فصل دوم از پادکست لوموس رو با کتاب هری پاتر و تالار اسرار (حفره اسرارآمیز) شروع می‌کنیم و بی‌درنگ سراغ فصل اول از این کتاب با عنوان «بدترین روز تولد» می‌ریم. خشایار، میلاد، شادی و امید صحبت از داستان دومین کتاب هری پاتر رو با تابستونی که هری به خونه‌ی دورسلی‌ها برگشته شروع می‌کنند. فشار دورسلی‌ها به هری چند برابر شده و در دوازدهمین سالگرد تولدش به شدت احساس تنهایی می‌کنه.

ما اینجا هر هفته کتاب‌های هری پاتر رو به ترتیب و فصل به فصل جلو می‌ریم و در مورد تمام جوانبش با هم صحبت می‌کنیم. اگه کتاب‌ها رو نخوندین، بدونین که ما تمام مجموعه رو در نظر می‌گیریم و حرفامون باعث لو رفتن قصه میشه. چه برای اولین بار چه چندمین بار، بهتره که شما هم همراه با ما شروع به خوندن کتابا کنین.

فروشگاه فانتازیو و انتشارات جنگل اسپانسرهای این قسمت از پادکست لوموس هستن. انتشارات جنگل یه هدیه خوب هم برای شما طرفدارهای هری پاتر دارن. کتاب‌های مصور هری پاتر رو تا آخر تابستون با کد تخفیف Lumos می‌تونین خرید کنین.

حذفیات ترجمه هری پاتر

به روال فصل گذشته‌ی لوموس، این بار هم با انتشار هر قسمت جدید از لوموس، ترجمه‌ی اون فصل کتاب هم از ترجمه‌ی فارسی اون در ایران رو بررسی می‌کنیم و حذفیات، اشتباهات و سانسورهای اون رو برای شما مشخص می‌کنیم.

برای مطالعه حذفیات فصل اول از کتاب هری پاتر و حفره اسرارآمیز اینجا رو کلیک کنید.

نظرتون رو از داخل سایت، با ایمیل po*****@wi*************.com و یا توییتر و اینستاگرام مرکز دنیای جادوگری می‌تونید با ما به اشتراک بذارین. اگرم دوست داشتین میتونین از طریق این لینک از ما حمایت مالی کنین.

اسپانسر: فروشگاه فانتازیو و انتشارات جنگل
اجراکنندگان: خشایار، میلاد، شادی و امید
مترجم: حسین غریبی
آهنگساز: علی خانی
طرح کاور: Jim Kay © Bloomsbury Publishing Inc
حق تکثیر هری پاتر: Warner Bros and © J.K. Rowling ©
ارائه‌ای از وب‌سایت مرکز دنیای جادوگری و دمنتور

۲۶ دیدگاه

  1. اول از خسته نباشید واقعا هر چهار نفرتون بی نظیرید
    دوم چرا اینقدر تایمش کم شده؟؟؟یعنی نکته خاصی نداشته این فصل؟؟؟(من پادکستو اخر شبا گوش میدم،هنوز گوش ندادم)
    خیلی ممنون واقعا بعد از اینکه لیگ انگلیس شروع شده غمگین ترین روزای عمرمو داشتم سپری میکردم که ارسنال ۳ تا بازی کرده همشو باخته الان ته جدولیم با اومدن و شروع شدن پادکست هری پاتر به زندگی برگشتم واقعا ای لاو یو گایز.❤❤❤❤

  2. اول از همه خسته نباشید واقعا هر چهار نفرتون بی نظیرید
    دوم چرا اینقدر تایمش کم شده؟؟؟یعنی نکته خاصی نداشته این فصل؟؟؟(من پادکستو اخر شبا گوش میدم،هنوز گوش ندادم)
    خیلی ممنون واقعا بعد از اینکه لیگ انگلیس شروع شده غمگین ترین روزای عمرمو داشتم سپری میکردم که ارسنال ۳ تا بازی کرده همشو باخته الان ته جدولیم با اومدن و شروع شدن پادکست هری پاتر به زندگی برگشتم واقعا ای لاو یو گایز.❤❤❤❤

  3. سلام سلاام
    چقد خوشحالم امروز اومددد
    حالا من همین امروزم تازه پاتر هد شدم یعنی crused child رو تموم کردممم خلاصه همه چی با هم خیلی خوب شد
    موزیک جدیدی که گذاشتین چه خوبه
    صداتونم خیلی خوبه هیچیش نیست منم به شخصه دلم تنگ شد
    بعد راستی
    در مورد هری پاتر من بخوام ب کسی معرفی کنم میگم حتمااااااااااااااا به ترتیب بخونه/ ببینه حالا من خودم کتابو بیشتر دوست دارم ولی بنظرم بهتره اول فیلمو ببینن

    1. ولی به نظر من اگه اول کتاب رو بخونه خودش تصور میکنه صحنه ها و چهره هارو ولی وقتی فیلم رو میبینه با تصورات کارگردان جلو میره.!!!

