سیبل1Sybill نوهٔ نوهٔ یک غیب‌گوی واقعی، یعنی کساندرا ترِلانی2Cassandra Trelawney است. استعداد کساندرا در نسل‌های بعد از او خیلی ضعیف شد، اما سیبل بیش از آنچه می‌دانست این استعداد را به ارث برده بود. سیبل که خودش فقط تاحدی به چاخان‌هایش در مورد استعدادش باور دارد (چون او حداقل نود درصد شیاد است)، رفتاری نمایشی برای خودش به وجود آورده و از تحت‌تأثیر قراردادن دانش‌آموزان ساده‌لوح‌ترش با پیش‌گویی‌هایی دربارهٔ سرنوشت شوم و فاجعه، لذت می‌برد. او در زمینهٔ حقه‌های فال‌گیرها بسیار ماهر است: در اولین کلاسش به‌درستی متوجه استرس و تلقین‌پذیری نویل3Neville شد و به او گفت که به‌زودی فنجانی را می‌شکند و نویل نیز همین کار را کرد. در موارد دیگر نیز دانش‌آموزانِ ساده‌لوح خودشان کار او را راحت می‌کنند. پروفسور ترِلانی به لَوِندر براون4Lavender Brown: در ترجمهٔ کتابسرای تندیس: لاوندر براون. م. گفت اتفاقی که از آن می‌ترسد روز شانزدهم اکتبر رخ می‌دهد؛ روزی که لوندر خبر مرگ خرگوش خانگی‌اش را دریافت کرد، فوراً آن را به پیش‌گویی مرتبط کرد. هیچ‌کدام از استدلال‌های منطقی و معقول هرماینی (لوندر از مرگ خرگوشش که خیلی کم‌سن‌وسال بود وحشت نداشت؛ خرگوش نه روز شانزدهم، بلکه روز قبلش مرده بود) کارساز نبود: لوندر می‌خواست باور کند که اندوهش قبلاً پیش‌بینی شده بود. طبق قانون احتمالات5این فرض عمومی که هر اتفاقی بالاخره زمانی رخ می‌دهد، چون به‌طور کلی احتمال وقوع آن هست یا انتظار آن وجود دارد. م. پیش‌گویی‌های مسلسل‌وار پروفسور ترِلانی گاهی درست از آب در می‌آید، اما بیشتر اوقات حرف‌هایش باد هوا و خودستایی است.

بااین‌حال، سیبل هرازچندگاهی چشمه‌های بسیار نادری از غیب‌بینی واقعی را از خود بروز می‌دهد که بعداً هرگز آن‌ها را به خاطر نمی‌آورد. او سمتش را در هاگوارتس به این دلیل به دست آورد که در مصاحبه‌اش با دامبلدور نشان داد که ناخود‌آگاهِ اطلاعات مهمی در اختیار دارد. دامبلدور در مدرسه به او پناه داد، هم به این دلیل که از او محافظت کند و هم به این دلیل که امیدوار بود او در آینده پیش‌گویی‌های واقعی دیگری نیز انجام دهد (دامبلدور برای پیش‌گویی واقعی بعدی مجبور شد سال‌های زیادی صبر کند).

سیبل با آگاهی از جایگاه پایینش بین اساتید، که تقریباً تمامی آن‌ها از او بااستعدادتر هستند، بیشتر وقتش را به‌دور از آن‌ها و در دفتر خفه و شلوغش در بالای برج می‌گذراند. شاید عجیب نیست که او رفته‌رفته بیش از حد به الکل وابسته شده.

نظر جی.کی.رولینگ:

من گذشتهٔ مفصلی برای بسیاری از کارکنان هاگوارتس خقل کردم (مثلاً اَلبوس دامبلدور6Albus Dumbledore، مینروا مگانگل7Minerva McGonagall: در ترجمهٔ کتابسرای تندیس: مک‌گوناگل. م. و روبیوس هگرید8Rubeus Hagrid: در ترجمهٔ کتابسرای تندیس: هاگرید. م.) که بعضی از آن‌ها در کتاب‌ها مورداستفاده قرار گرفتند و بعضی نه. به‌نحوی بجاست که من همیشه فقط تصور مبهمی داشتم که استاد درس پیش‌گویی قبل از اینکه از هاگوارتس سر در بیاورد چه سرگذشتی داشته. تصور می‌کنم زندگی سیبل پیش از هاگوارتس شامل این می‌شود که در دنیای جادوگری سرگردان بوده و سعی می‌کرده با استفاده از تبارش کاری برای خودش دست‌وپا کند، اما هر کاری را که احساس می‌کرده در شأن یک غیب‌گو نیست، رد می‌کرده.

