امروز از آخرین فصل کتاب سنگ جادو و رویارویی نهایی هری پاتر و لرد سیاه صحبت می‌کنیم. صحبت‌های ما در مورد تمام اتفاق‌های ریز و درشت فصل «مرد دو چهره» و به خصوص لرد ولدمورت و صحبت‌های آلبوس دامبلدور است. جایی که هری در نهایت با ترس خود روبرو می‌شود.

پیش از این به شما گفته بودیم که در لوموس به جای مطالعه‌ی کتاب، در مورد یک فصل از داستان کتاب‌های هری پاتر با هم صحبت می‌کنیم، ناگفته‌های ماجرا را تحلیل می‌کنیم، بخش‌های مختلف داستان و شخصیت‌ها را به هم وصل می‌کنیم و به عمق قصه می‌رویم.

اسپانسر این قسمت از پادکست لوموس فروشگاه فانتازیو است.

لطفا جهت ارتقای کیفیت پادکست لوموس و انتقال دیدگاه‌های خود به ما در این پرسشنامه کوتاه شرکت کنید.

همزمان با پخش هر قسمت از پادکست لوموس، یک سری مطلب کاملا جدید هم در مرکز دنیای جادوگری منتشر می‌شود. عضو ثابت این مطالب حذفیات و سانسورهای ترجمه‌ی کتاب‌های هری پاتر در ایران است که به همت مترجم‌های سایت آماده شده.

حذفیات ترجمه هری پاتر

در این بخش تمام حذفیات و سانسورهای ترجمه‌ی فارسی کتاب‌های هری پاتر در ایران را منتشر می‌کنیم. ضمن احترام به مترجم و ناشر ایرانی، با توجه به قوانین موجود در کشور بخش‌هایی از کتاب حذف شده یا بخاطر خستگی مترجم محترم از دست رفته و ترجمه نشده. ما برای کامل کردن تجربه‌ی شما از دنیای شگفت‌انگیز جادویی هری پاتر، تمام این بخش‌ها را استخراج کردیم و در این بخش در کنار هر قسمت از پادکست لوموس آنها را منتشر می‌کنیم.

برای مطالعه حذفیات فصل هفدهم از کتاب هری پاتر و سنگ جادو اینجا را کلیک کنید.

داستان‌های حاشیه‌ای مرتبط با فصل

جی.کی.رولینگ در کنار هر فصل از داستان‌های هری پاتر، یک یا چند داستان حاشیه‌ای و کاملا جدید مرتبط با آن را در سایت رسمی دنیای جادوگری منتشر کرده است. ما پیش از این داستان‌های مربوط به این فصل را ترجمه کرده بودیم و حالا در کنار این قسمت از پادکست با مطالعه‌ی آن‌ها می‌توانید به درک بیشتری از این داستان و گفتگوهای مربوط به آن برسید. توصیه ما به شما این است که علاوه بر مطالعه‌ی همزمان کتاب با ما، این داستان‌های حاشیه‌ای مرتبط و جذاب را هم مطالعه کنید.

داستان مرتبط با فصل هفده: مرد دو چهره از کتاب هری پاتر و سنگ جادو:
پروفسور کوییرل
سنگ جادو

جهت ارتباط با ما می‌توانید از طریق podcast@wizardingcenter.com یا توییتر و اینستاگرام در ارتباط باشید.

فایل صدای خود را از طریق شناسه تلگرامی @wizardingcenter_support می‌توانید برای ما بفرستید.

اسپانسر: فروشگاه فانتازیو
اجراکنندگان: خشایار، شادی، امید و میلاد
مترجم: حسین غریبی
آهنگساز: علی خانی
طرح کاور: Jim Kay
ارائه‌ای از وب‌سایت مرکز دنیای جادوگری و دمنتور

۲۲ دیدگاه

  1. خیلی عالی بود. شگفت انگیز بود دلم خیلی برای کتاب اول تنگ میشه.
    یه نکته ی جالب هست که ولدمر که یه کلمه فرانسویه به معنی پرواز از مرگ که خانم رولینگ به خوبی داستان ترس از مرگ رو به ما نشون داده.