  4. سلام. خسته نباشید.
    ۱. اسم کتاب در چاپ ششم (۱۳۸۰) در صفحۀ اطلاعات فیپا درست چاپ شده. امید می‌گوید که در چاپ نهم (۱۳۸۱) اشتباه خورده است. با توجه به صفحات اولیۀ چاپ‌هایی که در «بانک اطلاعات کتاب و ناشران» در سایت «خانۀ کتاب» موجود است از چاپ پانزدهم (۱۳۸۴) به بعد نیز همین اشتباه تکرار شده (صفحات اولیۀ کتاب در چاپ‌های قبل از پانزدهم موجود نبود).
    ۲. سه صفحۀ فیپا در سایت سازمان اسناد کتابخانۀ ملی ثبت شده است. اولی مال ۱۳۷۹ است و عنوان اصلی‌اش
    ‎‭Harry Potter and the chamber of secrets
    است و همان شابک ده‌رقمی
    ۹۶۴-۵۷۵۷-۰۴-۵
    خورده است (اینجا نوشته ۳۸۱ صفحه دارد). دومی مال ۱۳۸۱ است و عنوان اصلی در اینجا به‌اشتباه
    Harry Potter and secret of chamber
    آمده است و اینجا شمارۀ شابکش ده‌رقمی است اما با قبلی متفاوت است:
    ۹۶۴-۵۷۵۷-۳۰-۴
    (در این صفحه نوشته که ابعادش یازده‌ونیم در شانزده‌ونیم است (یعنی جیبی) و ۳۸۹ صفحه دارد). سومی مال ۱۳۹۲ است و اینجا عنوان اصلی نوشته نشده و شمارۀ شابکش با دو تای قبلی متفاوت است و سیزده‌رقمی است:
    ۹۷۸-۹۶۴-۵۷۵۷-۰۴-۳
    اگر به صفحۀ مربوط بروید می‌بینید که شمارۀ کنگره و شمارۀ کتاب‌شناسی ملی هر سه با یکدیگر متفاوت است. دلیل صدور فیپای جدید معمولاً تغییر در ابعاد یا ویراست جدید کتاب و تغییر در محتوای کتاب است. در اینجا بر اساس اطلاعات سایت خانۀ کتاب و کتابخانۀ ملی اینها سه قطع متفاوت جیبی، رقعی و وزیری داشته‌اند و برای هر یک طبعاً فیپای جدید صادر کرده‌اند. البته با توجه به تعداد صفحات من بعید می‌دانم که در واقعیت ابعاد کتاب‌ها تغییر کرده باشد و کلاً دلیل خاصی برای گرفتن سه تا فیپا داشته باشند (معمولاً این جنس اتفاقات از روی ناآگاهی ناشر می‌افتد). به هر حال، کتابسرای تندیس سه تا فیپا برای این کتاب گرفته است و اطلاعاتی که در صفحۀ فیپای کتابشان چاپ کرده‌اند ملغمه‌ای است از هر سه فیپا.
    آدرس صفحات فیپا در سایت سازمان اسناد کتابخانۀ ملی:
    http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3119375&pageStatus=0&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author
    http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=652535&pageStatus=0&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author
    http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=603265&pageStatus=0&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author
    3. امید گفت ISBN را اشتباه نوشته‌اند ISBM. درست است؛ ISBM نداریم و ISBN صحیح است (که سَرواژۀ عبارت International Standard Book Number است) و در فارسی «شابِک» گفته می‌شود (که سَرواژۀ عبارت «شمارۀ استاندارد بین‌المللی کتاب» است). با توجه به اطلاعات سایت خانۀ کتاب کتابسرای تندیس در چاپ پانزدهم (۱۳۸۴) آن را به ISBN تغییر داده است (ممکن است در چاپ‌های پیشین نیز تصحیح شده باشد).
    ۴. میلاد گفت چاپ اول کتابسرای تندیس با توجه به اظهارات ویدا اسلامیه احتمالاً در سال ۱۳۸۱ بوده، که با توجه به اطلاعات سایت خانۀ کتاب صحیح نیست و اولین چاپ در تابستان سال ۱۳۷۹ بوده است. در زیر، جدول چاپ کتاب را بر اساس نوبت چاپ، تیراژ، قیمت و شابک می‌آورم. البته برخی از چاپ‌ها اطلاعاتش موجود نبود. در چاپ ۱۸ (در سال ۱۳۸۶) احتمالاً انتشارات شابک ده‌رقمی‌اش را به شابک سیزده‌رقمی تبدیل کرده است (ناشران در سایت شابک یعنی isbn.ir می‌توانند این تبدیل را انجام دهند)، اما احتمالاً همان موقع فیپای جدید نگرفته است و در فیپای جدیدش که در سال ۱۳۹۲ بوده از این شابک سیزده‌رقمی استفاده کرده است.

