پیش از اینکه جامعه جادوگری مجبور به پنهان شدن شود، عجیب نبود که جادوگری در جامعه مشنگ‌ها زندگی کند و شغلی داشته باشد که ما اکنون آن را شغلی مشنگی می‌پنداریم.

در بین جادوگران بسیاری بر این باورند که سر کادوگان یکی از شوالیه‌های میزگرد مشهور شاه آرتور (البته یکی از شوالیه‌های کمتر شناخته شده) بوده و این منصب را از طریق رفاقتش با مرلین به دست آورده است. البته طبیعتا نام او از تمام حکایت‌های مشنگی ماجرای شاه آرتور حذف شده است اما در نسخه‌‌هایی از داستان که جادوگران تعریف می‌کنند نام سر کادوگان در کنار نام سر لانسلوت1Sir Lancelot، سر بدویر2Sir Bedivere و سر پرسیوال3Sir Percivale آورده شده است. این قصه‌ها او را شخصیتی تندخو، جوشی، کله خر اما انسانی خوب توصیف می‌کنند.

مشهورترین نبرد سر کادوگان با اژدهای افسانه‌ای وای4Wye، نام رودی است که در کشورهای انگلستان و ولز جریان دارد. م. بوده است. اژدهایی که باعث وحشت اهالی جنوب غرب انگلستان شده بود. در اولین رویارویی، اژدها اسب خوش هیکل سر کادوگان را خورد، نصف چوبدستی‌اش را گاز گرفت و کلاه خود و شمشیرش را ذوب کرد. سر کادوگان که از میان بخارهای کلاه‌ خود در حال ذوب شدنش چیزی را نمی‌دید، جانش را برداشت و فرار کرد. حین فرار و تلو تلو خوران به علفزاری رسید، اسبچه چاق و کوتوله‌ای را دزدید که آنجا در حال چریدن بود، خود را بر پشتش انداخت و چهار نعل به سمت اژدها تاخت در حالی که چیزی جز یک چوبدستی شکسته در دست نداشت. او خودش را برای مرگی دلیرانه آماده کرده بود. اژدها سر ترسناکش را پایین آورد تا سر کادوگان و اسبچه‌اش را یک‌جا ببلعد، اما چوبدستی متلاشی شده زبانش را سوراخ کرد و گازهای آتش‌زایی را که از شکمش می‌آمد، شعله‌ور کرد و باعث انفجار اژدهای افسانه‌ای شد.

ساحر و ساحره‌های مسن‌تر هنوز وقتی می‌خواهند بگویند «تمام تلاشم را می‌کنم» از ضرب‌المثل «سوار اسبچه کادوگان می‌شوم» استفاده می‌کنند.

تابلوی سر کادوگان که بر دیوار طبقه هفتم هاگوارتز آویزان است، او و اسبچه‌اش را نشان می‌دهد که تا ابد به او سواری می‌دهد (البته قابل درک است که اسبچه هرگز او را دوست نداشته است) و خشم شدیدش، عشقش به نبردهای دیوانه‌وار و عزمش به شکست دادن دشمن (هر چه که باشد) را به خوبی به تصویر می‌کشد.

این داستان توسط امین بهره‌مند ترجمه شده و در اختیار وب‌سایت «مرکز دنیای جادوگری» و «دمنتور» قرار گرفته است. کلیه حقوق معنوی و مادی ترجمه متعلق به این دو مجموعه است. استفاده از این ترجمه با ذکر منبع برای مصارف شخصی و غیر تجاری بدون مشکل است. پیشاپیش از اینکه حامی ما برای ادامه خدمات رایگان این دو مجموعه هستید قدردانی می‌کنیم.

۸ دیدگاه

  1. -هر وقت به یه دیوونه روانی احتیاج داشتیم خبرت میکنیم.
    رون ویزلی بعد از اولین ملاقات با سرکادوگان تو کتاب زندانی آزکابان

  2. من کلا تخیل ماورایی دارم . هر بار که به این فکر میکنم سیریوس بعد ۱۲ سال میخواد چند تا اسم عجیب قریب رو 😐 از توی ی کاغذ اونم با دست خط نویل بخونه حسابی میخندم . ولی سیریوس توی قتل پیتر دست تنها نبوده و کاراکتری که دختر عموش هست بهش کمک میکنه (:

ثبت دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری مشخص شده‌اند *