این پیش‌نویس نوشته‌ای از جی.کی.رولینگ است که بخشی از نسخه‌ی اولیه‌ی کتاب هری پاتر بوده و در نسخه‌ی نهایی حذف شده. خانم رولینگ هم مانند هر نویسنده‌ی دیگری تا قبل از انتشار کتاب اصلی، فصل‌ها و محتواهای مختلف و متفاوتی را به رشته‌ی نگارش درآورده اما قبل از انتشار نهایی آنها را دستخوش تغییرات اساسی کرده یا به شکلی متفاوت در جاهای دیگری منتشر کرده. ما این پیش‌نویس را برای شما ترجمه کرده‌ایم تا ببینید رولینگ دفعات اول چه فکرهایی برای پیش‌برد داستان خود داشته است.

پیش‌نویس فصل ۸ کتاب «هری پاتر و سنگ جادو» بخشی از فصل «استاد معجون‌سازی» است که در آن هری اولین بار کلاس‌های مختلف هاگوارتز را تجربه می‌کند. رولینگ این پیش‌نویس را حدوداً سال ۱۹۹۴ نوشته و اکثر آن به کتاب نهایی راه یافته، اما دستخوش ویرایش و تغییراتی شده. اسم‌هایی که دستخوش تغییر شده‌اند از این قرارند: (دراکو اسپانجن > دراکو مالفوی)، (مادام مک‌گوناگل > پروفسور مک‌گوناگل)، (دکتر فلیت‌ویک > پروفسور فلیت‌ویک)، (اسلیترایتی‌ها > اسلیترینی‌ها).

مرکز دنیای جادوگری

… نوعی کاکتوس تپل گوشه‌ی گلخانه بود که انگار تیغ‌هایش درد داشت و با صدای ضعیفی ناله می‌کرد.

کلاس‌های کوییرل تقریباً اسباب خنده بود. همه امیدوار بودند کلاس‌های وحشتناک و نفس‌گیری درباره‌ی جادوی سیاه در انتظارشان باشد ولی چون کوییرل استادشان بود، به‌نحوی نمی‌توانستند تمام و کمال در حس مناسب قرار بگیرند. کلاسش به شدت بوی سیر می‌داد. می‌گفتند کوییرل از وقتی که در رومانی به‌زحمت از دست یک خون‌آشام فرار کرده، همیشه می‌ترسد که آن خون‌آشام دوباره سراغش بیاید. کوییرل تقریباً به همان اندازه از دانش‌آموزهایش می‌ترسید که از غول‌ها، گرگینه‌ها و عجوزه‌هایی که درباره‌شان درس می‌داد می‌ترسید؛ شیموس فینیگان و دین توماس سر اینکه کوییرل در هر درس چقدر روی یک کلمه لکنت خواهد داشت باهم شرط بسته بودند.

مادام مک‌گوناگل1Madam McGonagle که استاد تغییرشکل بود، زمین تا آسمان با کوییرل فرق داشت. [مـ؟؟؟ ؟؟؟؟] او خیلی سختگیر بود و اجازه‌ی هیچ شیطنتی را نمی‌داد.

سرِ درس اولشان به آن‌ها گفت: «تغییرشکل یعنی از دشوارترین و خطرناک‌ترین انواع جادوئه. هر کی مسخره‌بازی دربیاره از کلاس من می‌ره بیرون و دیگه برنمی‌گرده.» [اشتباه‌ها رو می‌شه تـ]

سپس به آن‌ها نشان داد که چطور می‌توان یک میز را به خوک تبدیل کرد و دوباره به شکل اولیه‌اش برگرداند. همگی تحت به‌شدت تحت تأثیر قرار گرفته بودند. ولی همان‌طور که پرسی ویزلی پیش‌بینی کرده بود، او به هر کدام از آن‌ها یک چوب کبریت داد و گفت اول یاد می‌گیرند که چطور کبریت را به سوزن تبدیل کنند. واقعاً به‌طور وحشتناکی دشوار بود. بعد از دو جلسه، فقط هرماینی گرنجر موفق شده بود تغییری در کبریتش ایجاد کند. مادام مک‌گوناگل به کلاس نشان داد که کبریت هرماینی چقدر نوک‌تیز و نقره‌فام شده و هرماینی از این تمجید به وجد آمد.

و بعد نوبت به اسنیپ رسید که در دخمه‌ی بزرگ و دلگیری که پر از قفسه‌هایی از ظرف‌های شیشه‌ای بود، معجون‌سازی درس می‌داد. داخل بعضی از این شیشه‌ها، مایعات پرنوری به رنگ جواهر بود و داخل بعضی دیگر، ریشه‌ها و تکه‌های حیوانات انواع و اقسام تکه‌های موجودات با مایعی نگهداری می‌شد.