    «نوبت چاپ» «تاریخ چاپ» «تیراژ» «قیمت» «شمارۀ شابک (نوع شابک بر اساس سال از میان سه فیپا)»
    ۱ ۱۳۸۱ (۹ تیر) ۵۰۰۰ ۱ هزار و ۳۵۰ ۱۳۸۱
    ۱ ۱۳۷۹ (۲۵ مرداد) ۲۰۰۰ ۱ هزار و ۹۰۰ ۱۳۷۹
    ۲ ۱۳۷۹ (۲۵ آبان) ۳۰۰۰ ۱ هزار و ۹۰۰ ۱۳۷۹
    ۳ ۱۳۷۹ ۳۰۰۰ ۱ هزار و ۹۰۰ ۱۳۷۹
    ۴ ۱۳۸۰ ۳۰۰۰ ۱ هزار و ۹۰۰ ۱۳۷۹
    ۵ ۱۳۸۰ ۵۰۰۰ ۱ هزار و ۹۰۰ ۱۳۷۹
    ۶ ۱۳۸۰ ۵۰۰۰ ۱ هزار و ۹۰۰ ۱۳۷۹
    ۷ ۱۳۸۰ ——– ۱ هزار و ۹۰۰ ——–
    ۸ ۱۳۸۰ ——– ۱ هزار و ۹۰۰ ——–
    ۹ ۱۳۸۱ ۵۰۰۰ ۱ هزار و ۹۰۰ ۱۳۷۹
    ۱۰ ——– ——– —————— ——–
    ۱۱ ۱۳۸۲ ۳۰۰۰ ۲ هزار و ۱۰۰ ۱۳۸۱
    ۱۲ ۱۳۸۳ ۳۰۰۰ ۲ هزار و ۱۰۰ ۱۳۷۹
    ۱۳ ۱۳۸۳ ——– —————— ——–
    ۱۴ ۱۳۸۳ ۳۰۰۰ ۲ هزار و ۵۰۰ ۱۳۷۹
    ۱۵ ۱۳۸۴ ۳۰۰۰ ۳ هزار و ۲۰۰ ۱۳۷۹
    ۱۶ ۱۳۸۵ ۳۰۰۰ ۳ هزار و ۵۰۰ ۱۳۷۹
    ۱۷ ۱۳۸۵ ۳۰۰۰ ۳ هزار و ۸۰۰ ۱۳۷۹
    ۱۸ ۱۳۸۶ ۳۰۰۰ ۴ هزار و ۲۰۰ ۱۳۹۲
    ۱۹ ۱۳۸۷ ۳۰۰۰ ۴ هزار و ۸۰۰ ۱۳۷۹
    ۲۰ ۱۳۸۷ ۳۰۰۰ ۵ هزار و ۳۰۰ ۱۳۷۹
    ۲۱ ۱۳۸۸ ۳۰۰۰ ۵ هزار و ۸۰۰ ۱۳۷۹
    ۲۲ ۱۳۹۰ ۲۰۰۰ ۷ هزار و ۵۰۰ ۱۳۷۹
    ۲۳ ۱۳۹۰ ۲۰۰۰ ۸ هزار ۱۳۷۹
    ۲۴ ۱۳۹۱ ۲۰۰۰ ۱۳ هزار ۱۳۷۹
    ۲۵ ۱۳۹۲ ۲۰۰۰ ۱۴ هزار و ۵۰۰ ۱۳۷۹
    ۲۶ ۱۳۹۳ ۲۰۰۰ ۱۶ هزار ۱۳۷۹
    ۲۷ ۱۳۹۴ ۱۵۰۰ ۲۱ هزار ۱۳۷۹
    ۲۸ ۱۳۹۵ ۲۰۰۰ ۲۳ هزار ۱۳۷۹
    ۲۹ ۱۳۹۵ ۲۰۰۰ ۲۳ هزار ۱۳۹۲
    ۳۰ ۱۳۹۶ ۳۰۰۰ ۲۴ هزار ۱۳۹۲
    ۳۱ ۱۳۹۶ ۲۰۰۰ ۲۴ هزار ۱۳۹۲
    ۳۲ ۱۳۹۶ ۲۰۰۰ ۳۰ هزار ۱۳۹۲
    ۳۳ ۱۳۹۷ ۳۰۰۰ ۳۲ هزار ۱۳۹۲
    ۳۴ ۱۳۹۷ ۲۰۰۰ ۴۰ هزار ۱۳۹۲
    ۳۵ ۱۳۹۸ ۲۰۰۰ ۴۰ هزار ۱۳۹۲
    ۳۶ ۱۳۹۸ ۲۰۰۰ ۵۰ هزار ۱۳۹۲
    ۳۷ ۱۳۹۹ ۲۰۰۰ ۵۵ هزار ۱۳۹۲
    ۳۸ ۱۳۹۹ ۲۰۰۰ ۶۰ هزار ۱۳۹۲
    ۳۹ ۱۳۹۹ ۲۰۰۰ ۶۴ هزار ۱۳۹۲
    ۴۰ ۱۳۹۹ ۲۰۰۰ ۶۵ هزار ۱۳۹۲
    ۴۱ ۱۴۰۰ ۲۰۰۰ ۶۷ هزار ۱۳۹۲
    ۴۲ ۱۴۰۰ ۳۰۰۰ ۸۵ هزار ۱۳۹۲

