راهنمای موارد:
🔴 حذفیات | 🟡 اشتباه | 🟢 سانسور |
🔴 ص۳۸۹، خط ۵ از پایین:
هرمیون که نفس کشیدنش به شماره افتاده و نامنظم شده بود گفت:
🔴 ص۳۸۹، خط آخر:
وقتی به زمین مسطح رسیدند، تاریکی مانند طلسمی در اطرافشان فضا را در برگرفت.
🔴 ص۳۹۱، خط ۱۳:
اما قبل از آنکه خود را زیر شنل مخفی کنند، قبل از اینکه حتی نفسی تازه کنند، صدای ملایم تاپ تاپ پنجههای غول پیکری را شنیدند. چیزی از تاریکی به سمت آنها میآمد. یک سگ سیاه…
🔴 ص۳۹۲، خط ۱۱:
هری فریاد زد: «رون» و به سویش رفت…
🔴 ص۳۹۳، خط ۱۴:
شوند کجپا با تکان دادن دمش که مثل گل شیشهشور بود، به درون آن خزیده بود…
🔴 ص۳۹۳، خط ۶ از پایین:
هرمیون که پشت سر او بود و نفسش بند آمده بود آهسته پرسید:
🔴 ص۳۹۴، خط ۱:
آنها با حداکثر سرعتی که میتوانستند حرکت کردند، تقریبا دوبرابر قبل کمر خود را خم کردند. کجپا جلوی آنها حرکت میکرد و دم پشمالویش به این سو و آن سو در نوسان بود.
🔴 ص۳۹۵، خط ۸ از پایین:
رون در حالی که دندانهایش از درد به هم میخورد، نالهکنان گفت:«اون سگ نیست. هری، این یه تلهس…»
🔴 ص۳۹۶، خط ۱۲ از پایین:
هرمیون با صدای وحشتزده، نفسنفسزنان و به آرامی گفت: «هری، نه!»
🔴🟡 ص۳۹۶، خط ۸ از پایین:
چشمهای تیره بلک برقی زد و به آرامی به رون گفت:
– دراز بکش. اگه تکون بخوری پات از اینم بدتر میشه.
رون که برای حفظ تعادلش با حالت دردناکی به هری تکیه داد بود، خیلی ضعیف گفت:
– شنیدی چی گفتم؟ باید…
🔴 ص۳۹۸، خط ۲ از پایین:
…و به او خیره شد. کبودی بزرگی اطراف چشم بلک در حال شکل گرفتن بود و بینیاش در حال خونریزی بود.
ذرهای لرزش در دست هری…
🔴 ص۳۹۹، خط ۱۰ از پایین:
بزند، غرولندکنان گفت: «برو کنار!»
🟡 ص۴۰۲، خط ۱ از پایین:
– انتظارم ازت خیلی بیشتر از این حرفها بود، هرماینی. فقط یکی از سه موردی که گفتی درست بود. من به سیریوس کمک نکردم…
🔴 ص۴۰۳، خط ۱۰:
هرماینی زمزمهکنان گفت: «خیلی وقته…
🔴 ص۴۰۳، خط ۹ از پایین:
لوپین خندهای زورکی کرد و گفت:
– بین هم سن و سالهات تو از همه باهوشتری، هرمیون.
هرماینی زیر لب گفت: «نه، من باهوش نیستم…
🔴 ص۴۰۴، خط ۲:
هری با انگشت به بلک اشاره کرد که به آنسوی اتاق رفته بود و روی تختخوابِ پردهدار نشسته بود و با دستی لرزان صورتش را پوشانده بود. کجپا جستی زد و…
🔴 ص۴۰۶، خط ۳:
رون گفت: «چی؟ خالخالی چه ربطی به این موضوع داره؟»
لوپین گفت: «همه چی به اون ربط داره. میشه ببینمش؟»
رون این را گفت و مردد ماند. سپس…
براساس ترجمه: ویدا اسلامیه از انتشارات کتابسرای تندیس (چاپ چهلم)
استخراج: امید
طرح هنری: پاترمور
فکر کنم خانم اسلامیه عجله داشته بره مهمونی جایی گفته بزار قبله رفتن یه فصلم ترجمه کنم بزارم کنار
واقعا ممنون که که کتاب ها رو قسمت های سانسور شده و حذف شده رو میارید
من برای بار اول خود کتاب خوندم اما دفعات بعدی با توضیحات شما خوندم