هم‌گروهی‌های شما

نیمفِدورا تانکس
نیمفِدورا تانکس
آرورِ بااستعداد و متامورفاگوس علاقه‌مند به موهای خوش‌رنگ. از اعضای کلیدی محفل ققنوس.
سدریک دیگوری
سدریک دیگوری
قهرمان سه‌جادوگر. کاپیتان کوییدیچ. ارشد. جویندهٔ بااستعداد. پسر جذاب هاگوارتس. کاری هم بود که سدریک دیگوری از پسش برنیاید؟
نیوت اسکمندر
نیوت اسکمندر
یک جانورشناس جادویی با دلی پاک

پیامی از طرف ارشدتان

به قلم جی.کی. رولینگ

تبریک می‌گم! من ارشد گروهم، گِیبریِل ترومن1Gabriel Truman و باعث خوشحالیه که ورودت رو به گروه هافلپاف خوشامد بگم. نشان ما گورکنه، حیوونی که  معمولاً دست‌کم می‌گیرنش، چون تا وقتی بهش حمله نکنن سرش تو کار خودشه و زندگیش رو می‌کنه، ولی وقتی تحریک بشه، می‌تونه حیوون‌های بزرگ‌تر از خودش از جمله گرگ‌ها رو فراری بده. رنگ‌های گروه ماه زرد و سیاهه و سالن عمومی‌مون یه طبقه زیرِ زمینه، توی همون راهرویی که آشپزخونه قرار داره. خب، یه سری چیزها هست که باید راجع‌به گروه هافلپاف بدونی. اول از همه، بذار بریم سراغ شایعه‌ای که همیشه سر زبون‌هاست، اینکه ما کمتر از گروه‌های دیگه باهوشیم. اشتباهه. هافلپاف مطمئناً کمتر از همهٔ گروه‌ها فخرفروشی می‌کنه، ولی ما هم به اندازهٔ بقیهٔ گروه‌ها ساحره‌ها و جادوگرهای برجستهٔ زیادی تربیت کردیم. مدرک می‌خوای؟ دربارهٔ گرُوگِن استامپ2Grogan Stump تحقیق کن، یکی از محبوب‌ترین وزیرهای جادو در تاریخ. هافلپافی بوده… همین‌طور وزیرهای موفقی مثل آرتیمیزیا لافکین3Artemesia Lufkin و دوگِلد مک‌فِیل4Dugald McPhail. بعدش هم مرجع جهانی موجودات جادویی رو داریم، یعنی نیوت اسکمندر5Newt Scamander؛ بریجیت وِنلاک6Bridget Wenlock، شماربینِ مشهور قرن سیزدهم که برای اولین بار خواص جادویی عدد هفت رو کشف کرد، و هِنگیستِ وودکرافتی7Hengist of Woodcroft که دهکدهٔ تماماً جادوگرنشین هاگزمید رو تأسیس کرد که خیلی نزدیک مدرسهٔ هاگوارتسه. همه‌شون هافلپافی بودن.

پس همون‌طور که می‌بینی، به‌سهم خودمون ساحره‌ها و جادوگرهای قدرتمند، باهوش و شجاع زیادی تربیت کردیم، ولی فقط به‌خاطر اینکه این‌ها رو جار نمی‌زنیم، اون‌طوری که شایسته‌ست بهمون بها نمی‌دن. مخصوصاً ریونکلایی‌ها که خیال می‌کنن هر جادوگر موفق برجسته‌ای از گروه خودشون بیرون اومده. سال سوم که بودم حسابی تو دردسر افتادم، چون با یه ریونکلایی دوئل کردم، آخه گیر داده بود که بریجیت وِنلاک تو گروه اون بوده، نه من. باید یه هفته مجازات می‌شدم، ولی پروفسور اسپراوت با یه هشدار و یه جعبه شیرینی نارگیلی گذاشت قسر دربرم.

هافلپافی‌ها قابل‌اعتماد و وفادارن. ما لاف نمی‌زنیم، ولی اگه کسی باهامون دربیفته ور‌می‌افته؛ ما مثل نشان گروهمون، گورکن، از خودمون و دوست‌هامون و خونواده‌مون در برابر هر مهاجمی محافظت می‌کنیم. از هیچ‌کس نمی‌ترسیم.

ولی خب، راسته که هافلپاف تو یه زمینه کمبود داره. ما کمتر از هر گروهی توی این مدرسه جادوگر سیاه تحویل جامعه دادیم. البته از اسلیترین انتظاری جز این نمی‌ره که پشت‌سرهم جادوگر شرور بده بیرون، چون اون‌ها تاحالا چیزی به‌اسم رقابت منصفانه به گوششون نخورده و همیشه تقلب رو به سخت‌کوشی ترجیح می‌دن، ولی حتی گریفیندور (گروهی که بیشتر از بقیه باهاش دوستیم) هم چند تا جادوگر معلوم‌الحال تربیت کرده.