    ۵. chamber معنی مختلفی دارد از جمله «تالار» و «حفره». اولاً، با توجه به توصیفات رولینگ و آنچه در فیلم می‌بینیم مشخص است که «تالار اسرار» مناسب‌تر است. ثانیاً، امید از حسین غریبی نقل می‌کند که chamber با اینکه معانی زیادی دارد اما «حفره» جزو آنها نیست. خدمتتان عارضم که در معتبرترین فرهنگ‌های انگلیسی به فارسی موجود از معادل «حفره» استفاده شده است. «فرهنگ معاصر پویا» (محمدرضا باطنی)، «فرهنگ معاصر هزاره» (علی‌محمد حق‌شناس)، «فرهنگ معاصر حییم» (ویراست دوم) (سلیمان حییم)، «فرهنگ فشردۀ نشر نو» (محمدرضا جعفری) و «فرهنگ گستردۀ پیشرو آریان‌پور» (دوجلدی) (منوچهر آریان‌پور کاشانی) همگی برای chamber از معادل «حفره» نیز استفاده کرده‌اند. در فرهنگ‌هایی که من به آنها دسترسی دارم فقط «فرهنگ‌-‌دانشنامۀ کارا» (بهاءالدین خرمشاهی) معادل «حفره» را برنگزیده است. بنابراین، در این مورد به نظرم حسین غریبیِ گرامی نظرشان صحیح نبوده است.
    ۶. خشایار در اواخر دقیقۀ ۱۴ این قسمت گفت که این از معدود کتاب‌هایی در این مجموعه است که اسم «تک‌شاخ» در آن اصلاً نیامده است. میلاد هم می‌گوید که اسم «تک‌شاخ» نیامده بلکه «اسب دوشاخ» آمده است. البته درست است که در کتاب کلاً به اسب تک‌شاخ پرداخته نشده اما در واقع یک بار در کتاب اسم «تک‌شاخ» آمده است. در صفحۀ ۳۰۳ (چاپ ششم) رولینگ از قول هری می‌گوید: «اون‌جا موجودات خوبم پیدا می‌شه. مثلاً سانتورها خیلی خوبن … توی جنگل تک شاخم هست.»
    ۷. اگر توجه کنید در صفحات اولیۀ کتاب و در واقع در صفحۀ اطلاعات کتاب (چاپ قدیم، یعنی چاپ ششم) در برابر «طراحی جلد» نوشته شده «احمد قلی‌زاده» اما در پشت جلد در گوشۀ سمت چپ و پایین نوشته شده «طرح جلد : آقاقلیزاده». این هم باید به شاهکارهای کتابسرای تندیس اضافه کرد که کتابِ به این پرفروشی حتی یک نفر اطلاعاتِ به این مهمی و توی چشم را بررسی نکرده که مغایرت نداشته باشد.
    ۸. این دستمال کاغذی انگار چند باری هست که فکر میلاد را مشغول کرده. دستمال کاغذی هدیۀ دورسلی‌ها در کریسمس در کتاب «هری پاتر و جام آتش» است. دربارۀ جوراب‌های عمو ورنون هم که در این قسمت در مورد اینکه چه هدیه‌ای بوده، در فصل سوم از کتاب «هری پاتر و سنگ جادو» صفحۀ ۵۴ (چاپ ششم) نوشته شده است: «سال گذشته دورسلی‌ها یک چوب لباسی و یک جفت از جوراب‌های کهنه‌ی عمو ورنون را به او هدیه داده بودند.» یعنی جوراب‌های کهنۀ عمو ورنون هدیۀ تولد ده‌سالگی هری بوده است (که بعداً آن را به دابی هدیه می‌دهد، به گمانم در «هری پاتر و جام آتش»).