  2. سلااام خسته نباشین
    یه چیزی که درباره ی اسنیپ هست و اینکه همیشه با رفتارش مورد نفرت بوده همون طور که توی کتاب اخر توی قدح اندیشه دامبلدور میگه برا این بوده که ولدمورت هم به تفکرات هری دسترسی داشته و اگه حس خوبی به اسنیپ میداشته مثلا شاید ولدمورت به اسنیپ شک میکرده.
    و از کارای مثبتی که اسنیپ انجام داده مثلا توی زندانی ازکابان بعد اینکه هری به سمتش طلسم فرستاد و پتی گرو داشتش فرار میکرد و ریموس گرگینه شده بود به محض اینکه از اون غار(؟؟) اومد بیرون اومد که از بچه ها دفاع کنه یا مثلا توی کتاب اخر وقتی با مک‌گوناگل میجنگیدن فقط داشت طلسمای مک‌گوناگل رو به سمت اون دوتا مرگ خوار عقبی هدایت میکرد و وقتی اونا مردن از مدرسه خارج شد.
    ولی یه چیزی که برای من سواله اینه که با اینکه توی این کتاب به وضوح اسنیپ مانع آسیب به هری شده بوده در برابر کارای کوییرل چطور ولدمورت بعدا همچنان به اسنیپ اعتماد داره؟
    و اینکه چرا دامبلدور وقتی فهمید که وزارت سحر و جادو سر کاری بوده چرا غیب و ظاهر نشده که مثلا زودتر بیاد هاگوارتز چون خودش میتونسته توی مدرسه ام اینکارو بکنه؟
    مرسیی از همه تیم‌تون

    1. این کارهای اسنیپ در فیلمه و در کتاب نیست با این حال اسنیپ در کتاب هم کارهای خوب زیادی انجام داد و یکی از کاراش نجات لوپین در فصل هفت پاتر یادگاران مرگه
      درباره اعتماد ولدمورت به اسنیپ بعد از ماجرای سنگ جادو بلاتریکس در کتاب شاهزاده دورگه از اسنیپ میپرسه چرا وقتی لردسیاه خواست سنگ جادو رو بدست بیاره جلوشو گرفتی که اسنیپ میگه که اگه لردسیاه به من اطمینان میکرد و خودشو به من نشون میداد سه سال زودتر به قدرت میرسید ولی فکر میکرد من طرف دامبلدورم و من اون زمان فک میکردم که کوییرل میخواد سنگو برای خودش بدزده برای همین جلوشو گرفتم
      دامبلدور هم نمیتونست غیب و ظاهر بشه تو هاگوارتز ولی میتونست از رمزتاز استفاده کنه

  3. سلااام خسته نباشین
    یه چیزی که درباره ی اسنیپ هست و اینکه همیشه با رفتارش مورد نفرت بوده همون طور که توی کتاب اخر توی قدح اندیشه دامبلدور میگه برا این بوده که ولدمورت هم به تفکرات هری دسترسی داشته و اگه حس خوبی به اسنیپ میداشته مثلا شاید ولدمورت به اسنیپ شک میکرده.
    و از کارای مثبتی که اسنیپ انجام داده مثلا توی زندانی ازکابان بعد اینکه هری به سمتش طلسم فرستاد و پتی گرو داشتش فرار میکرد و ریموس گرگینه شده بود به محض اینکه از اون غار(؟؟) اومد بیرون اومد که از بچه ها دفاع کنه یا مثلا توی کتاب اخر وقتی با مک‌گوناگل میجنگیدن فقط داشت طلسمای مک‌گوناگل رو به سمت اون دوتا مرگ خوار عقبی هدایت میکرد و وقتی اونا مردن از مدرسه خارج شد.
    ولی یه چیزی که برای من سواله اینه که با اینکه توی این کتاب به وضوح اسنیپ مانع آسیب به هری شده بوده در برابر کارای کوییرل چطور ولدمورت بعدا همچنان به اسنیپ اعتماد داره؟
    و اینکه چرا دامبلدور وقتی فهمید که وزارت سحر و جادو سر کاری بوده چرا غیب و ظاهر نشده که مثلا زودتر بیاد هاگوارتز چون خودش میتونسته توی مدرسه ام اینکارو بکنه؟
    مرسیی از همه تیم‌تون

