اگرچه سفر با شبکهی پرواز1Floo Network تا حدودی ناخوشایند است، اما به دلیل مزایایش نسبت به دیگر شیوههای جابجایی، قرنهاست که مورد استفادهی جامعهی جادوگری است. اول از همه اینکه در مسافرت با شبکهی پرواز برخلاف سفر با جارو، خطر نقض قانون بینالمللی رازداری شما را تهدید نمیکند، همچنین در مقایسه با جسمیابی2Apparition احتمال آسیب فیزیکی برای مسافران بسیار پایینتر است؛ و در نهایت این روش برای جابجایی کودکان، افراد سالخورده و ناتوان شیوهای بسیار مناسب است.
تقریباً تمامی خانههای دنیای جادوگری به شبکهی پرواز متصل هستند. اگرچه قطع ارتباط یک شومینه از شبکهی پرواز با یک طلسم ساده قابل انجام است، اما قرار دادن یک شومینه در این شبکه نیازمند اخذ مجوز از وزارت سحر و جادو است. کارمندان وزارتخانه موظفند که با اجرای تمهیدات لازم از ورود شومینهی خانههای مشنگی به شبکهی پرواز جلوگیری کنند. البته گاهاً در موارد اضطراری شومینهی خانههای مشنگی نیز به طور موقّت به شبکهی پرواز متصل میشود.
علاوه بر شومینههای خانگی، حدود هزار شومینهی دیگر نیز در سرتاسر بریتانیا به شبکهی پرواز متصل هستند که متعلق به وزارت سحر و جادو، مغازهها و یا مسافرخانههای جادویی میباشند. شومینههای هاگوارتز به طور معمول به این شبکه متصل نیستند اما مواقعی بوده که بدون اطلاع کارکنان مدرسه، یک یا چند شومینهی هاگوارتز به منظور اتصال به شبکهی پرواز دستکاری شدهاند.
هر چند که این روش از قابلیت اطمینان بالایی برخوردار است اما احتمال بروز خطا و اشتباه همیشه وجود دارد. ذکر نام مقصد به صورت صحیح و با صدای رسا در هنگام ورود به شعلههای آتش به دلیل وجود دود و خاکستر، گرمای شدید و وحشت ناشی از آتش، گاهاً بسیار دشوار است. مشهورترین نمونهی بروز خطا در رسیدن به مقصد، مربوط به اتفاقی در سال ۱۸۵۵ است که طی آن ساحرهای به نام وایولت تایلیمن3Violet Tillyman پس از بگومگویی شدید با شوهرش، خود را با سرعت به اتاق نشیمن رساند و در میان هقهق و گریه تصمیم گرفت که به خانهی مادرش نقل مکان کند.
چند هفته بعد شوهر وایولت، آلبرت4Albert که با انبوهی از ظرفهای نشسته و جورابهای کثیف روبرو شده بود، تصمیم به بازگرداندن همسرش به خانه گرفت. به همین منظور با استفاده از شبکهی پرواز به خانهی مادرزنش رفت و در کمال تعجب دید که مادر وایولت به کلی از دخترش بیخبر است. آلبرت که مردی شکّاک و اندکی قلدر بود، ادعای مادرزنش را باور نکرد و با عصبانیت، تمام خانه را برای یافتن همسرش زیر و رو کرد. پس از جستجوی فراوان به این نتیجه رسید که حق با مادرزنش بوده و وایولت هرگز به آنجا نیامده است. روزها گذشت و علیرغم آگهیهایی که در روزنامهی پیام امروز چاپ شد و پوسترهایی که به در و دیوار چسباندند، همچنان هیچ اثری از وایولت نبود. به نظر میرسید که هیچکس از مکان او باخبر نیست و احدی او را در حال خروج از هیچ شومینهای ندیده است. پس از ناپدید شدن وایولت، تا مدتها مردم از شبکهی پرواز وحشت داشتند، چرا که میترسیدند پودر پرواز، آنها را نیز همچون وایولت به باد هوا دهد.
با اینحال زمان گذشت و وایولت به تدریج فراموش شد، دیگر هیچکس ناپدید نشد و جامعهی جادوگری کمکم به روال عادی برگشت. آلبرت تایلیمن، آزردهخاطر به خانه بازگشت، به ناچار طلسمهای مربوط به خانهداری را آموخت و دیگر هرگز از پودر پرواز استفاده نکرد.
بیست سال بعد، درست پس از مرگ آلبرت، سر و کلهی وایولت دوباره پیدا شد. به دلیل تلفظ نامفهوم نام مقصد در زمان ورود به آتش، او به جای خانهی مادرش از شومینهی جادوگری خوشقیافه به نام مایرون آدرهاس5Myron Otherhaus در شهر باریسنتادموندز6Bury St Edmunds سر درآورده بود. علیرغم صورت اشکآلود وایولت و سر و لباس پوشیده از دود و خاکستر، به محض بیرون آمدن وایولت از آتش شومینه، او و مایرون هر دو در آتشی دیگر افتادند و در همان نگاه اول عاشق هم شدند و تا آخر عمر به همراه هفت فرزندشان با خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند.
نظر جی. کی. رولینگ:
واژهی “Floo” برگرفته از کلمهی “Flue” به معنای «کلاهک دودکش» است و خواهشاً از من نپرسید که کلاهک دودکش دقیقا چیست، چون نمیدانم. من فقط میدانم که چنین وسیلهای وجود دارد اما دقیقا نمیدانم که کارکردش چیست. از آنجایی که من قانون بینالمللی رازداری را ایجاد کرده بودم و این قانون ناخوشایند برای مسافرت با ابزار جادویی به ویژه در مسافتهای طولانی مشکلات عدیدهای ایجاد میکرد، به ناچار میبایست راهی محتاطانه برای مسافرت جادوگران به ویژه جادوگران جوان پیدا میکردم. اینگونه بود که شبکهی پرواز به وجود آمد. به این ترتیب جادوگران میتوانستند بدون اینکه توسط مشنگها دیده شوند، با خیال راحت به خانهی یکدیگر بروند. البته استفاده از این روش میتواند به طرز خندهداری دردسرساز نیز باشد و به راحتی امکان دارد که پس از استفاده از شبکهی پرواز، در مکانی کاملاً متفاوت با مقصد مورد نظرتان فرود بیایید.
دمتون گرم خیلی خوب بود ❤
داستان وایولت و مارلون جالب بود ولی خب دلم برای آلبرت هم سوخت… هممم
اره منم دلم براش سوخت. ولی اگه ادم بهتری بود شاید وایولت خودش رو مجبور به برگشت میکرد یا اصلا عاشق ماریون نمیشد.
یه سوال توی محفل ققنوس دیدیم یا خوندیم که آمبریج گفت همه شومیه های هاگوترتز رو کنترل میکنه ولی الان اینجا هست که یه تعداد کمی از شومیه ها به شبگه پرواز وصله خب چرا خیلی راحت ارتباط همه رو قطع نکردن؟ و این که شومینه باید متصل باشه که بشه از طریقش حرف زد ولی خب اگه مال هاگوارتز وصل نبود چجوری سیریوس با هری تماس میگرفت؟
عالی بود
چقدر گریفیندوری داریم
اسلیترینی و ریونکلاوی هم کم نیستن من فقط هافلپافی کم دیدم، واقعا چرا مردم اینقدر هافلپاف ستیزن؟
من هافلپافم.
واو چه جالب هیلی خوب بود مرسی ممنون
ببخشید *خیلی