نام خیابانی که دورسلیها در آن زندگی میکنند برمیگردد به گیاه برگنو1برگنو یا مندارچه، گیاهی زینتی است که برای پرچینها و زیبایی باغها استفاده میشود که معمولترین گیاه آن حوالی است و پرچینهای مرتبی در اطراف بسیاری از باغهای انگلیس از آن تشکیل شده است. من همخوانی حومهنشینی و حصارکشی را دوست داشتم، چون دورسلیها به طور تنگنظرانهای طبقهی متوسط بودند و کاملاً مصمم بودند خود را از دنیای جادویی جدا کنند.
نام بخش آنها «لیتل وینجینگ» است که «وینجینگ» در انگلیسی بریتانیایی عبارتی محاورهای برای «غرولند و ناله» است که باز هم به طور مناسبی کوتهفکرانه و نفرتانگیز است.
با این که خانهی دورسلیها را متناسب با موقعیت شغلی عمو ورنون به عنوان مدیر شرکت، بزرگ و جادار توصیف کردهام، هر گاه در مورد این خانه نوشتهام ناخودآگاه دومین خانهای که در کودکی در آن زندگی کردهام را پیش خودم مجسم کردهام، که بالعکس خانهای نسبتاً کوچک و سه خوابه در حومهی «وینتربورن» حوالی «بریستول» بود. اولین بار که متوجه این موضوع شدم زمانی بود که وارد خانهی شمارهی چهار پریوت درایو شدم که در استودیوی «لیوستون» ساخته شده بود و دیدم دقیقاً مثل خانهی قدیمی خودم است، با همان انباری زیر پله و محل هر اتاق دقیقاً همان طور بود. چون هرگز خانهی قدیمیام را برای طراح صحنه، کارگردان یا تهیهکننده توصیف نکرده بودم، این نیز یکی از تجربیات غمانگیزی بود که فیلم شدن کتابهای پاتر برایم به ارمغان آورد.
بدون هیچ دلیل منطقی، هرگز به عدد چهار، که همیشه برایم عددی سخت و نابخشودنی بوده، علاقهای نداشتم و به همین دلیل آن را روی در خانهی دورسلیها ضرب کردم.

به نظر میاد کودکی غم انگیز و سختی رو گذرونده که خانه دورسلی ها رو دقیقا مثل خانه قدیمی خودش به تصویر کشیده.