    ۹. خیلی زود دربارۀ ترجمه قضاوت نکنید. بگذارید لااقل این کتاب تمام بشود بعد ببینید چه تفاوتی با ترجمۀ کبریایی دارد. کتابی که نثرِ خواندنی داشته باشد حاصل تلاش ناشر و مترجم با هم است. درست است که ناشر باید خیلی کارها در این باره می‌کرد از جمله کتاب را برای ویرایش به ویراستار می‌سپرد، اما یادمان نرود که مترجمان خوب نیز خودشان بر مراحل تولید کتاب لااقل تا مرحلۀ صفحه‌بندی نظارت می‌کنند و خب ویدا اسلامیه این کارها را نکرده است. حتی بعد از بیست سال هنوز ویراست جدیدی از حتی یکی از کتاب‌ها را کار نکرده است. کدام مترجم خوب را می‌شناسید که با کتابش چنین کند. این تفاوتِ بین مترجم خوب و مترجم متوسط را نشان می‌دهد (اگر مترجم در خارج از کشور می‌بود یا سنش زیاد می‌بود می‌شد فقدان نظارتش را توجیه کرد اما در قبال اسلامیه حتی این طور هم نیست).
    ویدا اسلامیه در ترجمۀ کتاب‌های هری پاتر اتفاقاً چندان پایبند به جملات انگلیسی و واژگان و ساختار آن نبوده و یک جورهایی ترجمۀ آزاد کرده است. جملات را هر طور خواسته ترجمه کرده (در صورتی که ترجمه بر اساس نوشتۀ انگلیسی دشواری‌ای درش نبوده و اتفاقاً شیوا هم بوده) و احتمالاً فقط تلاش کرده است که مفهوم آن جملات را صرفاً برساند و البته مفهوم را به نظرم رسانده است. در خیلی از جاها توصیفات یا فضاسازی رولینگ را یا تغییر داده یا دقت چندانی در انتقال آن نکرده است. اصولاً، میزان آزادی عملی که برای خود قائل بوده بسیار بیشتر از حد معمول بوده است. حالا شما که «بخاری دیواری»های کبریایی را مسخره می‌کردید بگذارید به بخاری دیواری‌های اسلامیه هم برسید.
    برای سنجیدن کلام من دربارۀ این کارِ اسلامیه کافی است فالی بگیرید و یکی از صفحات را باز کنید و با انگلیسی مطابقت دهید: ببینید آیا پاراگراف‌بندی یا نشانه‌گذاری (نقطه، ویرگول و مانند آن) رعایت شده یا نه؛ ببینید ترجمۀ جملات چقدر دگرگون شده است. اگر اینها را مقایسه کنید می‌بینید که در انتقال صحیح پاراگراف‌بندی و نشانه‌گذاری اصلا و ابدا دقتی نشده و مترجم اصلاً پایبند نبوده است (هرچند ممکن است از دست گل‌های صفحه‌بند هم باشد). اگر جملات را هم مقایسه کنید می‌بینید که مفهوم جملات منتقل شده اما سبک نثر و توصیفات در موارد نه چندان اندکی اصلاً مطابقتی ندارد.
    البته اگر بخواهم منصفانه بگویم، ترجمۀ اسلامیه ترجمۀ بدی نیست: ترجمۀ متوسطی است و البته با ترجمۀ خوب فاصله‌ای ناپیمودنی دارد. اینکه می‌گویم ترجمۀ متوسطی است از این روست که توانسته خیلی شسته‌ورفته و البته با زبان خودش (نه زبان رولینگ) اطلاعات لازم برای پیگیری خط سیر داستان را منتقل کند. بنابراین، کسی که صرفاً به خط سیر داستان اهمیت می‌دهد از خواندن ترجمۀ اسلامیه کمابیش راضی خواهد بود. اما کسی که در کنار موضوع و خط سیر داستان برای لذت ادبی و دقت ترجمه نیز اهمیت قائل باشد به عقیدۀ من از ترجمۀ اسلامیه راضی نخواهد بود. اسلامیه سبک ادبی و زبان توصیف‌گونۀ رولینگ را نتوانسته درست و دقیق منتقل کند.

