در پانزدهمین قسمت از پادکست لوموس به ماجراجویی هری و رون در جنگل ممنوع هاگوارتز می‌رسیم. جایی که بچه‌ها متوجه میشن هاگرید دوباره با گرفتن تخم از یه غریبه، پای موجود عظیم‌الجثه‌ای رو به مدرسه باز کرده! میلاد، امید، شادی و خشایار در این قسمت از آراگوگ و باقی اتفاقات این فصل صحبت می‌کنن.

ما اینجا هر هفته کتاب‌های هری پاتر رو به ترتیب و فصل به فصل جلو می‌ریم و در مورد تمام جوانبش با هم صحبت می‌کنیم. اگه کتاب‌ها رو نخوندین، بدونین که ما تمام مجموعه رو در نظر می‌گیریم و حرفامون باعث لو رفتن قصه می‌شه. چه برای اولین بار چه چندمین بار، بهتره که شما هم همراه با ما شروع به خوندن کتابا کنین.

فروشگاه فانتازیو و انتشارات پرتقال اسپانسرهای این قسمت از پادکست لوموس هستن.

تو این قسمت یه پادکست خیلی خوب به اسم هیرولیک هم بهتون معرفی کردیم. هیرولیک رو از اینجا در کست‌باکس می‌تونین پیدا کنین.

لطفا جهت کمک به ارتقای کیفیت پادکست لوموس و انتقال دیدگاه‌های خود به ما، در این پرسشنامه کوتاه که ویژه فصل دوم پادکست لوموس تهیه شده شرکت کنید.

حذفیات ترجمه هری پاتر

به روال فصل گذشته‌ی لوموس، این بار هم با انتشار هر قسمت جدید از لوموس، ترجمه‌ی اون فصل کتاب هم از ترجمه‌ی فارسی اون در ایران رو بررسی می‌کنیم و حذفیات، اشتباهات و سانسورهای اون رو برای شما مشخص می‌کنیم.

برای مطالعه حذفیات فصل پانزدهم از کتاب هری پاتر و حفره اسرارآمیز اینجا رو کلیک کنید.

نظرتون رو از داخل سایت، با ایمیل podcast@wizardingcenter.com و یا توییتر و اینستاگرام مرکز دنیای جادوگری می‌تونید با ما به اشتراک بذارین. اگر هم دوست داشتین میتونین از طریق این لینک از ما حمایت مالی کنین.

اسپانسر: فروشگاه فانتازیو و انتشارات پرتقال
اجراکنندگان: خشایار، شادی، امید و میلاد
مترجم:
حسین غریبی
آهنگساز: علی خانی
طرح کاور: Jim Kay © Bloomsbury Publishing Inc
حق تکثیر هری پاتر: Warner Bros and © J.K. Rowling ©
ارائه‌ای از وب‌سایت مرکز دنیای جادوگری و دمنتور

۱۵ دیدگاه

  1. من یه ترسی دارم که شاید نشه بهش گفت فوبیا چون هم می‌ترسم و هم برام شیرینه و اون هم هواپیماست. چون هر وقت هواپیما می‌بینم، حس می‌کنم همین الان روی سر من فرود می‌اد و له می‌شم و جالب اینجاست که نگران دوروبریام نیستم انگار قراره فقط روی سر من سقوط کنه و خودش هم سالم بمونه. این هم از بچگی‌ام مونده!

  2. سلام خیلی ممنون از پادکست عالی تون من همیشه منتظر شنبه هام و ساعتم و کوک میکنم که سر موقع بشنومتون
    هراسی که من دارم مثل خشایار از آب. عمیقه اصلا نمیتونم تو چهار متری استخر سرمو زیر آب کنم
    فک کنم دلیل مراسم از آب زیاد این بود که بچه بودم از نزدیک سیل دیدم و خیلی ترسیدم