      1. توی آخرای فصل حکایت شاهزاده نقاشی دامبلدور به اسنیپ میگه هری نباید بفهمه که تو شمشیر رو بهش دادی چون ممکنه ولدمورت ذهن هریو بخونه و بفهمه کمکش میکنی این در تضاد با حرف دامبلدور در چند صفحه ی قبلشه که میگه ولدمورت از سهیم شدن در تفکرات هری میترسه آخر ولدمورت میتونه ذهن هری رو بخونه یا نه؟

      2. اتفاقا برعکسه ، چون مثلا ولدمورت تونست بفهمه که هری به سیریوس علاقه زیادی داره و از همین راه توی کتاب محفل ققنوس هری رو رو فریب داد

  4. سلام به همه
    چند نکته هست که خواستم بگم:
    ۱.چرا کوییرل برای گرفتن سنگ جادو طلسم فرمانو اجرا نکرد؟
    ۲.به نظر من ولدمورت قوی ترین جادوگر داستانه حتی قوی تر از دامبلدور درباره ی گریندل والد هم معلوم نیس تو قسمت های بعدی جانوران شگفت انگیز چه اتفاقی میفته پس نمیشه کامل در مورد شخصیتش اظهار نظر کرد و نمیشه انتظار داشت گریندل والد بخواد با زور و خشونت پیش بره چون نه به اندازه ی ولدمورت قدرتمنده نه خیالش راحته که هیچکس نمیتونه از بین ببرتش اگه گریندل والد به طور آشکار جنگو شروع میکرد شاید دامبلدور زودتر وارد صحنه میشد و باهاش دوئل میکرد.
    ۳. ولدمورت هر دفعه میخواد هری رو بکشه یکساعت سخنرانی میکنه و کل نقشه هاشو براش لو میده هری هم هیچوقت نمیمیره
    ۴.دامبلدور روش دیگه ای جز پرواز بلد نیس که زودتر برسه؟
    ۵.اگه دامبلدور آینه رو طوری جادو کرده که سنگو به هری بده بهتر بود بجاش طوری جادوش میکرد که سنگو فقط به خودش بده دامبلدور با اینکارش هم جون هری رو به خطر انداخته هم سنگ رو کلا دامبلدور جوری رفتار میکنه انگار کل کتابو تا اخر خونده میدونه هری نمیمیره برای چی دامبلدور باید یه بچه ی یازده ساله که دوتا طلسم به زور بلده رو بفرسته سراغ ولدمورت
    ۶.به نظر من ولدمورت اسمشو برای گیرانداختن هری دشواژه کرده
    ۷.هرچی اسنیپ از گریفیندور امتیاز کم میکنه دامبلدور دوبرابرشو اضافه میکنه(ولی از اینکه حال دراکو گرفته شد خوشحال شدم)

    1. البته تاجایی که یادمه، دامبلدور جوری جادوش کرده بود که فقط کسی که قصد استفاده ازشو نداره بتونه گیرش بیاره و البته هری با اون کنجکاوی خودش وارد اونجا شد

  5. سلام
    این اپیزود انگار فقط اپیزود میلاد بود.تم اصلی داستان هری پاتر موضوع مرگ هست و میلاد خیلی خوب روی این موضوع مانور داد ممنون از همه تون .

  6. الهی به امید تو!

    لوموس ماکسیما…!

    این اپیزود پایانی بر عمو سعید بود.
    و همین طور پایانی بر آغاز کتاب ها بود.

    توی این اپیزود تقریبا همه نکات مهمو گفتین. واقعا حرف خاصی برای گفتن ندارم. خیلی کامل و جامع بود.

    ۱. به نظر من تمام اتفاقاتی که برای هری افتاد تا به سنگ برسه حتی فرستادن هاگرید یا قرار دادن آینه اریسد سر راه هری، همه و همه برنامه دامبلدور بود.