    1. ۱۰. طرح روی جلد جدیدِ «هری پاتر و حفرۀ اسرارآمیز» که طرح دو مار است نمونۀ خارجی هم دارد و احتمالاً کتابسرای تندیس با توجه به چنین نمونه‌های خارجی‌ای این طرح را کار کرده است.
      (دو آدرس زیر را باید با ف.شکن باز کنید)
      https://harrypottercollectables.com/wp-content/uploads/2020/02/harry-potter-adult-cover-book-collection-4.jpg
      https://harrypottercollectables.com/product/harry-potter-the-philosophers-stone-collection-of-1st-edition-1st-uk-adult-cover-bloomsbury/
      و البته اینجا:
      https://www.amazon.ca/Harry-Potter-Chamber-Secrets-Adult/dp/1551927306

    2. سلام عالی بود واقعا خیلی نکات جالبی نوشته بودید من خیلی لذت بردم
      فقط اگر اشتباه نکنم دابی اخر همین کتاب هدیه را از مالفوی (با دخالت هری)می گیرد که باعث ازادی دابی می شود نه کتاب جام آتش

      1. سلام. قربانت.
        در کتاب «هری پاتر و حفرۀ اسرارآمیز» اشاره‌ای به این نشده که جوراب هری (همان جوراب کثیف و آغشته به لجن) چه جورابی بوده.
        اما اگر رد جوراب عمو ورنون را بخواهیم بگیریم، این طوری است که در فصل سوم از کتاب «هری پاتر و سنگ جادو» صفحۀ ۵۴ (چاپ ششم) نوشته شده است: «سال گذشته دورسلی‌ها یک چوب لباسی و یک جفت از جوراب‌های کهنه‌ی عمو ورنون را به او هدیه داده بودند.» یعنی هری کادوی تولد ده‌سالگی‌اش این جوراب بود. در کتاب «هری پاتر و زندانی آزکابان» (چاپ پنجم) در فصل پنجم («دیوانه‌ساز») صفحۀ ۹۷، وقتی در قطار به سمت هاگوارتزند صدای دشمن‌یابی که رون اول همین سال از مصر خریده بود و برای هری کادو فرستاده بود درمی‌آید. «هری با سر به پروفسور لوپین اشاره کرد. رون دشمن‌یاب را درون جوراب‌های نفرت‌انگیز عمو ورنون پیچید که صدایش خفه شود بعد در چمدان را روی آن بست.» بعد در کتاب «هری پاتر و جام آتش» در جلد دومش (چاپ پنجم، ۱۳۸۰)، در فصل «جشن کریسمس» صفحۀ ۴۷۵ دابی وقتی در خوابگاه هری ظاهر می‌شود تا هدیۀ هری را بدهد هری هم به او هدیه می‌دهد: «او هیچ چیز برای دابی نخریده بود. با این حال با عجله در صندوقش را باز کرد و یک جفت جوراب از داخل آن درآورد که لابه‌لای هم قلمبه شده بود. آن جوراب‌های خردلی کهنه‌ترین و زشت‌ترین جوراب‌های هری بودند که روزی به عمو ورنون تعلق داشتند. علت قلمبه بودن جوراب‌ها این بود که هری از آن‌ها برای از کار انداختن دشمن‌یابش استفاده می‌کرد و یک سال بود که به همان صورت مانده بودند.» بعدش این جوراب را به دابی هدیه می‌دهد و دابی می‌گوید که فروشنده اشتباه کرده چون لنگه‌های جوراب هم‌رنگ است… خلاصه این جوراب‌های عمو ورنون آخرش نصیب دابی دوست‌داشتنی شد.