  3. من وقتی که شروع کردم به گوش دادن به پادکست لوموس تقریبا یکی دو ماه پیش بود که شدیدا درگیر اضطراب و افسردگی بودم.شدیدا ذهنم مشغول بود و هیچی آرومم نمیکرد.فقط زمانهایی که لوموس رو پشت هم گوش می‌کردم می‌تونستم از شر افکار منفیم خلاص شم و پرت بشم تو یه دنیای دیگه و برگردم به کودکیم و تابستوناش که امکان نداشت کتابای هری پاتر رو چندباره و چندباره نخونم.هنوزم درگیر افسردگی هستم البته و الان که تموم شد قسمت‌های قبلی و رسیدم بهتون خیلی برام سخت شده که لوموس رو ندارم که گوش کنم تا حواسم پرت بشه.ممنونم ازتون که لحظه‌های خوبی رو برام رقم زدید.

  4. درود بر لوموس
    جادو قدرت است
    راجب فوبیا ها و ترس های بی‌دلیل یه تئوری توطئه هست که میگه توی زندگی قبلیت بر اثر اون ترسه مردی که اینو یه روانشناسی ظاهراً تاییدش کرده خودش از آب می‌ترسیده رفته هیپنوتیزم و فهمیده توی زندگی قبلیش غرق شده بوده و دراین مورد یه کتابیم نوشته که الان یادم نمیاد هروقت یادم اومد سریع میزارم اسم این کتابه رو

  5. درود بر لوموس
    جادو قدرت است
    اسم کتابه هم اینه many lives many masters
    یا همون استادان بسیار زندگی های بسیار اثر دکتر برایان ال وایس که راجب این موضوعی که گفتم توضیح میده
    ممنون از پادکست زیباتون
    بدرود

  6. عزیزان من هم همون عید فطر مذکور مشهور با فیلم سنگ جادو با هری پاتر آشنا شدم، وقتی فهمیدم کتابشم هست تا کتاب چهارم اومده بود(۸سالم بود، سر تابستون ۱۱ سالگی روزنه های امیدو داشتم:))))) )، یعنی سر ۳کتاب باقیمونده جوری شرحه شرحه شدم از انتظار که دیگه هیچ فیلم و سریالی تا انتشارش تموم نشده بود، دلم نمیخواست شروع کنم 🙁
    ولی با پادکست های هری پاتری لوموس دوباره به دام افتادم و از اولین پادکست تا آراگوگو کمتر از یک هفته گوش دادم و مجدد انتظار برای هری پاتر :)))))
    مرسی که این انتظار یک هفته بیشتر نیست باز :))))) با تشکر فراوان از تک تک کسانی که در این پادکست ها دستی دارن، بوس به کله‌تون

  7. سلام .

    عالی بود این اپیزود . چند تا چیز خواستم بگم . من بچه بودم فیلم کانجرینگ یک رو دیدم تازه چند وقت پیش اوکی شدم با ترسم . منم مثل شادی چشام زیر دوش بازه .

    خب چیشد اگه گفتین ؟ اها این شد که مرحوم مغفور سوروس اسنیپ بچه ها رو از کلاس پرفسور اسپروات که در اپیزود ۸ لوموس استاد درس معجون ها باهاشون اشنا شدیم(خنده)میبره کلاس گیلدوری لاکهارت . نویسنده ، عضو افتخاری انجمن مبارزه با نیرو های شیطانی و دارای نشان مرلین درجه سه و برنده ۳ دوره مسابقه زیباترین لبخند مجله ساحره . در ضمن مدیونین که میخوام به مترجمین عزیز و خصوصا لاکهارت سکتوم سمپرای شاهزاده ی دو رگه رو بزنم .

    و یه سئوال میخواستم از چهار تاتون بپرسم . منفور ترین شخصیت داستان های هری پاتر از نظرتون ؟ من خودم بیشتر از همه از گربه ی صورتی (چون هم صورتی میپوشه و مثل کیک فنجونیه و عاشق گربه است و پاترونسش هم یه گربه است)بدم میاد . سئوال بسیار سختیه که حتی در سمج هم میاد (خنده)

  8. با تشکر فراوان از امید و میلاد عزیز در باب شکافتن مبحث ظریف تخم !

    دو نکته رو درباره این اپیزود بگم و رفع زحمت کنم.