    ۲. بعضیا پرسیده بودن که دامبلدور چرا برای رفتن به وزارتخونه، به هاگزمید نرفته تا غیب و ظاهر بشه یا از رمزتاز استفاده نکرده، که جوابش توی کتاب های بعدی هست. معمولا برای سفرهایی که میشه به روش عادی اونا رو انجام داد و خیلی عجله ای داخلشون نیست، جادوگرا از رمزتاز یا غیب و ظاهر شدن استفاده نمی کنن. چون جسم یابی، خطر تیکه شدن داره و برای ساختن رمزتاز هم نیاز به مجوز قانونی هست. به همین دلیله که دامبلدور با تسترال سفرهاشو انجام می داده.

    ۳. اون جایی که کوییرل دستارشو میندازه و چهره ولدمورت نمایان میشه، تنها جای کتاباست که با خوندنش یه حس ترس ناخوشایندی بهم دست داد. توی فیلما هم وقتی اولین بار با ۱۱ سال سن این صحنه رو دیدم واقعا ترسیدم. به نظرم این صحنه توی فیلما تنها جاییه که چهره لرد سیاه رو دقیقا همون طور که توی کتاب ها توصیف شده به تصویر کشیدن.

    ۴. اینجا جا داره از میلاد هم تشکر کنم که صحبت های بی نظیری رو درباره موضوع “حقیقت” و “مرگ” کرد. خیلی تاثیرگذار بود.

    ۵. دامبلدور درباره شنل نامرئی کننده به هری میگه “پدرت اون موقع که اینجا بود برای رفتن به آشپزخونه ها ازش استفاده می کرد. اول این که اگه جیمز و سیریوس اونجا بودن این جمله رو توهین به شنل و کارها و قانون شکنی های ارزشمندی که باهاش انجام دادن تلقی می کردن. و دوم اینکه برای رفتن به آشپزخونه که شنل نیاز نیست. جن های خانگی خودشون به صورت شبانه‌روزی اونجا هستن و بهتون خوش آمد میگن.

    ۶. به نظر من اون یه پاراگرافی که هرماینی می خواست هری رو در آغوش بگیره ولی منصرف شد علت حذفش اصلا ممیزی نبوده. چون توی همین فصل قبل هرماینی توی اتاق معجون‌ها هری رو در آغوش گرفت. (اون بخش سانسور نشده بود ولی این حذف شده) پس می تونیم اینو هم یکی از شاهکارهای دیگه عمو سعید بدونیم.

    ۷. یه سوال دیگه! به نظرتون هاگرید برای به دست آوردن عکس های خونواده پاتر از ریموس لوپین هم کمک گرفته؟

    ۸. یه اعتراض شدید هم بهتون دارم. چرا گفتین دامبلدور پارتی بازی کرد که اون امتیازا رو به گریفیندور داد. بابا کم کاری نکردن. یه مدرسه رو نجات دادن. اصلا مدرسه هیچی. جامعه جادوگری رو از دست سیاه ترین جادوگر تاریخ نجات دادن. از وزارت سحر و جادو که نباید انتظار پاداش داشته باشیم. خود دامبلدور هم که امسال بهشون مدال خدمت به مدرسه نداد. جام کوییدیچ هم که به خاطر “ولدمورت” هری از دست داد. دیگه قهرمانی توی جام گروه ها که حقشون بود. اگه هافلپافی‌ یا ریونکلایی هستین حداقل انصافو رعایت کنید دیگه…

    ۹. “مامان! اون جاست. نگاه کن. داره میاد” این یکی از معدود دیالوگ های شخصیت موردعلاقه من توی این کتاب بود که جا داره بهش اشاره کنم. از همین جا در حالی که فقط ۹ سالشه مشخصه که عاشق هریه. اینو برای اونایی گفتم که میگن عشق هری و جینی یهویی بود و پیش زمینه نداشت. بفرمایین اینم پیش زمینه‌ش.