  5. وای… عالی بود بچه ها چقد دلتنگتون شده بودیم ما هم… خوشحالم که سیزن جدید شروع شده… امیدوارم تا آخرش باهم باشیم… #جامعه_جادوگری_ایران

  6. خسته نباشید..مثل همیشه عالی و بی نظیر بود فقط یکمی کوتاه بود(ما به اپیزود های یک ساعت و نیمی یا حتی دو ساعتی عادت کردیم 🙂 )
    (یه تشکر ویژه هم از آقای علی خانی میکنم بخاطر موزیک فوق العادش)

  7. سلااااام ⚡⚡⚡
    خیلی دلم براتون تنگ شده بود ، واقعا جای خالیه لوموس در زندگیم احساس میشد 🙂

    واقعا من تا همین چند روز پیش فکر میکردم اسم کتاب تالار اسراره :))) با اینکه به اسم حفره اسرار آمیز و جلد جدید خونده بودم ولی به قول خودتون بین پاترهدا تالار اسرار جا افتاده تر هست .

    بنظر من اگه کسی کتاب اول رو نخونه بعد بیاد کتاب دوم یا سوم رو بخونه هم باز شاید یه چیزایی رو متوجه نشه البته من خودم از کتاب اول خوندم ولی بلاخره توی کتاب اول اساس داستان توضیح داده شده .

    واقعا تفاوت ترجمه ی خانم اسلامیه و آقای کبریایی مشخصه 🙂 از همه نظر با هم متفاوت هستند.

    خیلی چیزی ندارم بگم فصل کوتاهی بود و بیشتر هم خلاصه کتاب اول بود ولی این قسمت مثل همیشه عالی بود و خیلی خیلی خوشحالم برگشتید 🙂
    حسابی خسته نباشید ⚡⚡

  8. سلام به همگی
    خوشبحالتون که میتونید گوش کنید من که فصل یک رو هم نتونستم دنبال کنم چون نه وقتش رو دارم نه نتش…
    خلاصه که خیلی ممنون…❤

  9. سلام به همگی خسته نباشید میگم به تیم پادکست لوموس
    اگه پادکست رو جمعه منتشر میکردین فاصله ی ضبط تا پخشش میشد به اندازه ی فاصله ی اعلام پیوستن مسی به پی اس جی تا رفتن رونالدو به یونایتد!
    کتاب تالار اسرار اولین کتاب هری پاتر بود که خوندم و از اونجایی که اول فیلمارو دیدم همیشه میگفتم تالار اسرار و از حفره اسرارآمیز خوشم نمیاد به نظرم اگه کسی اول کتاب هارو بخونه دیدن فیلما میتونه ناامیدش کنه ولی وقتی فیلم رو اول ببینه از فیلم خوشش میاد و کتاب از نظرش فوق العاده تر میشه ولی بدی دیدن فیلم اینه که درهنگام خوندن کتاب همه ی تصورات مثل همونایی که تو فیلم هست میشه.

  10. سلام
    خیلی ممنون از اینکه این همه خوبید و کلی به ما خوشحالی میدید
    کاش مثل فصل قبل جزئی تر داستان رو بررسی کنید فصل قبل انگار پاراگراف به پاراگراف کتاب رو بررسی میکردید و از رو کتاب جلو میرفتید اما این فصل خیلی سریع پیش رفتید و کار و تموم کردید . باز هم ممنون از پادکست عالیتون

  11. یکی از زیبایی‌های زندگی برگشته. به‌به. خیلی خوش گذشت مثل همیشه، دمتون گرم. اصلاً تا نیومده بودید دست و دلم به خوندن کتاب نمی‌رفت ولی تا اپیزود جدید اومد یه روزه خوندم فصل یک رو و بعدش هم پادکست رو گوش دادم. موسیقی متن هم مثل سیزن اول خیلی خوبه. ضمناً خشایار جان دمت گرم پرچم فوتبال رو بالا نگه داشتی در میان این امت کوییدیچ‌پرست، مرسی.

  12. الهی به امید تو!

    لوموس ماکسیما!

