متوجه نیستی. این‌جا حفره‌ی اسراره.

🔴 ص۳۴۶، خط ۱۳:

علت واقعی این‌که جینی ویزلی به این روز افتاده…

🔴 ص۳۴۶، خط ۱۵:

هری گفت:

– درباره‌ی چی حرف می‌زنی؟

ریدل گفت:

– درباره‌ی دفترچه‌ی خاطرات.

🟠 ص۳۴۹، خط ۵:

هری، فکر می‌کنی بین حرف من و هاگرید کدوم رو باور می‌کردن؟ خودت باید بفهمی که آرماندو پیر…

🟠 ص۳۵۰، خط ۲:

حالا که نتونستی تمومش کنی. این‌بار دیگه هیچ‌کس نمرد. حتی گربه‌هه هم نمرد.

🔴 ص۳۵۰، خط ۸ از پایین:

دیوار بنویسه و بیاد این‌جا منتظر بمونه.

🔴 ص۳۵۱، خط ۱۱:

آن‌گاه این سه عبارت با حروف درخشان…

🟡 ص۳۵۳، خط ۸ از پایین:

گویی ده ریدل همه با هم می‌خندیدند.

🔴 ص۳۵۴، خط ۲:

همه چیزو برام تعریف کن. هر چی بیش‌تر حرف بزنی…

در ادامه به آرامی گفت:

– بیش‌تر هم زنده می‌مونی.

🔴 ص۳۵۴، خط ۴ از پایین:

هم داریم. حتی خودت هم باید متوجه شده باشی. هردومون دورگه‌ایم…

🔴 ص۳۶۱، خط ۱۰:

هری صدای بسته شدن درهای سنگی را با صدای هیس آرامی از پشت سرشان شنید.


براساس ترجمه ویدا اسلامیه از انتشارات کتابسرای تندیس
طرح گرافیکی مطلب: Vladislav Pantic

۲ دیدگاه

  1. من فقط دو سه صفحه آخرش رو تطبیق دادم ببینم چه خبره این فصل. نگاه کردم دیدم توی مطلب شما نیست اضافه می‌کنم اینجا:

    ترجمه ویدا اسلامیه:
    رون ابروهایش را برای هری بالا برد و لاکهارت را نشان داد و گفت:
    ترجمه درست:
    رون ابروهایش را برای هری بالا برد و گفت:

    تشخیص داده‌ن که اینجا رون باید لاکهارت رو نشون بده

    ترجمه ویدا اسلامیه:
    میرتل که با چشم‌های از حدقه درآمده به آن‌ها نگاه می‌کرد به هری گفت:

    میرتل که با چشم‌های از حدقه درآمده به آن‌ها نگاه می‌کرد با بی‌حالی به هری گفت:

    شما هیچ‌وقت از تطبیق متن اصلی و ترجمه خانم اسلامیه دست خالی برنمی‌گردی، همیشه یه ایرادایی پیدا می‌کنی حتی اگه فقط دو سه صفحه دقیق تطبیق بدی.

ثبت دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری مشخص شده‌اند *