    ۱۰. من نمی دونم چرا هیچ کس توی دنیای جادوگری به روی خودش نمیاره که هری وقتی با خاله و شوهرخالش هست چقدر بهش بد می گذره. توی طول هفت تا کتاب توی بیشتر جاها همه میخوان همه چی رو عادی جلوه بدن.

    ۱۱. حکایت همچنان باقیست…

    نوکس………………..

    1. دامبلدور که یه جادوگر ضعیف نیس ، این خطر تیکه شدن در اثر جسم یابی برا جادوگری در سطح دامبلدور خیلی بعیده

  7. سلام ، خدا قوت
    وقتی کتاب پنجم منتشر شد ، یکسال بود که منتظر بودم . وقتی اولین ترجمه کتاب آمد که یادمه دو جلد بود و اول هم جلد اولش آمد و چقدر ترجمه ش افتضاح بود ولی با این حال من رفتم خریدمش تا ترجمه خانم اسلامیه بیاد.
    در مورد فرزند نفرین شده، چون هنوز جوان هستید و سرشار از شور طبیعیه که تولد فرزند رو نتیجه عشق بدونید .
    ولی تولد فرزند همیشه در نتیجه عشق نیست و اتفاقا میتونه نتیجه خشم و نفرت باشه .

  8. سلام به همه ⚡⚡

    و اپیزود آخر از کتاب اول هری پاتر 🙂

    این فصل مثل فصل آینه ی اریسد نکته های زیادی داشت که همه رو خودتون بهش اشاره کردید فقط چند تا نکته جالب بنظرم رسید که میخوام اشاره کنم :

    ۱. اینکه چرا هری به اسنیپ شک کرد نه به کوییرل خب قطعا با تمام اتفاقاتی که توی کتاب اول رخ داد و تمام رفتار های اسنیپ و با تمام دلایلی که میلاد گفت بنظرم هری حق داشته که به اسنیپ شک بکنه. حتی وقتی خودمون هم برای اولین بار کتاب رو خوندیم بدون هیچ پیش زمینه ای ، فکر میکردیم اسنیپ دنبال سنگ جادو هست و اصلا به کوییرل شک نکردیم و این اتفاق توی مجموعه هری پاتر برای اسنیپ بارها اتفاق افتاده مخصوصا از وقتی که متوجه میشیم اسنیپ قبلا یه مرگخوار بوده .

    ۲. یه سوالی برام پیش اومد و اون اینه که ولدمورت همیشه اصرار داشت که هری پاتر با دستای خودش کشته بشه و به تمام مرگخوار ها گفته بود که اگه هری پاتر و دستگیر میکنند اونو زنده تحویل ولدمورت بدن و مرگخوار ها هم همیشه درباره ی این موضوع محتاط بودند و بهم گوشزد میکردند که هری پاتر برای ولدمورت هست و کسی نباید اونو بکشه. پس چرا اینجا ولدمورت به کوییرل میگه که هری رو بکشه ؟ من خودم به این نتیجه رسیدم که شاید ولدمورت اونقدر قوی نبوده که بتونه خودش هری پاتر رو بکشه ولی اگه میتونسته بدون کشتن هری پاتر سنگ جادو رو بدست بیاره بنابراین میتونسته بعد از قدرت گرفتن هری رو بکشه پس دلیلی نداشته که برای گرفتن سنگ جادو هری پاتر رو بکشه و میتونسته به کوییرل بگه که طلسم فرمان رو روی هری اجرا بکنه و بعد از اینکه سنگ رو بدست آورد خودش هری رو بکشه ولی اینکار رو نکرد .

    ۳. حرف های هری و دامبلدور تاثیر گذار بود. بعضی معما ها رو حل کرد و بعضی معما هارو به داستان اضافه کرد تا مارو برای خوندن کتاب های بعدی کنجکاو بکنه . به قول خودتون یکی از محور های اصلی داستان مرگ هست و صحبت هایی هم که درمورد این موضوع و حقیقت کردید خیلی جذاب بود 🙂

    خب همین .
    خیلی خیلی خسته نباشید. مرسی از اینکه این پادکست رو شروع کردید و قرار ادامه بدید. برای من که زمانی پاترهد شدم که تب و تاب هری پاتر مثل قدیما نبوده این پادکست واقعا خیلی خیلی دوست داشتنیه. بابت ترجمه ها ، حذفیات کتاب ، نقد ترجمه ی آقای کبریایی :))))) ، نکته ها و مطالب جذابی که توی هر فصل میگفتین ، آهنگ ابتدا و انتهای پادکست و …… ممنون 🙂
    بی صبرانه منتظر اپیزود فیلم و فصل بعدی لوموس ✌⚡⚡⚡

  9. سلام به همگی!