هری سعی کرد ذهنیتش را نسبت به اسنیپ تغییر داد. در ضیافت آغاز سال تحصیلی، تصور می‌کرد اسنیپ از او خوشش نمی‌آید. حالا بعد از اولین جلسه‌ی درس معجون‌سازی دیگر می‌دانست که اشتباه می‌کرد. این درست نبود که اسنیپ از هری خوشش نمی‌آید… اسنیپ از او متنفر بود. به اشتباه فکر می‌کرد اسنیپ از او خوشش نمی‌آید… اسنیپ از او متنفر بود.

اسنیپ همان‌طور که در اولین جلسه‌شان باهم حضور و غیاب می‌کرد، یکی‌یکی به هر دانش‌آموز نگاه می‌کرد که در جواب به او می‌گفتند: «بله، آقا.» وقتی هری جواب داد، چشم‌های سیاه اسنیپ با نگاه خیره‌ی طولانی‌مدتی به او، برقی زد و لبخندی کج و معوج لب‌های باریکش را کج و معوج کرد و گفت:

«آه، بله، پاتر. دکتر فلیت‌ویک چهره‌ی… مشهور… جدیدمون.»

دراکو اسپانجن2Draco Spungen خنده‌ی خرناس‌مانند بلندی کرد و صورت هری از خشم سرخ شد. کلاس معجون‌سازی گریفیندوری‌ها و اسلیترایتی‌های3Slytherites سال اولی باهم بود و این فرصتی برای گریفیندوری‌ها بود تا ببینید اسنیپ در حقیقت چیزی که همه درباره‌ی اسنیپ می‌گفتند چقدر حقیقت دارد: اینکه او با همه به جز اعضای گروهش رفتار شرارت‌آمیزی داشت.

وقتی حضور و غیاب تمام شد، اسنیپ درحالی‌که چشم‌های سیاهش برق می‌زد، نگاه طولانی‌ای به بیست دانش‌آموز انداخت. اسنیپ حضور و غیاب را به پایان رساند و خطاب به دانش‌آموزان جدیدش گفت:

او گفت: «معجون‌سازی «اینجا قراره علم پیچیده و هنر ظریف معجون‌سازی رو یاد بگیرین. نه ترق تروق و جرقه داریم، نه حرکات احمقانه‌ی چوبدستی، [؟؟] اینجا با حرکات احمقانه‌ی چوبدستی خیلی کم سر و کار داریم، برای همین شاید خیلی‌هاتون باورتون نشه که این درس جادوئه. تعداد خیلی کمی از شما جوون‌های کله‌پوک تنبل درک خواهید کرد که پاتیلی که ملایم می‌جوشه و بخار کم‌نوری داره چقدر زیباست، یا مایعاتی که توی رگ‌های انسان رسوخ می‌کنن، جسم رو مسحور می‌کنن و ذهن رو به دام میندازن، چه قدرت ظریفی دارن. شما من می‌تونم یادتون بدم یه بطری شهرت و افتخار بسازین، قدرت رو توی شیشه کنین و حتی روی مرگ درپوش بذارین… ولی تعداد خیلی معدودی از شما کودن‌ها درس رو یاد می‌گیرین.»

اسنیپ درنگ کرد و چشم‌های سیاه براقش کلاس را ورانداز کرد. هیچ‌کس حرفی نزد و از جایش تکان نخورد. اسنیپ یکی از معلم‌هایی بود که کسی جرئت نداشت سکوتشان را بشکند. هرماینی گرنجر که…

این داستان توسط حسین غریبی ترجمه شده و در اختیار وب‌سایت «مرکز دنیای جادوگری» و «دمنتور» قرار گرفته است. کلیه حقوق معنوی و مادی ترجمه متعلق به این دو مجموعه است. استفاده از این ترجمه با ذکر منبع برای مصارف شخصی و غیر تجاری بدون مشکل است. پیشاپیش از اینکه حامی ما برای ادامه خدمات رایگان این دو مجموعه هستید قدردانی می‌کنیم.
, , ,

۷ دیدگاه

  1. دراکو اسپانجن!!؟ اگه قرار بود این اسم هر دفعه توی کتاب تکرار بشه یاد باب اسفنجی (spongebob) میوفتادم. 🙂
    خیلی بابت این کار ازتون ممنونم..خسته نباشید

      1. دراکو اسفنجی از خنده منفجر شد……وای که چقدر از اسفنجی بدم میاد…….هرمایینی با مشت توی دماغ اسفنجی کوبید……….اسفنجی دامبلدور رو خلع سلاح کرد………اسفنجی شکنجه کرد…….اسفنجی ازدواج کرد…….اسفنجی…….. اسفنجی……. اسفنجی…..

ثبت دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری مشخص شده‌اند *