دیگه چی‌ها رو لازمه بدونی؟ آها آره، ورودیِ سالن عمومی یه‌گوشه دستِ راستِ راهروی آشپزخونه وسط ستون‌هایی از بشکه‌های گنده مخفی شده. وسط ردیف دوم، به بشکهٔ دوم از پایین با ریتم «هلگا هافلپاف8Helga Hufflepuff» آهسته ضربه بزن تا درِ بشکه بچرخه و باز بشه. ما تنها گروه هاگوارتسیم که برای مزاحم‌های احتمالی ابزار دفع‌کننده داریم. اگه مهمون ناخونده‌ای به درِ بشکهٔ اشتباهی ضربه بزنه، روش سرکه پاشیده می‌شه.

بعداً می‌شنوی که گروه‌های دیگه خیلی به تمهیدات امنیتی‌شون می‌نازن، ولی بیش از هزار ساله که از عمر مدرسه می‌گذره و اتفاقاً سالن عمومی و خوابگاه‌های هافلپاف هیچ‌وقت غریبه‌ای رو به خودش ندیده. ما مثل گورکن‌ها خوب بلدیم مخفی شیم… و از خودمون محافظت کنیم.

وقتی درِ بشکه رو باز کردی، چهاردست‌وپا داخل برو و از گذرگاهی که توشه جلو برو تا به دنج‌ترین سالن عمومی مدرسه برسی. گِرد و گرم‌ونرمه و سقفش کوتاهه؛ همیشه حس می‌کنی آفتابیه و از پنجره‌های دایره‌ایش می‌شه منظرهٔ چمن‌های موّاج و قاصدک‌ها رو دید.

وسایل مسیِ صیقلیِ زیادی همه‌جای سالن هستن و کلی گیاه که یا از سقف آویزونن یا لبهٔ پنجره گذاشتنشون. مدیر گروهمون، پروفسور پمونا اسپراوت9Pomona Sprout مدیرگروه گیاه‌شناسیه و گونه‌های خیلی جالبی رو برای تزئین سالنمون میاره (بعضی‌هاشون می‌رقصن و حرف می‌زنن)… این یکی از دلایلیه که هافلپافی‌ها معمولاً گیاه‌شناسی‌شون خیلی خوبه. مبل‌ها و صندلی‌هامون که حسابی پرشده هستن با پارچهٔ زرد و مشکی رویه‌دوزی شده‌ن و برای رفتن به خوابگاه‌هامون از درهای دایره‌ایِ روی دیوارهای سالن عمومی استفاده می‌کنیم. فانوس‌های مسی نور گرمی روی تختخواب‌های پرده‌آویزمون میندازن که همه‌شون با لحاف چهل‌تکه پوشونده شده‌ن و اگه یه‌وقت پاهات سرد شد، گرم‌کننده‌های مسیِ تختخواب‌ها از دیوار آویزونن.

شبح گروه ما خون‌گرم‌ترین شبح مدرسه‌ست: راهب چاق. اگه ببینیش راحت می‌شناسیش؛ تپل و کوتاهه و ردای راهب‌ها رو می‌پوشه و اگه گم بشی یا توی دردسر بیفتی، همیشه آمادهٔ کمکه.

به نظرم دیگه تقریباً همه‌چی رو گفتم. باید بگم که امیدوارم بعضی‌هاتون بازیکن کوییدیچ خوبی باشین. این اواخر هافلپاف اون‌طوری که دوست دارم توی مسابقات کوییدیچ خوب عمل نکرده.

اینجا خواب راحتی دارین. ما توی خوابگاه‌هامون از باد و طوفان در امانیم؛ هیچ‌وقت مثل اون‌هایی که تو برج‌هان شب‌ها بی‌خواب نمی‌شیم.

و یه‌بار دیگه: تبریک می‌گم که عضو خون‌گرم‌ترین، موقرترین و مصمم‌ترین گروه مدرسه شدی.

گروه درخورِ تو شاید هافلپاف باشه
هافلپافی باوفا، صادق و پرتلاشه
درستکار و صبوره، ثابت‌قدم اساسی
از سختی و مشکلات نداره هیچ هراسی

کلاه گروه‌بندی – هری پاتر و سنگ جادو

۷ دیدگاه

  1. واااااای چه باحال..باز هم هافلپاف..قبلاً تو wizarding world و فانتازیو هم هافلپافی شدم ..خب ظاهراً شخصیتم تثبیت شده دیگه

  2. ترومن هم نمیشناسم… اسمش اشناست اما واقعا یادم نمیاد توی کدوم کتاب اسمی ازش برده بودن… اصلا تو کتاب ها بود؟ کسی میدونه؟

  3. خب منم دوباره هافلپافی شدم و از این بابت خوشحالم، وقتی خصوصیات اخلاقی و رفتاریم رو بررسی میکنم میبینم که کلاه گروه بندی واقعا کارش درسته، میگم راستی جایی نیست که ما هافلپافی ها باهم گپ بزنیم؟

ثبت دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری مشخص شده‌اند *