    این آخر داستانه ولی داستان آخر که نیست . انگار همین دیروز بود که با پادکست لوموس آشنا شدم 🙂 چقدر زود گذشت! امیدوارم تا آخر ادامه بدید و همراهتون باشم.

    این فصل جدا ی از حل شدن معماها به قول خودتون رفع اتهام از اسنیپ هست. دیگه هری متوجه میشه که هیچی تقصیر اسنیپ نبوده اما توی سال های بعد هم دقیقا همین تکرار میشه سوء تفاهم و رفع سوء تفاهم. آخر سر هم مشخص میشه که حق با هری نیست.

    سنگ جادو سومین کتاب از هری پاتر بود که خوندم.قبل از اینکه به این فصل برسم حدس زده بودم که ممکنه کار کویرل باشه.چون من معمولا کتاب هایی خوندم که اون کسی که مقصر هست رو کاملا بی گناه نشون میده.

    به نظر من هری اصلا خاکستری نیست.چطور ممکنه با اون همه کارهای خوب و ازخود گذشته گی ها و فداکاری هاش بهش بگیم که خاکستریه 😐 اون یه استثناست .(در ضمن آمبریج هم یه استثناست! )
    یکی از چیز هایی که ممکنه به خاطرش از فرزند نفرین شده بدمون بیاد همون شخصیت هری هست که خیلی با نوجوانیش فرق میکنه و من اصلا از شخصیت هری تو کتاب فرزند نفرین شده خوشم نمیاد و درکش نمیکنم متمئنم که هریِ رولینگ انجوری نیست.

    چرا قرار نبود لیلی بمیره؟ یعنی ولدمورت انقدر رحم داشت که نخواد لیلی رو بکشه؟

    هورکراکز توی رفتار کسانی که اطرافش هستن تاثیر میذاره. یک تئوری هست که میگه دلیل اینکه دروسلی ها با هری بد رفتار میکردن اینه که ۱۰سال تمام داشتن با یک هورکراکز زندگی میکردن پس عجیب نیست که انقدر بد اخلاقن.

    ممنون از توجه تون⚡
    مرسی تیم پادکست لوموس.❤

  10. البته قسمتی که میلاد به دشواژه بودن اسم ولدمورت اشاره میکنه باید بگم وقتی هری رون و هرماینی رفتن به عمارت مالفوی بخاطر استفاده اسم ولدمورت توسط هری بود نه زنوفیلیوس لاوگود

  11. البته قسمتی که میلاد به دشواژه بودن اسم ولدمورت اشاره کرد باید اضافه کنم که هری هرماینی و رون با استفاده اسم ولدمورت توسط خود هری رفتن به عمارت ملفوی نه زنوفیلیوس لاوگود

  12. سلام من تازه با اینجا اشنا شدم.
    من که خیلی خوشم میاد از کارتون ولی خب تا قسمت ۷ بیشتر نرسیدم گوش کنم.
    در مورد اینکه هرماینی از کجا فهمیده چجوری باید بره به سکوی نه و سه چهارم یک نظر داشتم، هرماینی از همون اول که میاد و سقفو میبینه میگه این سقف سحر امیزه و تصویر اسمون بیرون هاگوارتزو منعکس میکنه. *این چیزا رو توی کتاب تاریخچه ی هاگوارتز نوشته*
    از طرفی توی قطار به هری و رون میگه من همه ی کتابامو خوندم و حفظ کردم.
    خب پس ممکنه اونجا نوشته شده باشه.

ثبت دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای ضروری مشخص شده‌اند *