این مطلب شامل حذفیات و برخی از اشتباه‌های ترجمه فارسی فصل مورد نظر از کتاب هری پاتر و زندانی آزکابان در ایران است. علت حذف این موارد مشخص نیست ولی احتمالا با توجه به قوانین موجود در کشور بخش‌هایی از کتاب حذف شده یا به‌خاطر خستگی مترجم، جا افتاده و ترجمه نشده. ما برای کامل کردن تجربه‌ی شما از دنیای شگفت‌انگیز جادویی هری پاتر، این بخش‌ها را استخراج کردیم که در ادامه می‌توانید استفاده کنید.

مرکز دنیای جادوگری

راهنمای موارد:

🔴 حذفیات🟡 اشتباه🟢 سانسور

🟡 ص۳۲۳، خط ۶:

پروفسور فلیت‌ویک را دیدند که با عکس بزرگی از سیریوس بلک، درهای ورودی را جادو می‌کرد تا با تشخیص چهره‌اش به او اجازه‌ی ورود ندهند.

🔴 ص۳۲۵، خط ۲:

…با پنج پسر بچه بی‌سلاح مواجه شده بود که…

🔴 ص۳۲۷، خط ۱۱:

هاگرید با قیافه‌ای بسیار جدی که به چهره‌اش نمی‌آمد وسط آن دو نشست…

🔴 ص۳۲۸، خط آخر:

هاگرید با حالت خردمندانه‌ای گفت:

🔴 ص۳۲۹، خط ۱۰ از پایین:

…مک‌گونگال می‌گم.
رون با حالت ناراضی و بدون اینکه به هرماینی نگاه کند گفت: «هری، تو هم صدای حرف زدن می‌شنوی؟»
«رون، چه‌طوری می‌ذاری هری باهات بیاد؟
اون هم بعد از بلایی که سیریوس بلک نزدیک بود سرت بیاره! کاملا جدی هستم، می‌رم به پروفسور -»

🔴 ص۳۳۱، خط ۳:

نویل با ذوق گفت: «منم باهات میام! منم هنوز اونو ننوشتم!»

🔴 ص۳۳۱، خط ۵:

نویل که نگرانی در چهره‌ی گردی که داشت موج می‌زد گفت:

🔴🟡 ص۳۳۱، خط ۵ از پایین:

هنگامی که به بانوی چاق رسیدند، ‌هری اسم رمز را گفت و موفق شد شر نویل را از سر خود باز کند. سپس تظاهر کرد مقاله‌ی خون آشام‌ها را در کتابخانه…

🔴 ص۳۳۲، خط ۵ بعد از سه نقطه:

رون به آهستگی گفت: «چرا انقدر دیر کردی؟»

🔴 ص۳۳۴، خط ۹:

به پشت مالفوی، کراب و گویل رساند، خم شد و از جاده تکه‌ی بزرگی گِل برداشت.

🔴 ص۳۳۵، خط ۱۰:

به لبه‌ی شنل هری گیر کرد. هری کشیده شدن قابل توجهی چیزی را احساس کرد و سپس شنل از روی صورتش لیز خورد. در لحظه‌ای بسیار کوتاه مالفوی به او خیره شد.

فریاد زد «آااا!» و به سر هری اشاره کرد. سپس برگشت و با سرعتی سرسام‌آور به همراه کراب و گویل که پشت سر او بودند سمت پایین تپه دوید.

هری دوباره شنل را بالا کشید، اما دیگر کار از کار گذشته بود.

رون شتابان جلو آمد و به نقطه‌ای…

🔴 ص۳۳۶، خط ۵ از پایین:

مواد لزج چندش‌آور بیشتر شده بود…

🔴 ص۳۳۷، خط ۱۰:

…نگاه می‌کرد. به سختی سعی می‌کرد پلک نزند…

🔴 ص۳۳۷، خط ۹ از پایین:

اسنیپ به آرامی گفت: «سرِ تو توی هاگزمید چی‌کار می‌کرده، پاتر؟»

🔴 ص۳۳۸، خط ۲:

هری چیزی نگفت. لب‌های باریک اسنیپ خم شد و لبخند وحشتناکی را شکل داد.

دوباره حالت رسمی به خود گرفت و گفت: «که این طور. همه از وزیر سحر و جادو گرفته تا بقیه سعی کردن هری پاتر معروف رو از شر سیریوس بلک در امان نگه دارن، اما هری پاتر معروف خودش رو فرای قانون می‌دونه. با خودش می‌گه بذار آدم‌های معمولی نگران امنیتش باشن! هری پاتر معروف هر جایی دلش بخواد می‌ره، بدون این‌که به عواقبش فکر کنه.»

هری ساکت ماند. اسنیپ می‌خواست او را وادار به…

🔴 ص۳۳۸، خط ۶:

یه ذره استعدادی که در بازی کوییدیچ داشت باعث شد خودشو…

🔴 ص۳۳۸، خط ۸:

…کنارش بودن… شباهت فوق‌العاده‌ای به هم دارین.»

🔴 ص۳۳۹، خط ۱۲:

…زردش را نشان داد.
یک‌دفعه با خشونت گفت: «جیب‌هاتو خالی کن…

🟡 ص۳۴۰، خط ۹ از پایین:

آقای مهتابی با عرض ادب خدمت پروفسور اسنیپ، از او خواهش می‌کند که دماغ فوق‌العاده بزرگش را کنار بکشد و در کار دیگران دخالت نکنه.

🟡 ص۳۴۱، خط ۳:

آقای دم‌باریک با عرض روز‌به‌خیر خدمت پروفسور اسنیپ، به او توصیه می‌کند که موهایش را بشوید، مرتیکه‌ی شپشو.

🔴 ص۳۴۱، خط ۹ از پایین:

– بله، صد البته. من همین الان از پاتر خواستم…

🔴 ص۳۴۱، خط آحر:

سپس با ملایمت گفت:

🔴 ص۳۴۲، خط ۶:

– جدی می‌گی؟ به‌نظرت یه فروشگاه وسایل شوخی می‌تونه همچین چیزی بهش داده باشه؟ فکر نمی‌کنی احتمالش بیشتر باشه که مستقیماً از تولیدکنندگانش گرفته باشه؟

🔴 ص۳۴۳، وسط صفحه:

لوپین مکثی کرد و گفت: «برای اینکه… برای اینکه طراحان این نقشه می‌خواستن…

🔴 ص۳۴۳، خط ۱۲ از پایین:

هری که تحت تاثیر قرار گرفته بود گفت: «شما اونا رو می‌شناسین؟»

🔴 ص۳۴۴، خط ۱:

…حق با لوپینه، کارمون احمقانه بود، نباید این‌کارو می‌کردیم -»


براساس ترجمه: ویدا اسلامیه از انتشارات کتابسرای تندیس (چاپ چهلم)
استخراج: امید
طرح هنری: پاترمور

۴ دیدگاه

  1. چه خبره ، این همه حذفیات. من دیگه رد دادم. یکی مترجم محترم همت کنه کتاب رو ویرایش مجدد کنه . واقعا چه بلایی دارن سر ما پاترهد ها در میارن

  2. اووووه چه خبره به شدت منتظر سری کتاب های هری پاتر حسین غریبی هستیم کاش زود تر بیاد با ترجمه درست که از این سری کتاب های تندیس هم راحت شیم.

ثبت دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری مشخص شده‌اند *