    ۱: خشایار از موجود تخیلی لونا نام برد “اسنورکک شاخ چروکیده”. تلفظ خشایار درست نبود. اسم این موجود اسنورکک هست و شاخ چروکیده بخش دوم اسمشه (یه جورایی صفته) پس میشه اسنورکک ِ شاخ چروکیده.

    ۲: اون مسافری که تخم آراگوگ رو به هاگرید داده ، میتونسته نیوت باشه. انتظار داشتم بهش اشاره کنید. حالا قسمت نشد دیگه 🙁

    ناکس

    1. یارو خوشحال بود از این اهدا، خیلی عامدانه داشت هگریدو از راه به در میکرد
      نیوت چرا باید بخواد از شر تخم مذکور خلاص شه

      1. در جواب نازنین:

        پنجاه سال قبل از وقایع تالار اسرار ، میشه سال ۱۹۴۲ . یعنی ۱۵ سال بعد از وقایع فیلم جانوران شگفت انگیز ۲ و سه سال قبل از شکست گریندلوالد. یکم زود نیست برای بازنشستگی نیوت؟

        در ضمن نیوت طرز فکرش خیلی شبیه هاگرید بود. اونم به جیکوب می گفت مردم درباره این جانوران دچار سوتفاهم هستند و میخواد برای پرورش جانوران بهشون اموزش بده.

        نکته دیگه جایی ذکر نشده که طرفی که اینکارو کرد ، خوشحال بود (فکر کنم با اونی که تخم نوربرت رو داده اشتباه گرفتی). نیوت اگه اینکارو کرده باشه ، احتمالا دلیل خوبی داشته. تو چمدونش که جای نگهداری نداشته بخاطر همین گفته هاگرید اینو بزرگ می کنه و یه جایی تو جنگل ول می کنه که آزاد باشه (مثل مرغ تندر). حالا هاگرید جوگیر شده رفته زنش داده که لشکر ساختن :)))

  9. سهلام به شما جادوگران عزیزم … امیدوارم تو این چند وقته به استفاده از طلسم پاترونوس مجبور نشده باشه و هیچ دمنتوری بهتون حمله نکرده باشه … :/ …
    خب راستش دو تا چیز هستن که من واقعا واقعا بهشون فوبیا دارم … یکی ارتفاعه … واقعا تو ارتفاع خیلی اذیت می شم … یکی دیگه هم فضا های تنگ و بسته هست که احساس خفگی می کنم …
    واسه ای قسمت هم ازتون ممنونم مثل همیشه عالی بودین …

  10. حقیقتا من ژانر ترسناک رو خیلی دوست دارم و فیلم ترسناک هم یه هنره من ده سالم بود تنهایی فیلم ترسناک میدیدم الان که ۲۵ سالمه بازم میبینم ترس هم یه نوع لذته البته اگه به این دید نگاش کنید

  11. من وقتی ۱۲_۱۳سالم بود تو فیلم و کتاب ترسناک غرق شده بودم بیشتر از ۲۰ تا فیلم و ۳۰تا کتاب ترسناک می دیدم و میخوندم که واقعا عوارض بد زیادی داشت هر شب خواب های ترسناک تکراری می دیدم و به شدت از طبقه ی پایین خونه مون(که همیشه لامپ هاش خاموش بود) می ترسیدم. تا اینکه مادرم دیگه نذاشت و خودمم فکر میکردم دیگه کتاب ها واسم خیلی ترسناک نیست. و ۳ساله که دیگه کابوس های ترسناک تکراری رو ندیدم.

    فوبیا ی من از حشره هاست(اونهایی که میتونن رو سر و کول آدم بپرن و بال دارن) به خصوص پروانه وقتی که فکرشو میکنم تمام سلول های عصبی م به لرزه در میاد چه برسه به اینکه ببینمش…
    البته همیشه اطرافیانم مسخره م میکنن که پروانه که نمی خورتت پروانه که مار نیست :// عزمم رو جزم کردم که ی روزی با دستای خودم یه مار بگیرم و بهشون نشون بدم.

ثبت دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری مشخص شده‌اند *