پروفسور ترِلانی و مگانگل مانند دو قطب مخالف هستند. یکی تاحدی شارلاتان، فریب‌کار و نمایشی و دیگری به‌شدت باهوش، سخت‌گیر و درست‌کار. بااین‌حال می‌دانستم هنگامی که دلورس آمبریج که کاملاً بیگانه و غیرهاگوارتسی بود می‌خواست سیبل را از مدرسه بیرون کند، مینروا مگانگل که در موارد متعددی منتقد ترِلانی بود، مهربانی حقیقیِ باطنش را نشان می‌دهد و به دفاع از او می‌شتابد. بااینکه اگر پروفسور ترِلانی را در زندگی واقعی ملاقات می‌کردم از نظرم فردی اعصاب‌خردکن می‌بود، در شخصیت او چیزی هست که ترحم آدم را برمی‌انگیزد و فکر می‌کنم مینروا احساس بی‌کفایتیِ نهفتهٔ او را درک کرده بود.

من عاشق نام‌های خانوادگی کورن‌والی9زبان و مردم شهرستان کورن‌وال در جنوب‌غربی بریتانیا. م. هستم اما تا پیش از کتاب سوم هیچ‌وقت از آن‌ها استفاده نکرده بودم و این‌گونه بود که پروفسور ترِلانی نام خانوادگی‌اش را به دست آورد. نمی‌خواستم فامیل این شخصیت خنده‌دار باشد یا شیادی را به ذهن خواننده متبادر کند، بلکه می‌خواستم فامیلی تأثیرگذار و جذاب باشد. «ترِلانی» نامی بسیار قدیمی است که به این ویژگی سیبل اشاره دارد که وقتی قصد دارد کسی را تحت‌تأثیر قرار دهد، بیش از حد به تبارش متکی است. آهنگ کورن‌والی قدیمی زیبایی وجود دارد که این اسم در آن ذکر می‌شود (آواز مردان غربی10The Song of the Western Men). اسم کوچک ترِلانی ( با املای S-I-B-I-L-L) هم‌آوا با «Sibyl» (S-I-B-I-L) است که اسم بانویی غیب‌بین در دوران باستان بوده. ویراستار آمریکایی‌ام از من خواست که از اسم Sibyl غیب‌بین استفاده کنم، ولی انتخاب خودم را ترجیح می‌دادم. چون درعین‌حال که همچنان به اسم آن غیب‌گوی برجستهٔ قدیمی اشاره دارد، صرفاً مشتقی از اسم دخترانه و ازمُدافتادهٔ Sybil (با املای S-Y-B-I-L) است. احساس می‌کردم پروفسور ترِلانی واقعاً شایستهٔ اسم «Sibyl» نیست.

این داستان توسط امین بهره‌مند ترجمه شده و در اختیار وب‌سایت «مرکز دنیای جادوگری» و «دمنتور» قرار گرفته است. کلیه حقوق معنوی و مادی ترجمه متعلق به این دو مجموعه است. استفاده از این ترجمه با ذکر منبع برای مصارف شخصی و غیر تجاری بدون مشکل است. پیشاپیش از اینکه حامی ما برای ادامه خدمات رایگان این دو مجموعه هستید قدردانی می‌کنیم.
, , , , ,

۳ دیدگاه

  1. هر چقدر هم که پیشگویی تریلانی درمورد هری باارزش بوده باشه درک نمیکنم چرا دامبلدور اینو استخدام کره به هر حال بعضی ها سر کلاسش میرفتن و در واقع باعث هدر رفتن وقت بچه ها سر این کلاس شده قسمت عجیبش اینه که بعضیا تونستن تو پیشگویی نمره ی قبولی بگیرن!

  2. اتفاقا من درک میکنم چرا استخدام کرده ول بیاین منو درک کنیم ک حال ندرم چیزی بنویسم و توضی بدم

ثبت دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری مشخص شده‌اند *