    سلام. خیلی خوشحالم که برگشتین. واقعا از شنیدن این اپیزود لذت بردم و امیدوارم اپیزودهای بعدی طولانی تر باشن. اول از همه خیلی از خشایار تشکر می کنم که پرچم فوتبالیا رو بالا نگه داشتن.

    ۱. اولین نکته درباره فیپای کتاب اینه که این کتاب با سه شماره فیپای مختلف توی کتابخانه ملی ثبت شده: اولین مورد سال ۱۳۷۹ بوده و تا سال ۱۳۸۱ به چاپ نهم رسیده و توی این سال برای بار دوم توی کتابخانه ملی با ISBN متفاوت ثبت شده. (جالبه اسم اصلی Harry Potter and the Secret Chamber ثبت شده). یه بار دیگه هم توی سال ۱۳۹۲ این کتاب با یه ISBN دیگه ثبت شده. این در حالیه که توی این سال ها تغییرات زیادی توی کتاب به وجود نیومده و دقیقا مشخص نیست چرا باید چندین بار ثبت شده باشه.

    ۲. طرح جلد قدیمی که واقعا مسخره‌س. اما به نظرم طرح جلد جدید هم بدترین طرح جلد بین طرح جلدای جدید مجموعه کتاباست. چون طرح جلدای جدید همه کتابا هر چی هم ساده باشن حداقل یه المان از کتاب ها رو به صورت نقاشی سه‌بعدی روی جلد اوردن. اما واسه این کتاب طراح جلد اومده بدترین نقاشی ممکن از مار رو (ظاهرا با سرچ توی گوگل) پیدا کرده و اورده روی جلد کتاب.

    ۳. توی ترجمه اسم کتاب به نظر من بیشتر از این که کلمه “حفره” ایراد داشته باشه، کلمه “اسرارآمیز” ایراد داره و جالبه توی خود این کتاب هم بارها از کلمه “حفره اسرار” استفاده شده.

    ۴. محتوای این فصل بیشتر توضیح کتاب قبله و انگار خلاصه‌نویس جلدای کتابسرای تندیس قبلا واسه خانم رولینگ کار می کرده. ولی در کل بخشایی داره که واقعا داخلش هری رو درک می کنم. این که حس کنی هیچ دوستی توی مدرسه نداری و… رو من توی یکی دو سال اخیر واقعا حس کردم و واقعا یه حس بدیه. یه جای دیگه هم که دلم برای هری سوخت اونجا بود که دورسلی ها انواع غذاهای خوب درست کرده بودن بعد خاله پتونیا به هری گفت بیاد نون و پنیر بخوره. اونجا واقعا از رفتار دورسلیا حرصم گرفت.

    ۵. ترجمه این کتاب و کتاب های بعدی از لحاظ جمله بندی و روان بودن سه چهارتا سر و گردن از ترجمه کتاب اول بالاتره و این که توی کامنتا می بینم بعضیا ترجمه حضرت استاد کبریایی رو با خانم اسلامیه مقایسه می کنن واقعا ظلم به ترجمه خانم اسلامیه‌ست. بدون شک اشتباهاتی توی ترجمه این کتاب هم وجود داره که منظور رو اشتباه رسونده. مثل همون جایی که به جای “دورسلی‌ها” از “مشنگ‌ها” استفاده کرده بود. یا اون جایی که گفته بود دورسلی ها گذشته از یه کیک خشک و خالی به هری چیزی ندادن. ولی بقیه اشتباهاتو می تونیم به حساب نحوه جمله بندی مترجم بذاریم. چون هیچ مترجمی نمیتونه توی ترجمه‌ش دقیقا طرز نوشتن نویسنده رو منتقل کنه. بخش‌های ممیزی هم واقعا به شکل مسخره‌ای حذف شدن. آخه من نمی‌دونم کلمه “باسن” یا “گوشت خوک” چه مورد غیراخلاقی دارن که باید حذف بشن؟ حالا جالبه توی ۷ کتاب اصلی قوانین سانسور و ممیزی سختگیرانه اجرا شده ولی توی کتاب “فرزند نفرین شده” هیچ محدودیتی در این باره صورت نگرفته. خب اگه اونجا مشکلی نداره، اینجا هم نباید مشکلی داشته باشه دیگه…

    خیلی ممنونم از این که کامنتمو خوندید.

    نوکس…!

ثبت دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری مشخص شده‌اند *